#رویکرد_ما_در_دانشرجال
پس در پی این گفتهها میتوان گفت در برابرِ #اعتبارسنجی_راویمحور که خاستگاهش مدرسهٔحلّه بوده است، رویکرد دیگری در تاریخ حدیث شیعه وجود داشته که میتوان آن را #اعتبارسنجی_قرینهمحور خواند. اینکه این قرائن چهها بودهاند، در ادامه بدان خواهیم پرداخت؛ ولی اگر خواسته باشیم کوتاه سخن کنیم، باید گفت در #اعتبارسنجی_قرینهمحور، ویژگیهای راوی تنها یکی از نشانههای حکم به درستی یا نادرستی حدیث است که خود در پیشینۀ تاریخی، برگرفته از نقد و تحلیل محتوایی آموزههای راهیافته به احادیث وی است. توجه به این واقعيت، بسی پراهمیت است که منابع نخستين رجال شیعه بر پایۀ همان دیدگاه #اعتبارسنجی_قرینهمحور سامان یافتهاند❗️ خود قیاس کنید که تعامل با این نگاشتهها بر پایۀ #اعتبارسنجی_راویمحور چه بار خواهد داد⁉️ نگاشتههایی که بر پایه #قرینهمحوری سامان یافتهاند، ولی بر مبنای #راویمحوری داوری میشوند❗️
👈پس #اعتبارسنجی_قرینهمحور در حقیقت بازگشتی است به پیش از مدرسهٔحلّه و کوششی است در راستای دستیابی به #مبانی_اعتبارسنجی_اصحاب در عصر حضور [حضرات معصومین علیهمالسلام]. در این نگرش، تأثیر اثباتی یا ایجابی داوریها بسته به #شناخت_مبانی _توثیق_و_تضعیف است؛ اگر آن مبانی پذیرفته شدند، به تبع آن، داوریها نیز پذیرفته خواهند شد، و اگر نه، نه👉.
به بیانی دیگر، در این نگاه، به محک داوریهای رجالی مینشینیم که رهاورد این سنجش، گاهی پذیرش داوریهای دانشمند رجالی است، آن گاه که ما نیز مبنای وی را پذیرفته باشیم؛ و گاهی نیز دستاوردش نپذیرفتن این داوریهاست، آن زمان که مبنای او را نپذیریم و یا از آن بیخبر باشیم؛ چرا که دانشمند رجالی را زیر ساختهایی فکری و اجتهادی است که به داوریهایش سو میدهند. اکنون اگر ما نیز چون آن رجالی، آن زیرساختهای فکری و اجتهادی را باورمند باشیم، آشکار است که با وی هم رأی و هم نظر خواهیم بود؛ و اگر چنان نباشیم، هویداست که چنین نخواهد شد.
پس بی گفتوگو روشن است که 👈کشف مبنا یا مبانی دانشمند رجالی، از مهم ترین مباحث دانش رجال است. در #مبناشناسی، نخست در پیِ شناخت زیر ساختهای حاکم بر داوریهای دانشمند رجالی هستیم و سپس، به دنبال آنیم که آیا میشود آن مبنا را پذیرفت یا خیر❓ پس اگر نتوانیم تحلیل درستی از مبانی داوریهای دانشمند رجالی به دست دهیم، بیگمان به خطا خواهیم رفت.
اگر بخواهیم دقیقتر سخن کنیم، تا زمانی که مبناشناسی نکنیم، در پذیرش داوریهای دانشمندان رجالی، یا پیرویم و یا دست بالا ناگزیریم براساس اصلی اصولی داوریهای رجالی را داوری کنیم❗️ در این صورت، دیدگاهمان دیگر دیدگاهی حدیث شناختی که بر تاریخ حدیث و واقعیتهای حاکم بر دانش رجال استوار باشد، نخواهد بود.👉
در مبناشناسی، نگاشتههای نخستین رجالی، به عنوان منابع دست اول، بسیار مورد استفادهاند. کوتاه و فشرده آن که در این کتاب ها، دو مبنای اساسی بیشتر وجود نداشته است: یکی #مبنای_عام_حاکم_بر_توثيقات؛ و دیگری #مبنای_عام_حاکم_بر_تضعیفات. مبانی دیگری که در این راستا قرار دارند. بیشتر خرده مبنا هستند.
نکتهٔ دیگری که توجه بدان بسیار پر اهمیت است آنکه 👈مبنای حاکم بر توثيقات و تضعیفات، از زمان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همچنین دیگر امامان علیهمالسلام مورد توجه حضرات واقع شده و در روایات، بدان اشارت رفته است؛ به دیگر سخن، در عصر حضور[حضرات معصومین علیهمالسلام] به فرایند اعتبارسنجی احادیث اشاره شده و از سوی حضرات، مبنایی برای پذیرش با ناپذیرش روایات، معرفی شده است؛ یکی همان #نشر_آموزههای_آشنا است و دومی #نشر_آموزههای_ناآشنا ؛ یعنی اگر راویای آموزههای آشنا را روایت می کرد. آن آموزه و در پیاش، آن راوی، پذیرفتنی بودند و اگر آموزههای ناآشنا را روایت میکرد، آن آموزه و در پیاش، آن راوی، چه بسا ناپذیرفتنی بودند؛ حتی اگر آن آموزه به واقع درست و حقیقی و صادر از مصوم بود❗️
@Elal_alhadith