eitaa logo
عِبَر
690 دنبال‌کننده
27 عکس
13 ویدیو
2 فایل
"عِبَر" را ساختیم، شاید عِبرَتی باشد... 👤 خادم شما: @Ebar_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸تَب و حُزن اهل‌بیت (ع) از داغ مصیبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها... 📜 در منابع تاریخی و روایی نقل شده که امامان معصوم علیهم‌السلام با یاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و در رثای مصیبت‌هایی که بر ایشان گذشت: یا «آه از دل می‌کشیدند»، [۱] یا «با دست بر زمین می‌کوبیدند»، [۲] یا «محاسن‌شان از اشک خیس می‌شد»، [۳] یا «دست بر پیشانی می‌زدند» [۴] و یا «بلند‌ ناله یافاطمه می‌زدند». [۵] 👈 مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف «بیت الأحزان» بعد از نقل این روایات می‌نویسد: به احتمال قوی [در مورد اخیر] وقتی که امام باقر علیه‌السلام به هنگام تب، اینگونه ناله «یافاطمه» می‌زدند، اثر کتمان حزن آن حضرت با یاد مادر مظلومه‌اش بوده است؛ همانگونه که آب، حرارت جسم شریفش را آرام می‌کرد، ناله «یافاطمه» حرارت قلب آن حضرت را آرام می‌نمود؛ چرا که قلب امامان معصوم علیهم‌السلام، در مصیبت مادرشان، از کوره آتش، داغ‌تر است. [۶] ➕ همچنین در نقلی، امیرالمومنین علیه‌السلام در مصیبت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها اینچنین با او نجوا می‌نمودند: أَ تُصْرِعُنِی الْحُمَّی لَدَیْکِ وَ أَشْتَکِی، إِلَیْکِ وَ مَا لِی فِی الرِّجَالِ نَدِیدٌ؛ آیا (می‌بینی) که چگونه «تب» مرا در داغ تو و در نزد (قبر) تو زمین زده است؟! در حالی که در میان مردان نظیر من در قوت و قدرت، وجود ندارد. [۷] 📘 [۱] الکافی، ج ۶، ص ۴۸ 📘 [۲] دلائل‌الإمامه، ص ۴۰۰ 📚 [۳] المزارالکبير، ص ۱۳۶؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۷۸ 📚 [۴] الکافی، ج ۶، ص ۴۸؛ تهذيب‌الأحکام، ج ۸، ص ۱۱۲ 📘 [۵] الکافی، ج ۸، ص ۱۰۹ 📘 [۶] ر‌.ک: بیت‌الأحزان، ص ۱۵۸ 📚 [۷] دیوان امام علی علیه‌السلام، ص ۱۵۵؛ بحارالانوار ج ۴۳، ص ۱۵۲ @Ebar_ir | عِبَر
❗️گریه‌کن بی‌مسئولیت نباشیم 📝 منابع، فضای حاکم در اجتماع خطبه‌خوانی فاطمه سلام‌الله‌علیها در مسجد‌النبی (ص) را چنین گزارش کرده‌اند که ایشان پیش از ایراد سخن، ناله‌هایی جانسوز از دل برآورد به‌طوری که همه مردم به گریه افتادند و مجلس و مسجد به سختی به جنبش درآمد؛ گویی مسجد از شدت فریاد و گریه حضار می‌لرزید و حاضران به گریه افتادند. سپس حضرت (س) لحظه‌ای سکوت کرد تا مجلس از جنب‌وجوش خود باز ایستاد. در این هنگام، کلام خود را با سپاس و ستایش از خداوند و درود بر رسول اکرم (ص) آغاز نمود، اما بار دیگر ناله‌ها از سوی مردم به اوج خود رسید و وقتی آنان از ناله دست کشیدند، فاطمه (س) دوباره شروع به سخن کرد. [۱] 🏷 همه‌ی این غریو و زاری‌های مردمی [اگر بپذیریم متأثر از مظلومیت فاطمه سلام‌الله‌علیها و اندوه مصیبت فقدان پدر بزرگوارش (ص) بوده باشد] هیچ‌وقت منتج به یاری این بهشتی‌بانویِ انقلابیِ فداکار نشد. نهایتا این انگاره قطعی را در ذهن به وجود آورد که غالب آنها چیزی فراتر از گریه‌کن‌هایی که مسئولیتی روی دوششان احساس نمی‌کنند، نبودند. آنها آن‌روز سنخیتی میان حرکت انقلابی فاطمه (س) و سخنان بلند او با شرایط و زمانه موجود احساس نکردند و اجتماع مسجد را تنها فضایی برای ارضای احساسات و عواطف خود قلمداد کردند. ⚠️ نکند جلسات و هیأت‌های امروز ما آن‌ هم در ایام فاطمیه، دام نمایش و سرگرمی و صرفا تخلیه احساسات و نیز ورطه‌ی بی‌تفاوتی که نوعا سطح منازعه را به یک مسئله عاطفی [نه موضوعی هدف‌دار و آرمان‌خواهانه] تقلیل می‌دهند، باشد که این بزرگترین جفا در حق آن صدیقه شهیده (س) است. مواظب باشیم گریه‌کن‌ بی‌مسئولیت نباشیم... 📚 [۱] ر‌.ک: شرح‌الأخبار في فضائل الأئمة‌الأطهار، ج ۳، ص ۳۴؛ السقیفة و فدک، ص ۱۰۰؛ دلائل‌الإمامة، ص ۱۱۱؛ بلاغات‌النساء، ص ۱۶ @Ebar_ir | عِبَر
🪦 فقط «یهودی‌ها» می‌توانستند دستور ضحاکی مثل متوکل را اجرا کنند! 📜 ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد: در ماجرای تخریب قبر مطهر حسین‌بن‌علی (ع) توسط متوکل عباسی در سال ۲۳۶ ق، مأمورین خلیفه [که در رأس آن‌ها مردى از نزديكان متوکل به نام ديزج كه قبلا يهودى بوده و چندى بود كه مسلمان شده بود، حضور داشت] به کربلا آمده و تمامی آثاری که در اطراف آن قبر بود را منهدم کردند، اما کسی برای ویران کردن قبر امام حسین (ع) اقدام نکرد تا آن‌که گروهی از یهودیان به خراب کردن قبر مأموریت یافتند و این کار را انجام دادند! [یهودیان تنها به این بسنده نکردند] و پس از ویران ساختن قبرها به دستور دیزج به آنجا آب بستند، زمین‌ها را شخم زدند، در آن‌ها زراعت کردند و زائران و شیعیان را تحت تعقیب قرار دادند. 📕 مقاتل‌الطالبیین، ص ۴۷۹ @Ebar_ir | عِبَر
🔰 اگر جوانمردی چنین باشد، سگ‌هاى مدينه نيز مروّت دارند! 📜 روزی شقيق بلخى نزد امام صادق عليه‌السلام آمد و از ایشان درباره فتوّت پرسيد. امام (ع) فرمود: «تو [خود] چه مى‌گويى؟» شقيق گفت: اگر نعمتی به ما عطا شود، شكر مى‌گزاريم و اگر از ما دريغ گردد، شكيبايى مى‌ورزيم. امام صادق عليه‌السلام فرمود: «[اگر چنین باشد] پس سگ‌هاى مدينه نيز بر همین سبک و سیاق زندگی می‌کنند! [چراکه به سگ نعمت بدهی، تشکر می‌کند، دم تکان می‌دهد؛ اگر ندهی هم صبر می‌کند و صاحبش را گاز نمی‌گیرد]» شقيق گفت: اى پسر دختر پيامبر خدا! به نظر شما فتوّت چيست؟ حضرت (ع) فرمود: «اگر به ما عطا شود، ايثار مى‌كنيم و اگر از ما دريغ گردد، شكر مى‌گزاريم». 🏷 الكِلابُ عِندَنا بِالمَدينَةِ تَفعَلُ كَذلِكَ! 📚 الرسالة‌ القشیریة، ص ۳۴۱؛ شرح نهج‌البلاغة (إبن‌أ‌بي‌الحدید)، ج ۱۱، ص ۲۱۷ @Ebar_ir | عِبَر
📜 روضه‌خوانی که دشمن اهل‌بیت (ع) را هم به گریه انداخته بود... ▪️در نقل‌ها آمده است: حضرت ام‌البنين سلام‌الله‌علیها، همواره به بقيع مى‌رفت و در آن جا، محزون‌ترين و سوزنا‌ک‌ترين مرثيه‌سرايى‌ها را براى شهدای کربلا مى‌نمود. مردم نزد او گِرد مى‌آمدند و به آن مرثيه‌ها گوش مى‌دادند و قلب‌شان آتش می‌گرفت. مروان‌بن‌حکم (والی مدینه و از دشمنان اهل‌بیت (ع)) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع می‌رفت. او به مرثيه‌های اُمّ‌البنين سلام‌الله‌علیها، گوش فرا مى‌داد و گریه می‌کرد. [۱] ▪️در روایتی دیگر از وجود امام صادق علیه‌السلام نیز آمده: بر حسین علیه‌السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ‌البنین)، برای حسین علیه‌السلام مرثیه می‌سرایید و می‌گریست [شما بخوانید حماسه‌آفرینی می‌کرد] تا این که چشمانش شد. مروان، حاکم مدینه، به صورت ناشناس می‌آمد و پشتِ در می‌ایستاد و به گریه و مرثیه‌سرایی او گوش می‌داد. [۲] 📘 [۱] مقاتل‌ الطالبیین، ص۹۰ 📘 [۲] ترتيب الأمالي الخميسية (للشجری)، ج۱، ص۲۳۰ @Ebar_ir | عِبَر
📜 اختلاف «میمون و مسافر»! 🔹احمدبن‌محمدبن‌عیسى مى‏گوید: من به مدینه خدمت امام جواد (ع) رفتم و در محضرش وارد شدم. نزد خود گفتم خوب است نام زکریابن‌آدم‌اشعری (از اصحاب و وکلای ائمه (ع) در قم) را ببرم تا حضرت از او دلجویى کرده، برایش دعا کند. پس از آن به خود آمده گفتم: من چه کسى هستم که چنین جسارتى نمایم او خود به آنچه مى‏کند داناتر است! آن‌گاه دیدم امام جواد (ع) رو به من کرد و فرمود: «اى ابوعلى، درباره فردى مثل ابویحیى (زکریاى قمى) شکى به دل خود راه‏ مده و به تندى برخورد نکن، او در پیشگاه پدرم و سپس نزد من خدمت‌هاى بسیارى کرده و مقام و منزلتى والا نزد پدرم و من داشته‏ است ولى من به اموالى که نزد اوست احتیاج‏ دارم و او آنها را نفرستاده‏ است‏». 🔹به امام (ع) عرض‏ کردم: فدایت‏ شوم، زکریا اموال را براى شما خواهد فرستاد و به من گفت: اگر به آن حضرت رسیدى، ایشان را آگاه‏ کن که آنچه مانع از فرستادن اموال است، اختلاف بین «میمون و مسافر» است. سپس امام (ع) فرمود: نامه من را به زکریا برسان و به او سفارش‏ کن تا آن اموال را براى من بفرستد. من نامه حضرت را به زکریابن‌آدم رساندم و او نیز مال را فرستاد. [۱] 🏷 این سخنان ارزنده امام جواد (ع)، دربردارنده و بیانگر عظمت و بزرگى زکریابن‌آدم است و چندان نیازى به توضیح ندارد اما آنچه قابل توضیح است اینکه منظور از «اختلاف میمون و مسافر» همان اختلافاتى است که درباره امامت آن حضرت بین شیعیان بوجود آمده‏ بود. [۲] البته احتمال دارد این تعبیر کنایی، اشاره به درگیرى‏هاى طرفداران امین و مأمون باشد، که سبب ناامنى راه‌ها بوده است. گزارش فوق به‌خوبى نشان مى‏دهد که زکریا پس از امام رضا (ع) نماینده امام جواد (ع) در قم بوده و اموالى از قبل نزد وى بوده‏ است. اما از آنجا که اختلاف بر سر امامت جوادالائمه (ع) نیز در قم رسوخ پیدا کرده‏ بود، زکریا نمى‏توانست آن اموال را براى امام خویش ارسال‏ کند، زیرا فرستادن اموال ارتباط مستقیم با آن اختلافات داشت و بیم آن مى‏رفت تا اینگونه اختلاف‌ها، موجب از بین‏ رفتن اموال در بین راه شود. البته قسمت پایانى ماجرا نشانگر آن است که سرانجام زکریابن‌آدم با تلاش خود توانست‏ بار دیگر آرامش همیشگى را به قم برگرداند و در پى آن اموال امام جواد (ع) را به مدینه بفرستد. 📙 [۱] رجال‌‌الکشی، ج۱، ص۵۹۶ 📙 [۲] اعیان‏الشیعه، ج‏۷، ص‏۶۳ 📝 ر.ک: مقاله «سیمای زکریا‌بن‌آدم»، فرهنگ کوثر، ۱۳۷۶، شماره ۱ @Ebar_ir | عِبَر
🌕 آیا امام زمان (عج) هم برای ظهور خودشان دعا می‌کنند!؟ 📜 بنا به نقل شیخ صدوق، هنگامی که عبدالله‌بن‌جعفر حِمیَری از سفیر دوم حضرت (عج)، - محمدبن‌عثمان - درباره رؤیت امام عصر (عج) پرسش نمود، وی ضمن تصدیق او گفت: آخرین بار حضرت را در کنار بیت الله الحرام در حالی که از خداوند تحقق وعده الهی درباره ظهور و فرج را طلب می‌کرده ملاقات نموده است. در ادامه، سفیر دوم چنین گفت: و رأیته صلوات‌الله‌عليه متعلقاً بأستار الكعبه في المستجار و هو يقول: اللهم انتقم لی من اعدائك؛ و آن حضرت صلوات‌اللّٰه‌عليه را در مستجار به‌حالى ديدم كه به پرده‌هاى كعبه چنگ زده بود و می‌گفت: خدايا انتقام مرا از دشمنانت بگير. 📘 من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۵۲۰ @Ebar_ir | عِبَر
🌸 «افتادگی آموز اگر طالب فیضی...» 👤 محمدبن‌مسلم، از برجسته ترین اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، مردی ثروتمند و صاحب جلال بود. او همين‌که از سوی مولایش امام باقر علیه‌السلام فرمان يافت: «فروتنی کن»، زنبيلی از خرما را جلوی درِ مسجد گذاشت و شروع به خرمافروشی کرد. خويشانش آمدند و به او گفتند: «ما را رسوا کردی»! او گفت: «مولايم به من فرمانی داده، پس تا اين زنبيل خرما را نفروشم، رها نمی‌کنم». خويشانش گفتند: «حال که رها نمی‌کنی و می‌خواهی چيزی بفروشی، پس (لااقل) ميان آسيابان‌‌ها بنشين (و آرد بفروش)». سپس آسيابی به او دادند، و او بر درب آن‌جا (مسجد و يا محلّ آردفروش‌‌ها) می‌نشست و آرد می‌کرد (و می‌فروخت). 📗 اختیار معرفة الرجال، ج ۱، ص ۱۶۵ 🔹پ‌.ن: از «محمد‌بن‌مسلم ثقفی کوفی» در برخی منابع با عنوان «طحّان» (آسیابان)، شناخته و یاد شده است. در جریان فوق، به قرینه «فَلَمَّا اِنْصَرَفَ إِلَى اَلْكُوفَةِ» محتمل است فرمان امام باقر (ع) به او، یک‌ نوع از تقيه بوده كه حضرت (ع) براى دفع خطر دشمن و حفظ‍‌ جان و مالش به او فرموده باشد. به هر روی، امتثال این امر از سوی او، نشانگر اوج ولایت‌مداری، افتادگی و پایبندی این پرورش‌یافته مکتب اهل‌بیت (ع) به فرامین امام زمان خویش بوده که مایه‌ی درس و عبرت است. @Ebar_ir | عِبَر
📜 پیامبر مردم کوفه! 🔸ابوالربيع می‌گوید: «در سالى كه هشام‌بن‌عبدالملك به مكه رفته بود، من نيز در خدمت حضرت باقر عليه‌السّلام به حج رفتم. نافع‌بن‌ازرق از نزدیکان عبدالله‌بن‌عمر نيز همراه هشام بود. نافع چشمش كه به حضرت باقر (ع) افتاد، از هشام پرسيد: اى اميرالمؤمنين! اينكه مردم گرد او يک ديگر را مى‌كوبند و زير پا مى‌نهند تا به او دست‌يابند كيست‌؟ هشام گفت: اين پيامبر مردم كوفه است؛ محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (عليه‌السّلام)! نافع گفت: مى‌روم و از او سؤال‌هایى خواهم كرد كه جز پيامبر يا وصى يا فرزند وصى او نمى‌داند. هشام گفت: برو سؤال كن شايد بتوانى او را شرمسار نمایی. 🔸نافع پیش رفت و نزد امام (ع) پرسش‌هایی مطرح کرد که با پاسخ‌های امام (ع) مواجه شد. سپس حضرت (ع) از او که یکی از خوارج به حساب می‌آمد، درباره‌ی اصحاب نهروان كه بر على عليه‌السّلام شوريدند سؤال نمود، اما نافع در برابر اين پرسش به ایشان پشت كرد و گريخت در حالى كه مى‌گفت: به‌خدا سوگند تو به راستى و درستى داناترين مردم هستى، و نزد هشام آمد! هشام گفت: اى نافع! چه كردى‌؟ نافع گفت: مرا از اين سخن خود معاف دار، به‌خدا كه او به راستى و درستى داناترين مردم است و به حق زادۀ پيامبر خداست و يارانش حق دارند كه او را پيامبر شمرند.» 🏷 هَذَا نَبِيُّ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ 📙 الکافي، ج ۸، ص ۱۲۰ @Ebar_ir | عِبَر
یا امام هادی (ع)! تو به دزدان و دشمنان در سیاهی‌های شب، روشنایی می‌بخشیدی، کَرَمی نما و قلب‌های رنجور شیعیانت را نیز به ضیاء هدایت حیات‌بخشتان منور فرما! 📜 ابراهيم‌بن‌محمّد مى‌گويد: سعيد دربان (حاجب) متوکل عباسی به من گفت: شبانه به خانۀ علی‌بن‌محمد (علیهماالسّلام) رفتم و نردبان را گذاشتم و به پشت بام قدم نهادم. وقتى كه مى‌خواستم از پله پايين بيايم، در تاريكى پايم از پله‌اى به پله ديگر لغزيد و ندانستم چگونه به خانه برسم‌. ناگهان امام هادى (ع) مرا صدا زد و فرمود: اى سعيد! توقف كن تا چراغ آورده شود! پس شمع آورده شد. پايين آمدم و ديدم امام (ع) جبّۀ پشمى در بردارد و عرقچين پشمى بر سر و سجاده‌اى از حصير، نزد روى خود و رو به قبله نشسته است. آن‌گاه به من فرمود: بیا، اين تو و اين خانه...! 🏷 يَا سَعِيدُ مَكَانَكَ حَتَّى يَأْتُوكَ بِشَمْعَةٍ 📚 الکافي، ج ۱، ص ۴۹۹؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۰۲؛ المناقب (لإبن‌شهرآشوب)، ج ۴، ص ۴۱۵ @Ebar_ir | عِبَر
🤲 چگونه خواسته‌هایمان را به امام (ع) بگوئیم!؟ 📝 بنا به نقل سيد‌بن‌طاووس، محمد‌بن‌يعقوب كلينى در كتاب «الرسائل» از كسى كه وی را نام برده است، گزارش نموده كه گفت: به حضرت ابى‌الحسن علی‌بن‌محمد عليهماالسّلام نوشتم كه همانا شخصی دوست دارد مطالب و حوائج خود را به امام خود عرضه بدارد، آنچنان كه دوست دارد بر پروردگار خود عرضه کند. (تكليف او چيست و چه بايد بنمايد؟) می‌گويد: حضرت هادی (ع) در جوابم مرقوم داشت كه اگر حاجتى داشتى، لب‌هاى خود را حركت بده، جواب را خواهى يافت. 🏷 فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ اَلْجَوَابَ يَأْتِيكَ 📓 کشف المحجة لثمرة المهجة، ص ۲۱۱ @Ebar_ir | عِبَر