برامون بگید
تاحالا یه ISTJ تیپ شش دیدین یا نه👇
https://daigo.ir/secret/9138119634
👈🏻| توصیف بیشتر ازشخصیت افراد با تیپ شش رو اینجا بخونید | 👉🏻
👈🏻| توصیف بیشتر ازشخصیت افراد ISTJ رو اینجا بخونید | 👉🏻
درود به همراهان عزیز انیاگرام و MBTI؛✨
.
.
طی شش ماه گذشته، تیم گویندگی فعالیت جدی و جدید خوانش پادکست رو آغاز کرده و خداروشکر مورد استقبال ممبرای عزیز قرار گرفت.🦋✨
به همین دلیل تیم ایما قصد داره فراخوان جدیدی برای جذب خوش صداهای چنل بزاره تا در صورت داشتن موارد ذیل، امکان دعوت به همکاری با تیم گویندگی چنل انیاگرام رو داشته باشن.
.
.
- فردی که حداقل با اصول اولیه خوانش پادکست و شیوهی ادیت زدن آشنا باشه و پتانسیل خوانش پادکست رو در خودش دارا باشه.
- مهمترین اصل اینه که قانون مدار و مسئولیت پذیر باشید.
- بالای 15 سال باشید
- نکتهی قابل توجه اینه که، این کار کاملا دلیه و هزینهای در قبالش دریافت نخواهید کرد.
- و ترجیحا صدای خوبی برای ضبط پادکست داشته باشید.
.
.
در مرحله معرفی باید صبور باشید تا ادامین پاسخگوی شما باشند.
پس از این مرحله، تستی از شما گرفته میشه تا توانایی شما مورد ارزیابی قرار بگیره.
و در آخر اگر مورد تایید واقع شدید، ادامین عزیز به پی وی شما برای دعوت به همکاری پیام خواهند داد.☺️✨
در صورت تمایل به همکاری،
به آیدی زیر پیام دهید:
👉@Eema_Admin👈
و اما برای ادیتورهای عزیز.🦋✨
فراخوان متفاوتی داریم؛ اینجا قرار نیست شما کلیپ و ویدیو ادیت بزنید.
توی این فراخوان هم قراره با تیم گویندگی همکاری داشته باشید.
به این صورت که پادکست رو ادیت خواهید زد. مواردی همچون:
• تنظیم صوت گوینده
• برش قسمتهای اضافه پادکست
• انتخاب موسیقی مناسب برای پس زمینه
• افکت گذاری و...
به طور خلاصه شما باید به اصول اولیه تنظیم موسیقی یا پادکست و یا مواردی از این قبیل تسلط کامل داشته باشید.
در این مرحله هم از شما تست خواهیم گرفت و شخصی دعوت به همکاری خواهد شد که توانایی های لازم رو داشته باشه.☺️✨
در صورت تمایل به همکاری،
به آیدی زیر پیام دهید:
👉@Eema_Admin👈
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
آمادهاید بقیهی تایپ شناسی انیمه دفترچه مرگو ببینید؟!🤩😂
بریم برای قسمت اخر تایپ شناسی انیمه دفترچهی مرگ😃🤝
• #تایپ_شناسی #انیمه دفترچه مرگ📓
Soichiro Yagami : #1w9
پارت اول
"قانونها کامل نیستن، چون انسانهایی که قانونها رو وضع میکنن کامل نیستن. رسیدن به کمال غیرممکنه. با این حال، قانونها نشوندهنده تلاش انسان برای درستکاریان."
⠇#ادمین_آسمان☕️
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• #تایپ_شناسی #انیمه دفترچه مرگ📓
Soichiro Yagami : #1w9
پارت دوم: سوشیرو، پدر لایت و پلیسی درستکاره که به شدت به اخلاقیات و درست و غلط اهمیت میده. اون موافق نیست که برای کشتن مجرمها از دفترچه مرگ استفاده بشه. از طرفی، میتونه به خوبی احساساتش رو کنترل کنه و تصمیم منطقی بگیره.🧐
⠇#ادمین_آسمان☕️
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• #تایپ_شناسی #انیمه دفترچه مرگ📓
Soichiro Yagami : #1w9
پارت سوم: سوشیرو حاضره برای حفظ خانواده و جامعهاش، فداکاریهای زیادی انجام بده. همچنین در تعاملاتش با دیگران، اغلب از درگیری و تنش اجتناب میکنه و ترجیح میده آروم بمونه و به دنبال راهحلهای مسالمتآمیز باشه.🎐
⠇#ادمین_آسمان☕️
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• #تایپ_شناسی #انیمه دفترچه مرگ📓
Near : #5w6
پارت اول
"اگه نتونی بازی رو ببری، اگه نتونی معما رو حل کنی، هیچی نیستی جز یه بازنده."
⠇#ادمین_آسمان☕️
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• #تایپ_شناسی #انیمه دفترچه مرگ📓
Near : #5w6
پارت دوم: نیئر، کارآگاه خصوصیایه که در آخر کیرا رو دستگیر میکنه. اون بیشتر وقتش رو در اتاقش و با اسباببازیهاش میگذرونه تا از این طریق سرنخها رو مرتب کنه و نظریههایش رو توسعه بده. اون به جای تعاملات اجتماعی، به دنیای درونی و افکارش علاقهمنده.🌀
⠇#ادمین_آسمان☕️
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• #تایپ_شناسی #انیمه دفترچه مرگ📓
Near : #5w6
پارت سوم: نیئر بیشتر به منطق و استدلال تکیه میکنه. اون به جزئیات ظریفی که دیگران ازشون غافلن، توجه میکنه. وقتی که برای اولین بار لایت رو میبینه، با تجزیه و تحلیل دقیق رفتار و صحبتهای لایت متوجه میشه که اون با قاتل ارتباط داره.🧐
⠇#ادمین_آسمان☕️
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• #تایپ_شناسی #انیمه دفترچه مرگ📓
Near : #5w6
پارت چهارم: اون ترجیح میده تنهایی کار کنه و اطلاعات رو تا وقتی که برای خودش تأیید نشه، به اشتراک نمیذاره. از اعتماد به دیگران، حتی نزدیکترین همکارانش، خودداری میکنه. همچنین میخواد مطمئن باشه که خودش و دیگران در امنیتن پس اقدامات احتیاطی زیادی انجام میده.🧯
⠇#ادمین_آسمان☕️
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
سلام. تسلیت میگم
عزاداری هاتون قبول باشه مارو هم یاد کنید😔🖤
توی هیئتها همیشه یه تقسیم کارهایی وجود داره. امروز میخوایم بهمون همراه با تیپتون بگید که کدوم یکی از این مسئولیتها رو قبول میکنید ؟😄
آماده سازی فضا، مدیریت کارها، عکاسی و فیلمبرداری، سر دسته سینهزنی، آشپزی ،مراقب مهد کودک و ... و ...
هرچی که به ذهنتون میرسه رو میتونید بگید. منتظرتون هستیم
📨 پیامهاتون رو اینجا برامون بفرستید
⠇#ادمین_آذین🍀
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• بهمون بگید که توی هیئت کدوم مسئولیت رو قبول میکنید؟
#type3 #enfj
سلام.
من اگر بخوایم توی هیئت کاری رو انجام بدم معمولا مدیریت افراد رو به عهده می گیرم(همون تنظیم کردن افراد که هر کدوم توی چه بخشی فعالیت بکنن)
یا معمولا نقشی که بیشترین تأثیر گذاری رو توی اون اجتماع داشته باشه مثلا سخنرانی،...
و اگر کاری رو با این شاخصه ها پیدا نکنم ترجیح میدم منفعل باشم....... 🤷🏻♂
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• بهمون بگید که توی هیئت کدوم مسئولیت رو قبول میکنید؟
من #type7 م و دوست دارم سر دسته سینه زنی و مسئول پذیرایی باشم و کلا کارهایی که با مردم در ارتباط باشم🖤
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• بهمون بگید که توی هیئت کدوم مسئولیت رو قبول میکنید؟
به عنوان #type4
دوست دارم تمیزکردن و چیدمان حسینیه با من باشه
یا حتی دوست دارماگه بقیه بهم حق نظر دادن بدن فرش های یک دست،لیوانای یک دست ،پرچمای مناسب،مُهرو تسبیح های خوش رنگ و خیلی چیزای دیگه تهیه کنیم
خیلی دوست دارم فضای دلنشین برای عزاداری درست کنم✨
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• بهمون بگید که توی هیئت کدوم مسئولیت رو قبول میکنید؟
#type9
من از اونجایی که دوست ندارم خیلی توی دید باشم و کار به عنوان عضوی از گروه رو به کار فردی ترجیح میدم، دوست دارم بیشتر توی بخش آماده سازی مراسم و کارهای پشت صحنه پذیرایی فعالیت کنم.😁🤝
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• بهمون بگید که توی هیئت کدوم مسئولیت رو قبول میکنید؟
سلام من به عنوان #type1 ترجیح میدم همونی باشم که خرج مراسمات رو پرداخت میکنه، اون فردی که مراسمات هیئت بخاطر مدیریت و کمک اون برپا میشد.🤌🏻
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• بهمون بگید که توی هیئت کدوم مسئولیت رو قبول میکنید؟
به عنوان #type8 اونیم که برنامه هارو هماهنگ میکنه، مسئولیت هارو مشخص میکنه و رو کارا نظارت میکنه.📍✅
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
• بهمون بگید که توی هیئت کدوم مسئولیت رو قبول میکنید؟
چرا مسئول پخش غذا رو فراموش کردید؟ من بعنوان یه #type6 خیلی قوی و دقیق جلوی افراد چند بار در صف بیاست رو میگیرم🙄
⠇#پیام_شما💬
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
چالش امروزمون هم تموم شد!
ممنون برای پیامهایی که فرستادین🤝🌷
بقیه پیامها رو میتونین به زودی تو کانال چت روم بخونین👇
@Chatrooom
منتظر چالشهای دیگهمون باشین✨
⠇#ادمین_آذین🍀
══════════════
⠇ @Eema_Ennea
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت صد و پنجاه و نهم: نگاه دیوید به موهای سشوار کشیده، گوشواره و گردنبند زمردی که ب
• داستان عاقبت
پارت صد و شصتم: مدیسون دست شارلوت را در دست گرفت و آرام فشرد. مضطرب نگاهش کرد و گفت:«مطمئنی لازم نبود یه مشاور دیگه هم همراه مون بیاریم؟ یه مشاور معروف.. یا خبرهتر!»
شارلوت چشمانش را به هم فشرد و مصمم گفت:«بهتر از خانم اسمیت سراغ ندارم!»
مدیسون لبخند گرمی زد و سرش را به نشانهٔ تایید تکان داد. شارلوت نگاه نگرانی به وکیل شرکت انداخت و گفت:«آقای توماس.. لطفاً حواستونو خیلی جمع کنید! آقای دونالد خودشون مطمئن هستن اما ممکنه از طرف اطرافیانشون شیطنتهایی صورت بگیره! تمرکز من و مدیسون رو ابعاد دیگه قرارداده، لطفاً شما کاملا حواستون به جنبههای حقوقیش باشه!»
آقای توماس ابروهایش را بالا انداخت و گفت:«خیالتون کاملا راحت باشه خانم میلر!»
شارلوت با حرکت سر تأیید و تشکر کرد. بالاخره آسانسور در طبقه بیست و هشتم ایستاد و در باز شد. شارلوت نفس عمیقی کشید و اولین نفر خارج شد. نگاهی به کت و شلوار سرمهای رنگش انداخت و لبخندی از سر رضایت زد. پشت سرش مدیسون و آقای توماس هم خارج شدند. منشی فورا به استقبال آنها آمد و تا اتاق راهنماییشان کرد.
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت صد و شصتم: مدیسون دست شارلوت را در دست گرفت و آرام فشرد. مضطرب نگاهش کرد و گفت:
• داستان عاقبت
پارت صد و شصت و یکم: چندین نفر دور تا دور میزی بیضی شکل نشسته بودند و فقط ۵,۶تا صندلی خالی به چشم میخورد. هر سه محترمانه سلام کردند و دو صندلی کنار هم را عقب کشیدند. وکیل هم صندلی مقابل آنها را انتخاب کرد. قبل از آنکه بنشینند، دوباره در به صدا در آمد. آقای دونالد ابروهایش را بالا انداخت و پرسید:«منتظر شخص دیگهای بودیم؟»
پسرش فورا از جا برخاست و با خنده نگرانی گفت:«عا! بله بله! مهمونای من هستن پدر!»
اخمهای آقای دونالد در هم رفت.
- نگفته بودی مهمون دعوت کردی!
پسرش آب دهانش را قورت داد و با لبخندی ساختگی پاسخ داد:«بهتون معرفیشون میکنم!»
آقای دونالد ابرویی بالا انداخت و پسرش به استقبال مهمانان رفت.
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت صد و شصت و یکم: چندین نفر دور تا دور میزی بیضی شکل نشسته بودند و فقط ۵,۶تا صندل
• داستان عاقبت
پارت صد و شصت و دوم: شارلوت، مدیسون و وکیل نگاه نگرانی به هم انداختند. جریان این مهمانها به نظر جالب نمیآمد! خصوصاً که مدیسون در این مدت فهمیده بود یکی از مخالفان سرسخت این قرارداد، همین پسر آقای دونالد است.
شارلوت سعی کرد آرامش و لبخندش را حفظ کند. نگاهی به در که باز شد انداخت. نفر اول پسر جوانی بود که نشناختش. اما نفر دوم! کمی دقت کرد تا یادش آمد... آقای مایکل شپارد! مشاور معروف کسب و کار. قبل از آنکه نگاهش را بگیرد، بالاخره نفر سوم هم وارد شد. چیزی که میدید را باور نمیکرد... یقینا چشمانش اندازه دو تا گردو بزرگ و گرد شده بود! آقای آیسمن پشت سر آن دو وارد اتاق شد...
وقتی پوزخند واضحش را دید، به خودش آمد. لبش را تر کرد و نگاهش را از آنها گرفت.
مدیسون آهسته به پهلویش کوبید که با حرکت سر و فشردن چشم فهماند خودش هم متوجه شده. مدیسون که بیشتر توانسته بود خشم و اضطرابش را کنترل کند، فورا روی کاغذ چیزی نوشت و طرف وکیل گرفت. وکیل با خواندن متن کوتاه روی آن، چشمانش گرد شد و ابرویی بالا انداخت! سپس با حرکت سر به آنها اطمینان داد که حواسش را بیشتر جمع خواهد کرد.
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت صد و شصت و دوم: شارلوت، مدیسون و وکیل نگاه نگرانی به هم انداختند. جریان این مهم
• داستان عاقبت
پارت صد و شصت و سوم: پسر آقای دونالد مهمانانش به تنها صندلیهایی که در انتهای میز عریض باقی مانده بود، دعوت کرد و خودش مجددا کنار پدر نشست.
با لبخندی به آنها اشاره کرد و گفت:«آقای پارکر، پسر آقای پارکر بزرگ و مدیر شرکت واردات ریزقطعات الکترونیکی، آقای شپارد، مشاور تجاری ایشون که احتمالا معرف حضور اکثر عزیزان هستن و البته جناب آقای آیسمن! مدیر بخش کنترل کیفیت کالا.»
آقای دونالد با اخم سنگینی گفت:«ما امروز جلسه عقد قرارداد با یک شرکت داخلی سازندهٔ قطعات داریم! فکر نمیکنم لزومی به حضور نمایندههای یک شرکت واردکننده باشه!»
پسرش فورا پاسخ داد:«البته! اما نه تا وقتی که میشه همون کالا رو با کیفیت بهتر و قیمت کمتر وارد کرد!»
شارلوت که از حمایت قبلی آقای دونالد دلگرم شده بود، با این حرف دوباره دل شوره گرفت. تلاش میکرد تحت هیچ شرایطی نگاهش به نگاه جکسون نیافتد. حالا دیگر مطمئن بود همهٔ این معرکهها، بازی انتقام اوست.
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل
ایما | شخصیت شناسی انیاگرام
• داستان عاقبت پارت صد و شصت و سوم: پسر آقای دونالد مهمانانش به تنها صندلیهایی که در انتهای میز عر
• داستان عاقبت
پارت صد و شصت و چهارم: قبل از آنکه آقای دونالد دوباره پاسخی به پسرش بدهد، مایکل یقهاش را مرتب کرد و با خنده گفت:«بیخیال پسر. آقای دونالد محترم! ما امروز فقط برای حضور در این جلسه اینجاییم. بعنوان یک همکار! چون بهرحال شرکت ما تازه تأسیسه و میخوایم کمی راه بیافتیم. ابدا قصد دیگهای نیست! ممنون میشم این لطف رو به ما بکنید.»
آقای دونالد که دیگر دلیل محکمه پسندی برای مخالفت نداشت، با اکراه پذیرفت. شارلوت اما همچنان مطمئن بود همه چیز، همینجا تمام نمیشود. نفس عمیقی کشید و تلاش کرد آرام به نظر برسد. در همین حین، نگاه محکم و پدرانهٔ آقای دونالد هم به یاریاش آمد و از آن همه خشم و اضطراب، نجاتش داد.
@Eema_Ennea | #ادمین_تأویل