بابا ولمون کن
تو باز در این وهله گرفتی یقه ی ما/بابا ولمون کن
من خسته شدم دیگه ازاین شکل سوالا/بابا ولمون کن
بگذار که باشیم در این حالِ تغافل مشغول تخیل
ما فکر چه ایم و تو به فکر چه خدایا/بابا ولمون کن
گفتیم سلاحی بگذاریم زمین ما/ در اوجِ مدارا
اما نشد و فرصت جنگ است مهیا /بابا ولمون کن
بودیم به شدت همه دلبسته ی سازش/با مِهر و نوازش
موشک زده ایم و دهن خصم شده وا،بابا ولمون کن
آنهم نه یکی و نه دوتا ،بل صد و هشتاد،از اینهمه ای داد
من مضطربم چون بشود قصه ی فردا،بابا ولمون کن
خوردست چرا موشک ماها به سرِ دیو،خورده به تلاویو
خوردست چرا موشکی از عمد به حیفا؟،بابا ولمون کن
افتاده به جان و دلمان لرزه ز تهدید،لرزیم چنان بید
برجام مگر می رسد اینگونه به امضا؟ ،بابا ولمون کن
داده ست ندا دشمن قداره؛ حریفم!،من هم که ظریفم
بیهوده شد آنقدر تمنا و تقلا،بابا ولمون کن
خوش بود که با یک روش ملتمسانه،با چند بهانه
هر خواسته با عجز نماییم تقاضا،بابا ولمون کن
افسرده ام از این روش ضربه به دشمن.
درمانده شدم من
باید کمرِ ما بشود پیش ستم تا،بابا ولمون کن
در شیوه کاری که در آن بنده ام استاد،در پاسخ بیداد
همواره جوابِ بتمرگ است بفرما،بابا ولمون کن
#ظریف
#دیپلماسی_التماسی
#بابا_ولمون_کن
#احمد_رفیعی_وردنجانی