عِبَر
☀️ وَ قَالَ مَولانا عَلیّ (علیهالسلام): 🍀 طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ،
💰 فرمول معیشت در بیان مولا (ع)
🔺در سومین فراز از بیان پرمعنای فوق، امیر مؤمنان (ع) با برشمردن یکی از خصلتهای شایستگان، آنان را «قانع به حد کفایت در رزق و روزی» معرفی مینماید. بدیهی است؛ در اینجا منظور از قانع بودن به مقدار کفایت این است که #حداقل لازم زندگى را داشته باشد، زیرا بالاتر از آن خالى از #مسئولیت نیست و کمتر از آن خالى از #ذلت.
📜 قانع بودن به مقدار کفایت، به قدرى اهمیت دارد که در گزارشی از پیغمبر اکرم (ص) آمده که ایشان با یاران خود از بیابانى مىگذشت، ساربانى در آنجا بود، حضرت براى رفع عطش یا براى نیاز به غذا مقدارى شیر از او طلب کردند (البته در برابر وجه) ولی او بخل ورزید و گفت: «آنچه از شیر در پستان و یا در ظرفها است، همه براى صبحانه و شام قبیله است و به دیگرى نمىرسد.» پیامبر در حق او دعا کرد: «خداوندا #مال و #فرزندانش را افزایش ده.» بعدا به چوپان دیگرى رسید و همین درخواست را نمود. چوپان نه تنها شیرى را که در ظرف داشت، بلکه آنچه در پستان گوسفند بود را نیز دوشید و به عنوان هدیه، با احترام به نزد پیامبر آورد و به آن حضرت تقدیم کرد. پیغمبر در حق او نیز دعا کرد. ولى چنین عرضه داشت: «اللّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکَفافِ؛ خداوندا به حد #کفاف به او مرحمت کن»
👥 بعضى از یاران تعجب کردند که چگونه در حق آن بخیل پیغمبر اکرم دعاى فزونى مال و فرزند کرد ولى درباره این مؤمنِ سخاوتمند، دعایى کمتر از آن فرمود! از این مطلب سؤال کردند و پیامبر در جواب فرمود: «إِنَّ مَا قَلَّ وَ کَفَى خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَ أَلْهَى؛ مقدار کم که براى زندگانى انسان کافى باشد، #بهتر از مقدار فراوانى است که آدمى را از خدا غافل سازد» [۱]
📒 [۱] الکافي، ج ۲، ص ۱۴۰
@Ebar_ir | عِبَر
♨️ پنهانکاری در روابط شیعیان با امام کاظم (ع)، نمایانگر وضعیت دشوار عصر آن حضرت
➕ شرایط سخت سیاسی، اجتماعی عصر امام کاظم علیهالسلام، بر روابط شیعیان با آن حضرت تأثیر فراوانی داشت؛ از همین روی، گاهی امام (ع) و شیعیان در ارتباطات خود از عنصر تقیه بهره میبردند. از نمونههای پنهانکاری و عمل به تقیه در دوره آن حضرت، میتوان به نقلی از کشی اشاره کرد:
📜 بنابر این روایت، «علیبنیقطین» دو نفر به نامهای «اسماعیلبنسلام» و «فلانبنحمید» (احتمالاً نام اصلی وی در خاطر راوی نبوده) را فراخوانده و دستور میدهد که دو مرکب تهیه کرده و زاد و توشه بردارند و از بیراهه، اموال و نامههایی را که «ابنیقطین» به آنها داده بود، به مدینه برده و به امام کاظم (ع) تحویل دهند؛ بدون آنکه کسی متوجه حرکت و مأموریت و هدف و مقصد آنها شود. این دو نفر در کوفه لوازم سفر را تهیه کرده و از بیراهه به سمت مدینه حرکت کردند تا آن که به منطقه «بطنالرمة» رسیدند. در آنجا برای استراحت پیاده شده و مشغول غذا شدند. در این هنگام سواری به همراه خدمتکاری ظاهر شد. پس از نزدیک شدن، متوجه شدند که امام کاظم (ع) است. پس از سلام و عرض ادب و تحویل اموال و نامهها، حضرت نیز متقابلاً از آستین مبارک نامههایی خارج و به این دو فرستاده داده و فرمود: «اینها جواب نامهها است!» آن دو تن عرضه داشتند که زاد و توشهشان تمام شده و از حضرت اجازه ورود به مدینه و تهیه زاد و توشه و ضمناً زیارت قبر پیامبر ﷺ را درخواست کردند؛ ولی حضرت در پاسخ فرمود: «زاد و توشهتان را بیاورید.» سپس ضمن دست چرخاندن در میان آن فرمود: «این زاد و توشه، شما را تا کوفه میرساند؛ و اما پیامبر ﷺ، پس او را دیدید! من امروز صبح همراه آنان نماز گزاردم و قصد دارم نماز ظهر را نیز همراه آنان بگزارم. بروید که خدا حافظتان باد.» [۱]
🏷 گویا مراد حضرت آن بوده که زیارت شما مرا، به منزله زیارت پیامبر ﷺ است؛ بهخصوص که من ارتباط معنوی با ارواح پیامبر و سایر معصومین (ع) دارم، و به عنوان شاهد، اشاره به نمازگزاری با آن ارواح پاک میفرماید! این نقل، به صراحت، وجود روح تقیه و پنهانکاری توسط شیعیان در عصر پرتلاطم امام کاظم (ع) را نشان میدهد، به نحوی که مأمورین سازمان وکالت برای رساندن اموال و نامهها به امام، مجبور به حرکت از بیراهه بوده و حتی اجازه دخول به مدینه به آنان داده نمیشود که شاید به لحاظ رعایت جهات امنیتی و عدم تحریک جاسوسهای حکومتی بوده است. همچنین اینکه حضرت در مکانی خلوت در خارج مدینه با آنان دیدار کرده و نامهها را از آستین خارج میکند نیز مؤید وجود روح نهانکاری در این دوره است.
📘 [۱] اختیار معرفة الرجال (رجالالکشی)، ص ۴۳۶
@Ebar_ir | عِبَر
📝 در کتاب تحفالعقول، وصایایی از زبان امام کاظم (ع) خطاب به هشامبنحکم [یکی از شاگردان بسیار برجسته امام (ع) که از پیشگامان مباحث عمیق کلامی است] نقل شده که یک مجموعه معارفی بسیار ارزشمند است. در بخشی از این روایت، امام کاظم علیهالسلام میفرماید:
🥀 «اى هشام! اگر آنچه در حدّ كفايت است بىنيازت سازد؛ كمترين چيز دنيا كفايتت خواهد كرد، اما چنانچه حدّ كفايت تو را بىنياز نسازد، [ديگر] هيچ چيز دنيا تو را بىنياز نخواهد ساخت ... اى هشام! خداوند جليل و عزيز فرموده: سوگند به عزّت و جلالم، به بزرگى و قدرتم، به شكوه و رفعت مقامم كه هيچ بندهاى خواست مرا بر هواى خود ترجيح ندهد، جز آنكه توانگرى را در جانش قرار دهم، و تلاشش را در آخرت او نهم، و كسب و كارش را كفايت نمايم، و آسمانها و زمين را ضامن روزيش سازم، و به سود او در وراى تجارت هر تاجرى باشم.»
📓 تحفالعقول عن آلالرسول علیهمالسلام، ص ۳۸۳
@Ebar_ir | عِبَر
نماز گریه کند با نوای تکبیرش...
چرا به گوشهی زندان، چه بود تقصیرش...
📜 «بالاخره موسیبنجعفر را در زندان مسموم کردند. یکی از تلخیهای تاریخ زندگی ائمه، همین شهادت موسیبنجعفر است. البته میخواستند همانجا هم ظاهرسازی بکنند. در روزهای آخر، «سندیبنشاهک» عدهای از سران و معاریف را که در بغداد بودند، آورد دور حضرت. گفت ببینید وضع زندگیاش خوب است! مشکلی ندارد! حضرت آنجا فرمودند: بله، ولی شما هم بدانید که اینها من را مسموم کردند. البته پس از مسموم کردن و به شهادت رساندن ایشان، باز هم میترسیدند؛ از جنازه امام هم میترسیدند، از قبر امام هم میترسیدند. این بود که وقتی که جنازه ایشان را از زندان بیرون آوردند و شعار میدادند به عنوان اینکه این کسی است که علیه دستگاه حکومت قیام کرده بوده -این حرفها را میگفتند تا اینکه شخصیت موسیبنجعفر را تحتالشعاع قرار بدهند- آن قدر جو بغداد برای دستگاه، جو نامطمئنی بود که یکی از عناصر خود دستگاه که «سلیمانبنجعفربنمنصور» باشد، یعنی پسر عموی هارون که یکی از اشراف بنیعباس بود، او دید با این وضعیت ممکن است که مشکل برایشان درست بشود؛ یک نقش دیگری را او به عهده گرفت. جنازه امام را آورد، کفن قیمتی بر جنازه آن حضرت پوشاند، ایشان را با احترام بردند در مقابر قریش، آنجایی که امروز به عنوان «کاظمین» معروف است و موسیبنجعفر زندگی سراپا جهاد و مجاهدت خودش را به این ترتیب به پایان رساند.»
📓 آیتالله خامنهای، انسان ۲۵۰ ساله، ص ۳۶۱
@Ebar_ir | عِبَر
✴️ نقش انگشتری حضرت ابوطالب علیهالسلام
✍ قال الإمام الرضا سلاماللَّهعلیه: أنّ نقش خاتم أبیطالب علیهالسلام کان: رضیت باللَّه ربّا، و بابن أخی محمد نبیّا، و بابنی علیّ له وصیّاً؛ امام رضا علیهالسلام [از پدرانش سلاماللهعلیهم اجمعین به چند طریق روایت فرمودند که]: «نقش انگشتری جناب ابوطالب علیهالسلام این بود: «رضیت بالله ربا و بابن اخی محمد نبیا و بابنی علی له وصیا»
📚 ابوالفتوح رازی، حسینبنعلی، روضالجنان و روحالجنان في تفسیر القرآن، ج ۱۵، ص ۱۵۰؛ قزوینی، عبدالجلیل، النقض، ج ۱، ص ۷۵۶
@Ebar_ir | عِبَر
⭕️ سجادهات را پهن کن، سیاست پیشکش!
📜 بنابر نقل کشی، شخصی بهنام «محمدبنفرات» در عصر امام رضا علیهالسلام، ادعاهایی مبنی بر #بابیت امام و سپس #نبوت را مطرح میکرد. امام رضا (ع) در مقابله با این مدعی دروغین، ابتدا به طریق ملاطفت و با شیوههای ارشادی وارد شده و سعی در هدایت او داشتند؛ از جمله در یک مورد با فرستادن #سجاده و مقداری #خرما به وی فهماندند که رضایت امام در آن است که او دست از دعاوی باطل خویش برداشته و وظایف شرعی از جمله #نماز را انجام داده و از #شرب_خمر دست بکشد. در کنار آن نیز روشنگریهایی در راستای افشای ماهیت او برای شیعیان داشتند. ولی با ادامه انحراف وی، حضرت او را مشمول لعن و نفرین خود قرار داد و سرانجام وی به شکل فجیعی به دست «ابراهیمبنشکله» کشته شد. [۱]
🏷 امام رضا (ع) در این اقدام، پیام روشنی به محمدبنفرات و سایرین میدهند: کسی که در انجام ابتداییترین #وظایف_دینی خود، مانند نماز و پرهیز از محرمات، سستی دارد، #صلاحیت ورود به عرصههای کلان اجتماعی و سیاسی را ندارد و ورود او به فعالیتهای تشکیلاتی نهتنها مفید نیست، بلکه #مضر نیز خواهد بود.
👈 این رفتار امام رضا (ع) نشان میدهد که از منظر اهلبیت (ع)، ورود افراد به عرصههای اجتماعی و سیاسی نیازمند یک پیشزمینه #اخلاقی و #دینی است. هرگونه ادعای رهبری یا نقشآفرینی اجتماعی از سوی کسانی که خود در انجام وظایف دینی دچار لغزشاند، نهتنها مشروع نیست، بلکه تهدیدی برای جامعه محسوب میشود. بنابراین، میتوان این اقدام را بهعنوان هشداری نسبت به ورود نابهجا و غیرمشروع افراد #فاقد_صلاحیت به عرصههای #سیاسی و #تشکیلاتی تفسیر کرد.
📕 [۱] رجال الکشی، ج ۱، صص ۵۵۵-۵۵۴
@Ebar_ir | عِبَر
🍀 آخرین وصایای سیدالشهداء (ع)
📜 از امام باقر صلواتاللهعلیه روایت شده که فرمود: هنگامی که پدرم علیبنالحسین (ع) در بستر به حال احتضار بود، مرا به آغوش خود گرفت و فرمود: «پسرم! تو را به همان چیزی وصیت میکنم که پدرم حسین (ع) در لحظات پایانی زندگیاش مرا به آن وصیت کرد: فرزندم! بر آنچه #حق است #صبر کن، هرچند #تلخ باشد.»
🏷 اصْبِرْ عَلَى الْحَقِّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً
📗 الکافي، ج ۲، ص ۹۱
@Ebar_ir | عِبَر
👝 صاحب انبان آمد...!
📝 در نقلهای متعددی آمده است: در مدینه چندین خانه بودند که روزی و نیازهایشان به آنها میرسید، درحالیکه نمیدانستند از کجا تأمین میشود. هنگامی که زینالعابدین (ع) از دنیا رفت، آن کمکها قطع شد. در این موقع بود که دستهجمعی صدا به ناله و فغان بلند کردند. [۱] امام (ع) پس از تاریکی شب که دیدگان به خواب میرفت، از جای حرکت میکرد و هر چه از خانوادهاش اضافه بود در انبانی گذاشته، به شانه میگرفت و به طرف خانه فقراء میرفت و در حالی که صورت خود را پوشانیده بود بین آنها تقسیم میکرد. بسیاری از اوقات آنها بر در خانه ایستاده، انتظار آمدن آن حضرت را داشتند. همین که میرسید میگفتند: صاحب انبان آمد! [۲]
🔆 امام صادق (ع) نیز در روایتی فرمودند: علیبنالحسین (ع) هرگاه روزی را روزه میگرفتند، امر میكردند تا گوسفندی را ذبح كنند. بعد اعضاء آن را قطعه قطعه نموده و آن را بپزند. نزديک غروب كه میشد حضرت به روی ديگها نگاه میكردند و به آن نزديک میشدند تا اينكه در حالی كه روزهدار بودند، بوی آبگوشت را استشمام میكردند و بعد میفرمودند: «کاسهها را بیاورید، این را برای فلان خانواده بریزید و آن را برای فلان خانواده.» تا اينكه به آخر ديگها میرسيدند و همه تمام میشد. سپس برای خود حضرت، مقداری «نان» و «خرما» میآوردند و همان شام حضرت بود. [۳]
📚 [۱] الإرشاد، ج ۲ ص ۱۴۹؛ المناقب (لإبنشهرآشوب)، ج ۱۱ ص ۶۸.
📚 [۲] المناقب (لإبنشهرآشوب)، ج ۱۱ ص ۶۹؛ شرحالأخبار، ج ۳، ص ۲۵۰.
📚 [٣] المحاسن، ص ۳۹۶؛ الکافي، ج ۴ ص ۶۸.
@Ebar_ir | عِبَر
🌼 اگر ذکر تشهد نبود، «نه» او همواره «بله» میبود...
📜 یکی از عالیترین توصیفات از سخاوت و کرامت بینظیر حضرت زینالعابدین علیهالسلام، در آئینه اشعار تابناک جناب فرزدق منعکس شده است. او در بخشی از قصیده معروف خود (میمیه) در وصف و مدح امام سجاد (ع) چنین میگوید:
🔹«مَا قَالَ لاَ قَطُّ إِلاَّ فِي تَشَهُّدِهِ لَوْ لاَ اَلتَّشَهُّدُ كَانَتْ لاَؤُهُ نَعَمٌ»؛ [آن بزرگوار، نیاز نیازمندان و خواهش سائلان را همیشه با چهره گشوده و منطق مثبت استقبال کرده است] و هیچگاه جز به هنگام تشهد [که لَا إلَهَ إلَّا الله میگفت]، «نه» بر زبان نرانده است و اگر ذکر تشهد نمیبود، «نه» او نیز همواره «بله» بود.
📚 الفصولالمختارة، ص ۳۸؛ زهرالآداب و ثمرالألباب، ج ۱، ص ۱۰۴؛ المناقب (لإبنشهرآشوب)، ج ۴، ص ۱۷۰؛ روضةالواعظین، ج ۱، ص ۴۵۳.
@Ebar_ir | عِبَر
💚 پاس حرمت مادر
📝 در چندین گزارش آمده است که به امام سجاد عليهالسلام گفتند: «اى پسر پیغمبر! شما که از همهی مردم نیکوکارتر و از همه بیشتر صله رحم میکنید، چرا با مادر خود همخوراک نمیشوید و در یک ظرف غذا نمیخورید!؟» حضرت فرمود: «خوش ندارم که مبادا پیشدستى کنم به غذایى که مادرم چشم بر او داشته است.» بعد از آن، امام با طبقی روی کاسه سفالی را میپوشاند و دستش را از زیر طبق میبرد و غذا میخورد. [۱]
📌 پ.ن: جالب است بدانید اهتمام حضرت سجاد (ع) به احترام و تعظیم مقام ارجمند مادر، [حتی در اموری جزئی مانند غذا خوردن،] درحالی است که درباره تاریخ ولادت امام (ع) و وفات مادر بزرگوار ایشان اقوال تاریخی مختلفی وجود دارد و بنا به نقل معروف، مادر حضرت سجاد (ع) در سن کودکی امام از دنیا رفته بودند [٢] و در واقع منظور از «مادر» در این روایات، دایهی ایشان است که وی را بزرگ کرده بود و حق مادری بر حضرت داشته است تا جایی که او را مادر خطاب میکرده است.
🏷 إِنِّي أَكْرَهُ أَنْ تَسْبِقَ يَدِي
📚 [۱] الخصال، ج ۲، ص ۵۱۷؛ و بنگرید به: مکارمالأخلاق، ج ۱، ص ۲۲۱، المناقب (لإبنشهرآشوب)، ج ۴، ص ۱۶۲.
📚 [۲] ر.ک: عیوناخبارالرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۲۸.
@Ebar_ir | عِبَر
‼️ ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد...
📜 یکی از اصحاب امامین عسکریین (ع) که از وکلای امام عصر (عج) نیز محسوب شده و مدت هفت سال از دوره غیبت صغرا را درک کرد، شخصی است بهنام «احمدبنهلالعبرتائی». [۱] شیخ طوسی، وی را در زمره وکلای مذموم پیش از غیبت بر شمرده است. [۲] پس از شروع غیبت صغرا وی احتمالاً وظایفی را در سازمان وکالت به انجام می رسانده است، ولی به سبب تمرد از دستورات ناحیه مقدسه و تصرف بیجا در امور و مخالفت با سفیر دوم، مشمول نفرین و لعن حضرت ولیعصر (عج) واقع شد و از سازمان وکالت مطرود گشت و نهایتاً با دعای آن حضرت، عمرش منقطع شد. [٣]
👤 نکته قابل تأمل درباره وی آن است که او به لحاظ ظاهر عرفانی و اعمال صوفیانه، نظیر ۵۴ سفر حج که بیستتای آن با پای پیاده بوده! نزد شیعیان عراق جایگاه خاصی یافته بود. از این رو، هنگامی که توقیع ناحیه مقدسه به شیعیان عرضه شد که: «اِحْذَرُوا اَلصُّوفِيَّ اَلْمُتَصَنِّعَ!» از صوفی ریاکار دوری کنید، قبول این سخن بر بسیاری دشوار بود. در پی آن، حضرت (ع) مجددا توقیع دیگری به این مضمون صادر نمودند که: چون احمدبنهلال در امور ما، بدون اذن و رضایت ما دخالت میکرد و طبق هوی و خواست خود عمل مینمود، به دعای ما خداوند عمرش را منقطع کرد.
👈 جالب آن است که با این وجود هنوز تعدادی از شیعیان در تردید نسبت به وی باقی ماندند. به همین دلیل توقیع سومی درباره وی صادر شد! و با همین توقیع سوم بود که زمینه برای قبول وضعیت پیشآمده درباره «احمدبنهلال» نزد همه شیعیان فراهم شد. [۴]
📗 [۱] رجال الطوسي، ص ۴۱۰ و ۴۲۸
📗 [۲] الغیبة (للطوسي)، ص ۲۱۴
📗 [۳] اختیار معرفة الرجال، ص ۵۳۵
📗 [۴] همان، صص ۵۳۷-۵۳۵
@Ebar_ir | عِبَر
📍تأکید چندباره رهبر انقلاب بر رهیافتی مهم از یک واقعه تاریخی
📝 مقام معظم رهبری، بارها و در بیاناتی به فراخور مناسبات گوناگون، به موضوع قیام #توّابین پرداخته و لزوم #عبرتآموزی از این واقعه تاریخی را یادآور ساخته بودند. روز گذشته و در جریان دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش نیز این پیامد کلیدی از قیام توابین، مجددا مورد تأکید معظمله قرار گرفت که دیر جنبیدن، حتی اگر از روی حسن نیت باشد، میتواند یک فرصت حیاتی را از بین ببرد و هزینههای سنگینی به همراه داشته باشد.
👈 ایشان فرمودند: «بعضی از حرکتها خیلی خوب است، شجاعانه است امّا در وقت خودش انجام نمیگیرد. حرکت توّابین در چند سال بعد از شهادت سیدالشهدا (عليهالسّلام) در کوفه حرکت خوبی بود، امّا بهنگام نبود؛ آن روزی که باید اینها میآمدند و امام حسین (ع) را یاری میکردند، نیامدند؛ بعد پشیمان شدند، آمدند، اقدام کردند، همه هم کشته شدند، میدان هم میدان سختی بود امّا خب چه فایده؟ بوقت باید وارد شد، حرکت را بهنگام و در لحظه باید انجام داد. حرکت این جوانها [کارکنان نیروی هوایی در ۱۹ بهمن ۵۷] بهنگام بود، در لحظه بود. اینهایی که عرض میکنیم فقط صرفاً برای این نیست که از یک جمعی تمجید کرده باشیم؛ برای این است که ما امروز هم به همینها احتیاج داریم.» ۱۴۰۳/۱۱/۱۹
@Ebar_ir | عِبَر