eitaa logo
عِبَر
645 دنبال‌کننده
23 عکس
11 ویدیو
2 فایل
"عِبَر" را ساختیم، شاید عِبرَتی باشد... 👤 خادم شما: @Ebar_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🛡چگونه به دشمن جنایت‌کار پاسخ دهیم؟ 🔹هنگامى كه امیرالمؤمنین عليه‌السّلام از مقابل پرچم شامیان گذر كرد و ياران معاویه را ديد كه كمال استقامت را در راه يارى او به خرج می‌دهند و با تمام ناملايمات می‌سازند، به ياران خود خطاب كرده و فرمود: اين مردم [با ضربات هم‌سطح شما] از جاهاى خود حركت نمى‌كنند و دست از موضع باطلشان در فتنه‌انگیزی و فساد برنمی‌دارند، مگر اینکه [به آنها پاسخی دندان‌شکن داده شود]؛ نيزه‌اى كه روح را از كالبد خارج مى‌كند و ضرب شمشيرى كه سرها را می‌شكافد و استخوان‌ها را از هم جدا مى‌نمايد و بند دست‌ها را از يک ديگر قطع می‌سازد. ما بايد براى پراكندگى و عقب‌نشینی آنها نيزه‌هاى نيرومند خود را در پهلوهاى ايشان فروبريم و ابروهایشان را بر سينه‌ها و چانه‌هایشان بريزيم. 🏷 وَ ضَرْبٍ يَفْلِقُ اَلْهَامَ 📚 کتاب سُليم‌بن‌قيس‌الهلالي، ج ۲، ص ۸۱۱؛ وقعة صفین، ص ۳۹۱؛ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج ۱، ص ۲۶۷ @Ebar_ir | عِبَر
❓عمر و ابوبکر چگونه به علی (ع) سلام می‌کردند!؟ 🔰 ابن مردویه از محدثان اهل سنت، پس از نقل روایات متعددی که در آن‌ها رسول خدا (ع) به صحابه امر فرموده که به امام علی (ع) به عنوان‌ امیرالمؤمنین سلام دهند، با سند خود از سالم منتوف غلام امیرمؤمنان (ع) می‌نویسد که وی گفت: «روزی با علی (ع) بودم در زمینی که حضرت در آن زراعت می‌کرد، تا اینکه ابوبکر و عمر آمدند و گفتند: سلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته. از آن‌ها پرسیده شد: آیا در زمان حیات رسول خدا نیز چنین می‌گفتید؟ عمر در جواب گفت: رسول خدا (ص) ما را به این کار امر فرمود.» [۱] غسانی صاحب أخبار و حکایات نیز از قول فرزند احمد‌بن‌حنبل به نقل از پدرش می‌افزاید: اهل بدر از اصحاب رسول‌الله (ص) متوافراً علی (ع) را امیرالمؤمنین صدا می‌زدند. [۲] 📝 پ.ن: چنانکه گذشت؛ بنابر تصریح عمر، کاربست واژه «امیرالمؤمنین» درباره امام علی (ع) در عصر رسول‌الله (ص) مسبوق بوده و همگان نیز ملتزم به سلام دادن به آن حضرت بدین شیوه بودند. با این‌حال برخی همانند تفتازانی، ابن خلدون و دیگران، مضمون این روایت را که به علی (ع) به عنوان‌ امیرالمؤمنین سلام دهید و همچنین مضامین مشهور دیگری که در امارت و امامت امیرمؤمنان (ع) وارد شده را به بهانه خبر واحد بودن، مقابله با اجماع یا عدم پیدایش این واژه در عصر پیامبر (ص)، غیر معتبر دانسته‌اند! [۳] اما روایات متعددی که از شیعه و اهل سنت نقل شده، این ادعای آن‌ها را باطل می‌سازد. در این زمینه سیدبن‌طاووس از میان استناد به حدود ۲۲۰ حدیث از منابع اهل سنت، نشان می‌دهد که لقب‌ امیرالمؤمنین (ع)، مختص به علی (ع) بوده و رسول اکرم (ص) آن را به وی اعطا کرده است. [۴] بنابراین نادیده گرفتن این روایات، مانند انکار خورشید تابان در میانه روز است. 📗 [۱] مناقب علي‌بن‌أبي‌طالب عليه‌السلام، ص ۵۶ 📗 [۲] أخبار و حکایات، ص ۴۱ 📗 [۳] ر‌.ک: شرح‌المقاصد، ج ۵، ص ۲۷۶؛ مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص ۴۳۵ 📗 [۴] ر‌.ک: الیقین باختصاص مولانا علی علیه‌السلام بإمرة المؤمنین @Ebar_ir | عِبَر
عِبَر
❓عمر و ابوبکر چگونه به علی (ع) سلام می‌کردند!؟ 🔰 ابن مردویه از محدثان اهل سنت، پس از نقل روایات متع
🩸روزگار علی (ع) پس از زهرا (س)... ▪️یکی از ابعاد مظلومیت امیرمؤمنان (ع) در جریان شهادت حضرت صدیقه علیها‌السلام را می‌توان آنجا یافت که همان علی (ع) که مردم در زمان حیات رسول‌الله (ص) و حتی پس از آن با احترام و تکریمی فراوان با بیان عباراتی نظیر «امیرالمؤمنین» به ایشان سلام می‌کردند، پس از شهادت همسرش فاطمه سلام‌الله‌علیها به شدت مورد بی‌توجهی و روی‌گردانی اهالی مدینه قرار گرفت؛ منتهای بی‌اعتنایی مردم نسبت به امیرالمومنین (ع) را می‌توان از این نقل عایشه به دست آورد: 😭 «تا وقتی که فاطمه (س) زنده بود، مردم به علی (ع) توجه و احترام می‌نمودند اما بعد از شهادت آن بانوی مکرمه، دیگر رویشان را هم از مولا علی علیه‌السلام برمی‌گرداندند [گویی به او سلام نمی‌کردند و بلکه جواب سلام مولا را هم نمی‌دادند].» [۱] ابن اثیر پس از نقل این روایت می‌افزاید: «أَيْ جاهٌ وَ عزٌ، فَقَدَهُما بعدها؛ - علی (ع) - مقام و منزلتی داشت، اما بعد از فاطمه (س) آن دو را از دست داد.» [۲] 🤲 پ.ن: سَلامُ اللّٰهِ وَ سَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَالْمُسَلَّمِينَ لَكَ بِقُلُوبِهِمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) 📚 [۱] تاریخ الأمم والملوک، ج ٣، ص ٢۰٨؛ صحیح‌ البخاری، ج ۶، ص ۳۹۴؛ الثقات (إبن حبان)، ج ۲، ص ۱۷۰ 📚 [۲] النهایة في غريب‌ الحديث والاثر، ج ۵، ص ۱۵۹ @Ebar_ir | عِبَر
عِبَر
🎥 "انسان مقاومت" اینگونه رنج‌ها و نشکستن در موقعیت‌های سخت را به رخ عالم می‌کشد... 📍جوان لبنانی روی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این رجزهای یک است که برای برون‌رفت از تب مصائب خود، اینگونه بر فراز خرابه‌ها، از یک بانوی شهیده (س) استمداد می‌طلبد. ➕ او انگار درس نجات از مشکلات را با ایضاحی مثال‌زدنی از مولای خود امام باقر علیه‌السلام فرا گرفته و تکرار می‌کند؛ آن‌جا که ابوبصیر می‌گوید: «امام باقر (ع) هرگاه تب، طاقتش را می‌ربود، [یکی از راه‌ها را چنین می‌دید که جان و روح خود را با توسل به مادرش حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آرام و عطرآگین نماید] و با صدای بلند به‌طوری كه صدايش تا دم در خانه مى‌آمد، ایشان را صدا می‌کرد و می‌فرمود: يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ!» 📘 الکافي، ج ۸، ص ۱۰۹ @Ebar_ir | عِبَر
⭕️ پا جای پای پیشینیان! 📝 مورخان نوشته‌اند: سال‌ها پیش مقارن با حکمرانی خلفای اموی، مأمن نزول وحی دچار انحطاط شدید فرهنگی و اخلاقی گردید و مجالس رقص و آواز مختلط تشکیل می‌شد بدون آن که در میان زنان و مردان پرده‌ای باشد! [۱] «عایشه» دختر «طلحه» بزم های مختلط ترتیب می‌داد و در آن مجالس، زنی به نام «عِزَّهُ المیلاء» آواز می‌خواند. [۲] 🔺 حتی کار به جایی رسیده بود که وقتی یکی از مشهورترین زنان آوازه‌خوان آن عصر به نام «جمیله» سفری به مکه کرد، در طول مسیر، آن چنان از وی استقبال شد که در مورد هیچ مفتی و فقیه و محدث و مفسر و قاضی و زاهدی سابقه نداشت! منابع، داستان این سفر را چنین نقل می‌کنند: هنگامی که جمیله به قصد حج از مدینه حرکت کرد، گروهی از زنان و مردان خنیاگر نامدار آن زمان (که تعداد آنان را تا بیش از سی نفر نوشته‌اند) او را مشایعت کردند و گروهی او را تا آخر سفر همراهی کردند! هنگامی که کاروان جمیله نزدیک مکه رسید، از طرف گروهی از اشراف مکه و دیگران مورد استقبال گرم قرار گرفت و چون به مدینه بازگشت، از طرف اهالی مدینه و مردان و زنان اشراف استقبال شد و چنان شور و هلهله‌ای به وجود آمد که اهالی مدینه بر در خانه‌ها صف کشیده این صحنه را تماشا می کردند! [۳] مشابه این ماجرا در مورد زنان و کنیزان آوازه‌خوان دیگری به نام‌های «حبابة» و «سلامة‌القس» نیز ذکر شده است. [۴] ➕ این گزارش‌ها و افزون بر آن، نشان دهنده گوشه‌ای از سقوط ارزش‌ها در قبله‌گاه مسلمانان و مرکز تأسیس حکومت اسلامی یعنی مکه و مدینه در آن عصر است. پس جای تعجب نیست اگر ببینیم امروز نیز برخی به تأسی از اجدادشان، سرزمین وحی و مدینه را به شهر کاباره‌ها و رقاصه‌ها تبدیل کرده باشند؛ آن روز با زنان رقاصه‌ای نظیر جمیله، حبابة، سلامة و عزة المیلاء و امروز با زن خواننده‌ای به نام «جنیفر»! 📚 [۱] الشعر و الغناء في المدينة و المكة لعصر بني‌امية، ص ۵۰؛ همین مضمون با اندکی تغییر: مروج‌الذهب، ج ۳، ص ۶۷ 📙 [۲] الأغاني، ج ۱۱، ص ۱۲۱ 📙 [۳] همان، ج ۸، ص ۳۶۷ 📙 [۴] همان، ج ۸، ص ۴۶۰ و ج ۱۵، ص ۸۵ @Ebar_ir | عِبَر
❤️ قصه، قصه عاشقی است... 🔹در یکی از دعاهای منسوب به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که سید‌بن‌طاووس آن را نقل کرده، به این جمله کوتاه و عمیق بر می‌خوریم که: «اَللَّهُمَّ فَرِّغْنِي لِمَا خَلَقْتَنِي لَهُ؛ خداوندا! برای رسیدن به هدفی که مرا برای آن خلق نمودی، به من فرصت بده.» [۱] ➕ اینکه آن هدف مقرر در زندگی انسان چیست را قرآن اینگونه به ما معرفی می‌کند: «وَ مَا خَلَقتُ ٱلجِنَّ وَ ٱلإِنسَ إِلَّا لِيَعبُدُونِ؛ انسان در این دنیا تنها برای عبد بودن آفریده شده.» [۲] انگار تلویحا به ما آموخته‌اند اگر کسی در این عالم بندگی و عشق‌بازی با خدا را بلد نباشد، زبان هستی را نفهمیده و هدف از زندگی و خلقت خود را به محاق فراموشی سپرده است. 🔺آنچه به صفحات تاریخ زینت و جلوه‌اى بى نظیر بخشیده، تحقق همان خواسته در قالب عبادت‌ از بانوى بزرگوارى است که در اوج جوانى، مایه فخر و مباهات عابدان گردیده بود. این عابده‌ی بى همتا، هموست که در وصف عشق‌بازی‌اش با خالق چنین گفته‌اند: «در تمام دنیا، عابدتر از فاطمه علیهاالسلام یافت نمى‌شود؛ او به حدى براى عبادت برپا مى‌ایستاد که حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا؛ پاهایش ورم مى‌کرد.» [۳] لذا در آن دعای نورانی صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها [که وجود مطهره ایشان مجسمه عبودیت و بندگی به شمار می‌رود]، از خدا می‌خواهیم عمرمان هرز نرود و در راه بندگی و اطاعت از دستورات او خرج گردد. 📗 [۱] مهج الدعوات و منهج العبادات، ص ۱۴۱ 📗 [۲] الذاریات، آیه ۵۶ 📗 [۳] المناقب، ج ۳، ص ۳۴۱ @Ebar_ir | عِبَر
📜 تقابل پدر - پسری در جنگ صفین! 🛡 یکی از مصیبت‌بارترین پیامدهای ناشی از خیره‌سری معاویه در امتناع ورزیدن از بیعت با امیرالمؤمنین (ع) و تحمیل هزینه سنگین پیکار صفین بر ایشان، فرو ریختن مرز خویشاوندی میان مردم و رواج انواع و اقسام تقابل‌های درون قبیلگی و خانوادگی از جمله جنگ پدر با پسر در دو سپاه عراق و شام بود. ➕ نصربن‌مزاحم نقل می‌كند: روزی مالک‌اشتر در میان صفوف عراقیان فریاد زد: «آیا در میان شما کسی هست که جان خود را فدا کند؟!» جوانی به نام اَثال‌بن‌حَجْل به میدان رزم آمد. معاویه مردی به نام حَجل را فراخواند و برای جنگ با آن جوان به میدان فرستاد. حجل ضربتی بر آن جوان وارد آورد و جوان نیز با زدن ضربتی متقابل نسب خود را بیان کرد و معلوم شد این جوان پسر همان حجل است! در این هنگام هر دو از اسب فرود آمده، یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند. آنگاه پدر به پسر گفت: «پسرجان به سوی دنیا بیا!» پسر نیز به پدر گفت: «پدر جان به آخرت روی آور؛ به خدا سوگند! اگر به فرض من مایل بودم به شامیان بپیوندم، لازم بود تو مرا از این کار بازداری. وای به حال من اگر چنین کاری کنم. اگر از من چنین خطایی سرزند، علی (ع) و مؤمنان صالح را چگونه پاسخ دهم!؟ پس تو راه خود را برو و من هم به راه خود می‌روم.» آنگاه پدر و پسر از هم جدا شدند و هر کدام به اردوگاه خود بازگشتند. 📕 وقعة صفین، ص ۴۴۳ @Ebar_ir | عِبَر
♨ اگر پیامبر (ص) زنده بود، با کسانی که باعث سقط فرزند دخترش شدند چه می‌کرد!؟ 📜 ابن‌ابی‌الحدید معتزلی به نقل از ابن اسحاق آورده است: «ابوالعاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد. ابوالعاص به پیامبر (ص) وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسایل مسافرت دختر پیامبر (ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر اکرم (ص) نیز به زید‌بن‌حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت فرسخی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر (ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. هباربن‌الاسود با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر (ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. رسول خدا از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.» [١] ➕ سپس ابن‌ابی‌الحدید می‌افزاید: «من این جریان را برای استادم ابوجعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبر خدا (ص) خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح می‌شمرد.» [٢] 📝 برگرفته از بیانات استاد ادیبی 📘 [١] شرح نهج‌البلاغة، ج ۱۴، ص ۱۹١، السیرة‌النبویة، ج ۱، ص ۶۵۲ 📘 [٢] شرح نهج‌البلاغة، ج ۱۴، ص ۱۹٣ @Ebar_ir | عِبَر
🗂 سی‌امین شماره فصلنامه علمی - تخصصی اسلام پژوهان، دوره ۱۱، سال ۱۴۰۳، شماره پیاپی ۱۱ 🏷 http://iqiri.dte.ir 1⃣ «بازشناسی ویژگی‌های پیامبر خاتم(ص) در عهدین و علت عدم ایمان اهل کتاب به پیامبر اکرم(ص)» مصطفی بیگ محمدی 2⃣ «بررسی کارکردهای مسجد در دوران حکومت علوی با تکیه بر منابع تاریخ و حدیث» علیرضا پور 3⃣ «بررسی تطبیقی دیدگاه ابن تیمیه و ابن قیم با وهابیت در مسأله سماع موتی» سعید زارع 4⃣ «بازخوانی اصول مسائل اخلاقى در قرآن و حدیث» سعید سلیمانی 5⃣ «کشف تاریخ امویان از فتح مغرب» شهاب الدین حاجی علی @Ebar_ir | عِبَر
🩸تویی که مرا اینگونه کتک می‌زنی، فاطمه سلام‌الله‌علیها را چگونه کتک زدی!؟ ▪️در نقل‌ها آمده است: صبح روز بعد از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها مردم مدینه، درِ خانه آن حضرت‌ آمده بودند تا بر پیکر مطهر آن بانو نماز بخوانند. مقداد نگاهش به ابوبکر افتاد و رو به او کرد و گفت: ما شب گذشته، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را به خاک سپردیم! عمر به ابوبکر گفت: آیا من به تو نگفته بودم که این ها این کار را می‌کنند؟! مقداد گفت: فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها این چنین وصیت نموده بود تا شما بر بالای جنازه مطهرش، حاضر نشوید. ➕ در این هنگام، عمر دستش را بلند کرد و محکم به سر و صورت مقداد سیلی زد و آن قدر عمر، او را کتک زد که مقداد دیگر از پا افتاد. مردم آن جا جمع شدند و مقداد را از دست او نجات دادند. 🥀 مقداد از جا بلند شد و رو به عمر گفت: دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به شهادت رسید در حالی که از پهلویش به سبب آن ضربه‌ای که تو با شمشیر و تازیانه بر او زدی، خون جاری بود. من، که خیلی کوچک‌تر از علی و فاطمة علیهماالسلام برای شما هستم! (عجیب نیست که تو این گونه مرا می‌زنی!) 📘 کامل البهائي (تعريب)، ج ١، ص ۳۹۶ @Ebar_ir | عِبَر
1_1724858022.PDF
7.71M
🗂 | مقاله تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 📝 نوشته: محمدرضا جباری، سیدعلی حسین‌پور 🔹در این مقاله به سیر حوادث پس از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، اشاره و تاریخ هجوم به خانه فاطمه سلام‌الله‌علیها حدود ۵۰ روز بعد از رحلت پیامبر (ص) تعیین شده است. 🏷 مقاله در سایت نشریه تاریخ اسلام در آینه پژوهش: http://tarikh.nashriyat.ir/node/698 @Ebar_ir | عِبَر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟤 لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ 🛡[یهودیان، از ترس] هرگز بر جنگ با شما جمع نمی‌شوند مگر در قریه‌های محصور یا از پس دیوار [دشمنی مکر و حیله و جاسوسی]، قدرت جنگى آنها بين خودشان شديد است. [ولى در برابر مسلمانان ضعيف‌اند] شما گمان مى‌كنید كه متحد هستند؛ ولى دل‌هايشان پراكنده است؛ زیرا آن قوم دارای فهم و عقل نیستند. 📖 سوره حشر: آیه ۱۴ @Ebar_ir | عِبَر
🔰 جلوه‌هایی از «حجاب» فاطمه سلام‌الله‌علیها در ماجرای فدک 📜 در بسیاری از منابع نقل شده که در ماجرای فدک، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به قصد اعتراض به حرکت متصاحبانه غاصبان خلافت در قبال حق مسلم خاندان نبوت (ع) و دفاع از امیرالمومنین (ع) وارد مسجد‌النبی (ص) شد و در میان زنان و مردان مهاجر و انصار خطبه‌ای را ایراد فرمود که به خطبه «لُمّه» یا «فدکیه» معروف گردیده است. راویان، حرکت ایشان به سمت مسجد و حضور در بین انظار را در قالب سه حجاب گزارش کرده‌اند: 1⃣ حجاب ظاهری ايشان با استفاده از «خمار» و «جلباب»: لاثَتْ خِمَارَها عَلَی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا؛ حضرت زهرا (س) خمار [روسری‌ای كه روی گردن و سينه را کاملا می‌پوشاند] را به سر کردند و جلباب [نوعی پوشش سراسری كه روی لباس‌ها می‌پوشيدند؛ شايد چيزی شبيه عبای امروز يا پيراهن بلند عربی] را هم طوری بر سر افكندند كه محيط بر تمام بدن ايشان بود. 2⃣ حجاب پيكره‌ی ظاهری حضرت (س) به وسیله جماعت زنان: وَ أَقْبَلَتْ فِي لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءٍ مِنْ قَوْمِهَا [تَطَأُ ذُيُولَهَا]؛ ایشان در میان گروهی كه به اصطلاح هم سن يا هماهنگ يا از ياران و اعوان و خويشاوندان ايشان بودند حركت می كردند، [در حاليكه چادرش به زمين كشيده می‌شد.] 3⃣ حجاب به واسطه پرده‌ای که میان زنان و مردان نصب شد: فَنِيطَتْ دُونَهَا مُلاَءَةٌ؛ سپس ميان حضرت (س) و مردم پرده‌ای نصب شد. [۱] ➕ نیز این چنین نقل شده است که حضرت فاطمه (س) در حالی که راه رفتن او همانند راه رفتن رسول اکرم (ص) بود، بر ابوبكر كه در ميان عده‏اى از مهاجرين و انصار و غير آنان نشسته بود وارد شد، در اين هنگام بين حضرت (س) و ديگران پرده‏‌اى آويختند و ایشان نشست. آنگاه ناله‏‌‌هاى جانسوز از دل برآورد كه همه مردم به گريه افتادند و مجلس و مسجد به سختى به جنبش درآمد، سپس لحظه‌ای سکوت کرد تا همهمه مردم خاموش شد. [۲] 📚 [۱] شرح‌الأخبار في فضائل الأئمة‌الأطهار، ج ۳، ص ۳۴؛ الشافي في الإمامة، ج ۴، ص ۳۴۷؛ مناقب علي‌بن‌أبي‌طالب علیه‌السلام، ص ۲۰۲. 📚 [۲] السقیفة و فدک، ص ۱۰۰؛ دلائل‌الإمامة، ص ۱۱۱؛ بلاغات‌النساء، ص ۱۶ @Ebar_ir | عِبَر
عِبَر
🔰 جلوه‌هایی از «حجاب» فاطمه سلام‌الله‌علیها در ماجرای فدک 📜 در بسیاری از منابع نقل شده که در ماجرای
📍تحلیل «مشی فاطمه سلام‌الله‌علیها» در هنگام رهسپاری به سمت مسجد در ماجرای فدک 📜 پیش‌تر گذشت که در گزارش‌های تاریخی تصریح شده که در ماجرای فدک، فاطمه (س) درحالی که راه رفتن او همانند راه رفتن پدرش بود، وارد مسجد شد. دانشمند شهید «سید محمدباقر صدر» در کتاب ارزشمند «فدک در تاریخ» به تحلیل و بررسی ریشه این تقلید پرداخته است. او می‌نویسد: 1⃣ «شاید این طبیعت رفتار فاطمه (س) بود که در آن لحظه نیز به شکلی عادی و بی هیچ قصد و توجه خاصی به آن پرداخت. این احتمال بعید نیست؛ زیرا وی عادت داشت که به شیوه پدرش رفتار کند و در همه کارها و سخنانش همانند وی باشد. 2⃣ اما شاید این شباهت دقیق، وجهی دیگر داشته باشد. آن روز بهشتی‌بانو با تقلید خویش از پدرش در راه رفتن دارای قصد و التفاتی بود. وی این همانندی را چنان به خوبی و درستی به جای آورد که در راه رفتن هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا ﷺ نداشت. او می خواست با این تقلید درخشان بر احساس و عاطفه مردم چیره گردد و اندیشه آنان را به سفری کوتاه رهسپار سازد تا به گشت و گذاری لذت‌بخش در گذشته نزدیک پردازند و به روزگار مقدس نبوت بازگردند؛ روزگاری که شادمانه در سایه پیامبر بزرگ خویش ﷺ می‌زیستند. این برانگیختن احساسات و آرایش عاطفی آنها زمینه ساز آغاز حرکت فاطمه بود و قلب‌ها را برای پذیرش دعوت دادخواهانه او آماده می‌ساخت تا ندای محزون آزادی‌خواهانه وی را به یاری بشتابند و کوشش نومیدانه یا شبه نومیدانه او را به ثمر بنشانند. 📌 از این رو می‌بینید که خود راوی نیز خواسته یا ناخواسته از این جنبه تأثیر پذیرفته و همین او را واداشته تا چگونگی حرکت فاطمه را در گزارش خویش به تصویر کشد.» 📗 فدک در تاریخ، ص ۳۳ @Ebar_ir | عِبَر
🩸تَب و حُزن اهل‌بیت (ع) از داغ مصیبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها... 📜 در منابع تاریخی و روایی نقل شده که امامان معصوم علیهم‌السلام با یاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و در رثای مصیبت‌هایی که بر ایشان گذشت: یا «آه از دل می‌کشیدند»، [۱] یا «با دست بر زمین می‌کوبیدند»، [۲] یا «محاسن‌شان از اشک خیس می‌شد»، [۳] یا «دست بر پیشانی می‌زدند» [۴] و یا «بلند‌ ناله یافاطمه می‌زدند». [۵] 👈 مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب شریف «بیت الأحزان» بعد از نقل این روایات می‌نویسد: به احتمال قوی [در مورد اخیر] وقتی که امام باقر علیه‌السلام به هنگام تب، اینگونه ناله «یافاطمه» می‌زدند، اثر کتمان حزن آن حضرت با یاد مادر مظلومه‌اش بوده است؛ همانگونه که آب، حرارت جسم شریفش را آرام می‌کرد، ناله «یافاطمه» حرارت قلب آن حضرت را آرام می‌نمود؛ چرا که قلب امامان معصوم علیهم‌السلام، در مصیبت مادرشان، از کوره آتش، داغ‌تر است. [۶] ➕ همچنین در نقلی، امیرالمومنین علیه‌السلام در مصیبت زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها اینچنین با او نجوا می‌نمودند: أَ تُصْرِعُنِی الْحُمَّی لَدَیْکِ وَ أَشْتَکِی، إِلَیْکِ وَ مَا لِی فِی الرِّجَالِ نَدِیدٌ؛ آیا (می‌بینی) که چگونه «تب» مرا در داغ تو و در نزد (قبر) تو زمین زده است؟! در حالی که در میان مردان نظیر من در قوت و قدرت، وجود ندارد. [۷] 📘 [۱] الکافی، ج ۶، ص ۴۸ 📘 [۲] دلائل‌الإمامه، ص ۴۰۰ 📚 [۳] المزارالکبير، ص ۱۳۶؛ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۳۷۸ 📚 [۴] الکافی، ج ۶، ص ۴۸؛ تهذيب‌الأحکام، ج ۸، ص ۱۱۲ 📘 [۵] الکافی، ج ۸، ص ۱۰۹ 📘 [۶] ر‌.ک: بیت‌الأحزان، ص ۱۵۸ 📚 [۷] دیوان امام علی علیه‌السلام، ص ۱۵۵؛ بحارالانوار ج ۴۳، ص ۱۵۲ @Ebar_ir | عِبَر
❗️گریه‌کن بی‌مسئولیت نباشیم 📝 منابع، فضای حاکم در اجتماع خطبه‌خوانی فاطمه سلام‌الله‌علیها در مسجد‌النبی (ص) را چنین گزارش کرده‌اند که ایشان پیش از ایراد سخن، ناله‌هایی جانسوز از دل برآورد به‌طوری که همه مردم به گریه افتادند و مجلس و مسجد به سختی به جنبش درآمد؛ گویی مسجد از شدت فریاد و گریه حضار می‌لرزید و حاضران به گریه افتادند. سپس حضرت (س) لحظه‌ای سکوت کرد تا مجلس از جنب‌وجوش خود باز ایستاد. در این هنگام، کلام خود را با سپاس و ستایش از خداوند و درود بر رسول اکرم (ص) آغاز نمود، اما بار دیگر ناله‌ها از سوی مردم به اوج خود رسید و وقتی آنان از ناله دست کشیدند، فاطمه (س) دوباره شروع به سخن کرد. [۱] 🏷 همه‌ی این غریو و زاری‌های مردمی [اگر بپذیریم متأثر از مظلومیت فاطمه سلام‌الله‌علیها و اندوه مصیبت فقدان پدر بزرگوارش (ص) بوده باشد] هیچ‌وقت منتج به یاری این بهشتی‌بانویِ انقلابیِ فداکار نشد. نهایتا این انگاره قطعی را در ذهن به وجود آورد که غالب آنها چیزی فراتر از گریه‌کن‌هایی که مسئولیتی روی دوششان احساس نمی‌کنند، نبودند. آنها آن‌روز سنخیتی میان حرکت انقلابی فاطمه (س) و سخنان بلند او با شرایط و زمانه موجود احساس نکردند و اجتماع مسجد را تنها فضایی برای ارضای احساسات و عواطف خود قلمداد کردند. ⚠️ نکند جلسات و هیأت‌های امروز ما آن‌ هم در ایام فاطمیه، دام نمایش و سرگرمی و صرفا تخلیه احساسات و نیز ورطه‌ی بی‌تفاوتی که نوعا سطح منازعه را به یک مسئله عاطفی [نه موضوعی هدف‌دار و آرمان‌خواهانه] تقلیل می‌دهند، باشد که این بزرگترین جفا در حق آن صدیقه شهیده (س) است. مواظب باشیم گریه‌کن‌ بی‌مسئولیت نباشیم... 📚 [۱] ر‌.ک: شرح‌الأخبار في فضائل الأئمة‌الأطهار، ج ۳، ص ۳۴؛ السقیفة و فدک، ص ۱۰۰؛ دلائل‌الإمامة، ص ۱۱۱؛ بلاغات‌النساء، ص ۱۶ @Ebar_ir | عِبَر
🪦 فقط «یهودی‌ها» می‌توانستند دستور ضحاکی مثل متوکل را اجرا کنند! 📜 ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد: در ماجرای تخریب قبر مطهر حسین‌بن‌علی (ع) توسط متوکل عباسی در سال ۲۳۶ ق، مأمورین خلیفه [که در رأس آن‌ها مردى از نزديكان متوکل به نام ديزج كه قبلا يهودى بوده و چندى بود كه مسلمان شده بود، حضور داشت] به کربلا آمده و تمامی آثاری که در اطراف آن قبر بود را منهدم کردند، اما کسی برای ویران کردن قبر امام حسین (ع) اقدام نکرد تا آن‌که گروهی از یهودیان به خراب کردن قبر مأموریت یافتند و این کار را انجام دادند! [یهودیان تنها به این بسنده نکردند] و پس از ویران ساختن قبرها به دستور دیزج به آنجا آب بستند، زمین‌ها را شخم زدند، در آن‌ها زراعت کردند و زائران و شیعیان را تحت تعقیب قرار دادند. 📕 مقاتل‌الطالبیین، ص ۴۷۹ @Ebar_ir | عِبَر
🔰 اگر جوانمردی چنین باشد، سگ‌هاى مدينه نيز مروّت دارند! 📜 روزی شقيق بلخى نزد امام صادق عليه‌السلام آمد و از ایشان درباره فتوّت پرسيد. امام (ع) فرمود: «تو [خود] چه مى‌گويى؟» شقيق گفت: اگر نعمتی به ما عطا شود، شكر مى‌گزاريم و اگر از ما دريغ گردد، شكيبايى مى‌ورزيم. امام صادق عليه‌السلام فرمود: «[اگر چنین باشد] پس سگ‌هاى مدينه نيز بر همین سبک و سیاق زندگی می‌کنند! [چراکه به سگ نعمت بدهی، تشکر می‌کند، دم تکان می‌دهد؛ اگر ندهی هم صبر می‌کند و صاحبش را گاز نمی‌گیرد]» شقيق گفت: اى پسر دختر پيامبر خدا! به نظر شما فتوّت چيست؟ حضرت (ع) فرمود: «اگر به ما عطا شود، ايثار مى‌كنيم و اگر از ما دريغ گردد، شكر مى‌گزاريم». 🏷 الكِلابُ عِندَنا بِالمَدينَةِ تَفعَلُ كَذلِكَ! 📚 الرسالة‌ القشیریة، ص ۳۴۱؛ شرح نهج‌البلاغة (إبن‌أ‌بي‌الحدید)، ج ۱۱، ص ۲۱۷ @Ebar_ir | عِبَر
📜 روضه‌خوانی که دشمن اهل‌بیت (ع) را هم به گریه انداخته بود... ▪️در نقل‌ها آمده است: حضرت ام‌البنين سلام‌الله‌علیها، همواره به بقيع مى‌رفت و در آن جا، محزون‌ترين و سوزنا‌ک‌ترين مرثيه‌سرايى‌ها را براى شهدای کربلا مى‌نمود. مردم نزد او گِرد مى‌آمدند و به آن مرثيه‌ها گوش مى‌دادند و قلب‌شان آتش می‌گرفت. مروان‌بن‌حکم (والی مدینه و از دشمنان اهل‌بیت (ع)) هم از جمله كسانى بود كه به بقيع می‌رفت. او به مرثيه‌های اُمّ‌البنين سلام‌الله‌علیها، گوش فرا مى‌داد و گریه می‌کرد. [۱] ▪️در روایتی دیگر از وجود امام صادق علیه‌السلام نیز آمده: بر حسین علیه‌السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ‌البنین)، برای حسین علیه‌السلام مرثیه می‌سرایید و می‌گریست [شما بخوانید حماسه‌آفرینی می‌کرد] تا این که چشمانش شد. مروان، حاکم مدینه، به صورت ناشناس می‌آمد و پشتِ در می‌ایستاد و به گریه و مرثیه‌سرایی او گوش می‌داد. [۲] 📘 [۱] مقاتل‌ الطالبیین، ص۹۰ 📘 [۲] ترتيب الأمالي الخميسية (للشجری)، ج۱، ص۲۳۰ @Ebar_ir | عِبَر
📜 اختلاف «میمون و مسافر»! 🔹احمدبن‌محمدبن‌عیسى مى‏گوید: من به مدینه خدمت امام جواد (ع) رفتم و در محضرش وارد شدم. نزد خود گفتم خوب است نام زکریابن‌آدم‌اشعری (از اصحاب و وکلای ائمه (ع) در قم) را ببرم تا حضرت از او دلجویى کرده، برایش دعا کند. پس از آن به خود آمده گفتم: من چه کسى هستم که چنین جسارتى نمایم او خود به آنچه مى‏کند داناتر است! آن‌گاه دیدم امام جواد (ع) رو به من کرد و فرمود: «اى ابوعلى، درباره فردى مثل ابویحیى (زکریاى قمى) شکى به دل خود راه‏ مده و به تندى برخورد نکن، او در پیشگاه پدرم و سپس نزد من خدمت‌هاى بسیارى کرده و مقام و منزلتى والا نزد پدرم و من داشته‏ است ولى من به اموالى که نزد اوست احتیاج‏ دارم و او آنها را نفرستاده‏ است‏». 🔹به امام (ع) عرض‏ کردم: فدایت‏ شوم، زکریا اموال را براى شما خواهد فرستاد و به من گفت: اگر به آن حضرت رسیدى، ایشان را آگاه‏ کن که آنچه مانع از فرستادن اموال است، اختلاف بین «میمون و مسافر» است. سپس امام (ع) فرمود: نامه من را به زکریا برسان و به او سفارش‏ کن تا آن اموال را براى من بفرستد. من نامه حضرت را به زکریابن‌آدم رساندم و او نیز مال را فرستاد. [۱] 🏷 این سخنان ارزنده امام جواد (ع)، دربردارنده و بیانگر عظمت و بزرگى زکریابن‌آدم است و چندان نیازى به توضیح ندارد اما آنچه قابل توضیح است اینکه منظور از «اختلاف میمون و مسافر» همان اختلافاتى است که درباره امامت آن حضرت بین شیعیان بوجود آمده‏ بود. [۲] البته احتمال دارد این تعبیر کنایی، اشاره به درگیرى‏هاى طرفداران امین و مأمون باشد، که سبب ناامنى راه‌ها بوده است. گزارش فوق به‌خوبى نشان مى‏دهد که زکریا پس از امام رضا (ع) نماینده امام جواد (ع) در قم بوده و اموالى از قبل نزد وى بوده‏ است. اما از آنجا که اختلاف بر سر امامت جوادالائمه (ع) نیز در قم رسوخ پیدا کرده‏ بود، زکریا نمى‏توانست آن اموال را براى امام خویش ارسال‏ کند، زیرا فرستادن اموال ارتباط مستقیم با آن اختلافات داشت و بیم آن مى‏رفت تا اینگونه اختلاف‌ها، موجب از بین‏ رفتن اموال در بین راه شود. البته قسمت پایانى ماجرا نشانگر آن است که سرانجام زکریابن‌آدم با تلاش خود توانست‏ بار دیگر آرامش همیشگى را به قم برگرداند و در پى آن اموال امام جواد (ع) را به مدینه بفرستد. 📙 [۱] رجال‌‌الکشی، ج۱، ص۵۹۶ 📙 [۲] اعیان‏الشیعه، ج‏۷، ص‏۶۳ 📝 ر.ک: مقاله «سیمای زکریا‌بن‌آدم»، فرهنگ کوثر، ۱۳۷۶، شماره ۱ @Ebar_ir | عِبَر
🌕 آیا امام زمان (عج) هم برای ظهور خودشان دعا می‌کنند!؟ 📜 بنا به نقل شیخ صدوق، هنگامی که عبدالله‌بن‌جعفر حِمیَری از سفیر دوم حضرت (عج)، - محمدبن‌عثمان - درباره رؤیت امام عصر (عج) پرسش نمود، وی ضمن تصدیق او گفت: آخرین بار حضرت را در کنار بیت الله الحرام در حالی که از خداوند تحقق وعده الهی درباره ظهور و فرج را طلب می‌کرده ملاقات نموده است. در ادامه، سفیر دوم چنین گفت: و رأیته صلوات‌الله‌عليه متعلقاً بأستار الكعبه في المستجار و هو يقول: اللهم انتقم لی من اعدائك؛ و آن حضرت صلوات‌اللّٰه‌عليه را در مستجار به‌حالى ديدم كه به پرده‌هاى كعبه چنگ زده بود و می‌گفت: خدايا انتقام مرا از دشمنانت بگير. 📘 من لا يحضره الفقيه، ج۲، ص۵۲۰ @Ebar_ir | عِبَر
🌸 «افتادگی آموز اگر طالب فیضی...» 👤 محمدبن‌مسلم، از برجسته ترین اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، مردی ثروتمند و صاحب جلال بود. او همين‌که از سوی مولایش امام باقر علیه‌السلام فرمان يافت: «فروتنی کن»، زنبيلی از خرما را جلوی درِ مسجد گذاشت و شروع به خرمافروشی کرد. خويشانش آمدند و به او گفتند: «ما را رسوا کردی»! او گفت: «مولايم به من فرمانی داده، پس تا اين زنبيل خرما را نفروشم، رها نمی‌کنم». خويشانش گفتند: «حال که رها نمی‌کنی و می‌خواهی چيزی بفروشی، پس (لااقل) ميان آسيابان‌‌ها بنشين (و آرد بفروش)». سپس آسيابی به او دادند، و او بر درب آن‌جا (مسجد و يا محلّ آردفروش‌‌ها) می‌نشست و آرد می‌کرد (و می‌فروخت). 📗 اختیار معرفة الرجال، ج ۱، ص ۱۶۵ 🔹پ‌.ن: از «محمد‌بن‌مسلم ثقفی کوفی» در برخی منابع با عنوان «طحّان» (آسیابان)، شناخته و یاد شده است. در جریان فوق، به قرینه «فَلَمَّا اِنْصَرَفَ إِلَى اَلْكُوفَةِ» محتمل است فرمان امام باقر (ع) به او، یک‌ نوع از تقيه بوده كه حضرت (ع) براى دفع خطر دشمن و حفظ‍‌ جان و مالش به او فرموده باشد. به هر روی، امتثال این امر از سوی او، نشانگر اوج ولایت‌مداری، افتادگی و پایبندی این پرورش‌یافته مکتب اهل‌بیت (ع) به فرامین امام زمان خویش بوده که مایه‌ی درس و عبرت است. @Ebar_ir | عِبَر
📜 پیامبر مردم کوفه! 🔸ابوالربيع می‌گوید: «در سالى كه هشام‌بن‌عبدالملك به مكه رفته بود، من نيز در خدمت حضرت باقر عليه‌السّلام به حج رفتم. نافع‌بن‌ازرق از نزدیکان عبدالله‌بن‌عمر نيز همراه هشام بود. نافع چشمش كه به حضرت باقر (ع) افتاد، از هشام پرسيد: اى اميرالمؤمنين! اينكه مردم گرد او يک ديگر را مى‌كوبند و زير پا مى‌نهند تا به او دست‌يابند كيست‌؟ هشام گفت: اين پيامبر مردم كوفه است؛ محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب (عليه‌السّلام)! نافع گفت: مى‌روم و از او سؤال‌هایى خواهم كرد كه جز پيامبر يا وصى يا فرزند وصى او نمى‌داند. هشام گفت: برو سؤال كن شايد بتوانى او را شرمسار نمایی. 🔸نافع پیش رفت و نزد امام (ع) پرسش‌هایی مطرح کرد که با پاسخ‌های امام (ع) مواجه شد. سپس حضرت (ع) از او که یکی از خوارج به حساب می‌آمد، درباره‌ی اصحاب نهروان كه بر على عليه‌السّلام شوريدند سؤال نمود، اما نافع در برابر اين پرسش به ایشان پشت كرد و گريخت در حالى كه مى‌گفت: به‌خدا سوگند تو به راستى و درستى داناترين مردم هستى، و نزد هشام آمد! هشام گفت: اى نافع! چه كردى‌؟ نافع گفت: مرا از اين سخن خود معاف دار، به‌خدا كه او به راستى و درستى داناترين مردم است و به حق زادۀ پيامبر خداست و يارانش حق دارند كه او را پيامبر شمرند.» 🏷 هَذَا نَبِيُّ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ 📙 الکافي، ج ۸، ص ۱۲۰ @Ebar_ir | عِبَر
یا امام هادی (ع)! تو به دزدان و دشمنان در سیاهی‌های شب، روشنایی می‌بخشیدی، کَرَمی نما و قلب‌های رنجور شیعیانت را نیز به ضیاء هدایت حیات‌بخشتان منور فرما! 📜 ابراهيم‌بن‌محمّد مى‌گويد: سعيد دربان (حاجب) متوکل عباسی به من گفت: شبانه به خانۀ علی‌بن‌محمد (علیهماالسّلام) رفتم و نردبان را گذاشتم و به پشت بام قدم نهادم. وقتى كه مى‌خواستم از پله پايين بيايم، در تاريكى پايم از پله‌اى به پله ديگر لغزيد و ندانستم چگونه به خانه برسم‌. ناگهان امام هادى (ع) مرا صدا زد و فرمود: اى سعيد! توقف كن تا چراغ آورده شود! پس شمع آورده شد. پايين آمدم و ديدم امام (ع) جبّۀ پشمى در بردارد و عرقچين پشمى بر سر و سجاده‌اى از حصير، نزد روى خود و رو به قبله نشسته است. آن‌گاه به من فرمود: بیا، اين تو و اين خانه...! 🏷 يَا سَعِيدُ مَكَانَكَ حَتَّى يَأْتُوكَ بِشَمْعَةٍ 📚 الکافي، ج ۱، ص ۴۹۹؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۰۲؛ المناقب (لإبن‌شهرآشوب)، ج ۴، ص ۴۱۵ @Ebar_ir | عِبَر
🤲 چگونه خواسته‌هایمان را به امام (ع) بگوئیم!؟ 📝 بنا به نقل سيد‌بن‌طاووس، محمد‌بن‌يعقوب كلينى در كتاب «الرسائل» از كسى كه وی را نام برده است، گزارش نموده كه گفت: به حضرت ابى‌الحسن علی‌بن‌محمد عليهماالسّلام نوشتم كه همانا شخصی دوست دارد مطالب و حوائج خود را به امام خود عرضه بدارد، آنچنان كه دوست دارد بر پروردگار خود عرضه کند. (تكليف او چيست و چه بايد بنمايد؟) می‌گويد: حضرت هادی (ع) در جوابم مرقوم داشت كه اگر حاجتى داشتى، لب‌هاى خود را حركت بده، جواب را خواهى يافت. 🏷 فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ اَلْجَوَابَ يَأْتِيكَ 📓 کشف المحجة لثمرة المهجة، ص ۲۱۱ @Ebar_ir | عِبَر
عِبَر
🤲 چگونه خواسته‌هایمان را به امام (ع) بگوئیم!؟ 📝 بنا به نقل سيد‌بن‌طاووس، محمد‌بن‌يعقوب كلينى در كتا
🥺 خودی باش، با ما غریبی نکن... 📜 ابوهاشم جعفرى مى‌گويد: از تنگى زندان و فشار كند و زنجير به امام حسن عسكرى عليه‌السّلام شكايت كردم. به من پاسخ نوشت: تو امروز نماز ظهرت را در منزلت مى‌خوانى، و هنگام ظهر مرا از زندان بيرون آوردند و نماز را در منزل خود خواندم همانطور كه امام عليه‌السّلام فرموده بود. [او ادامه می‌دهد:] من در تنگى معيشت هم بودم و مى‌خواستم در نامۀ خود چند اشرفى نیز از آن حضرت بخواهم، اما شرمم آمد. ولى چون به منزلم رسيدم، ایشان صد اشرفى براى من فرستاد و نوشت: [ای ابوهاشم] هرگاه احتیاجی داشتی، شرم مدار و ملاحظه مكن و آن را بخواه كه آنچه دلخواه توست برايت فراهم می‌شود ان‌شاءالله. 🏷 إِذَا كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَلاَ تَسْتَحْيِ 📘 الکافي، ج ۱، ص ۵۰۸ @Ebar_ir | عِبَر
⏳ از «بعدازظهرها» تا «نیمه‌شب‌ها»؛ روایت زراره از لحظه‌های تحصیل علم در محضر امام باقر (ع) ▫️زرارة‌بن‌اعین می‌گوید: برای دریافت پاسخ پیرامون موضوعی، بعدازظهر به ملاقات امام باقر علیه‌السلام رفتم. وقت ملاقات من همواره بعدازظهر بود كه در فاصلۀ نماز ظهر و عصر شرف‌ياب مى‌شدم؛ چون مايل نبودم پرسش‌هاى خود را جز در مواقع خلوت مطرح نمايم كه مبادا به خاطر حضور ديگران، ایشان فتواى تقيه‌اى صادر كند. [۱] ▫️او می‌افزاید: حضرت (ع) در بعضى از شب‌ها دست مرا مى‌گرفت و به گوشه‌اى از مسجد مى‌برد و مى‌نشست و در مسجد‌الحرام سخن مى‌گفت، به من حدیث می‌آموخت و [از فرط خستگی] گاهى نیز در آنجا مى‌خوابيد، من نيز مى‌خوابيدم. من در مورد خوابيدن در آنجا از حضرتش پرسيدم. فرمود: تا آن حدّى كه در زمان رسول خدا (ص) مسجد بوده، خوابيدن كراهت دارد و اما در اينجا [چون بعدا توسعه داده شده است] اشكال ندارد. [۲] 📗 [۱] الکافي، ج ۷، ص ۹۴ 📗 [۲] همان، ج ۳، ص ۳۷۰ @Ebar_ir | عِبَر
🌕 امام جواد (ع) و بازتاب کودکی امیرالمومنین (ع) 📜 على‌بن‌حسان می‌گوید: به امام جواد عليه‌السلام عرض كردم: آقاى من! مردم به خردسالى شما اعتراض دارند. ایشان فرمود: چه اعتراضى دارند، در صورتى كه خداى عز و جل به پيغمبرش صلّى‌اللّٰه‌عليه‌وآله فرموده است: «بگو این طریقه و راه من است که من و آنکه پیرو من است، بر پایه بصیرت و بینایی به سوی خدا دعوت می‌کنیم»؛[۱] به خدا كسى جز على عليه‌السلام از او پيروى نكرده و او نُه سال داشت و من هم نُه ساله‌ام.[۲] 🏷 لَهُ تِسْعُ سِنِينَ وَ أَنَا اِبْنُ تِسْعِ سِنِينَ 📕 [۱] یوسف: ۱۰۸ 📕 [۲] الکافي، ج ۱، ص ۳۸۴ @Ebar_ir | عِبَر