eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وطن خودتو به چی فروختی ؟ به یک مشت دلار؟! جاسوس وطن_فرو‌ش @Emam_kh
🔴کاش می‌شد این عکس را قاب کرد و برای همه مسئولان در جمهوری اسلامی فرستاد... Ali Sadrinia @Emam_kh
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 آیه 42 سوره بقره 🌸 و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و أنتم تعلمون(42) 🍀 و حق را به باطل نپوشانید و شما حق را پنهان می کنید با آنکه(حق را) می دانید 🔸 و لا تلبسوا:یعنی نپوشانید، مخلوط نکنید در واقع از کلمه لبس به معنای مخلوط شدن است 🔸 و تکتموا:یعنی پنهان می کنید،کتمان می کنید 🔴 بعضی چیزها را نمی شود مخلوط کرد برای مثال آب آشامیدنی پاک و زلال را نمی شود با آب آلوده مخلوط کرد اگر مخلوط شود آلوده می شود دیگر قابل استفاده نیست حکایت حق و باطل همچین حکایتی است حق اگر با باطل مخلوط شود دیگر حق نیست. اگر انسان هم اهل نماز،روزه باشد هم اهل گناه باشد حکایت همچین انسانی همان حکایت آب پاک و آب آلوده است. 🔴 این آیه ادامه آیات 40 و 41 سوره بقره با بنی اسرائیل دارد صحبت می کند قرآن وقتی با قومی صحبت می کند در واقع با همه انسان هاست این آیه علاوه بر بنی اسرائیل شامل ما هم می شود که حق را باطل در هم آمیخته نکنیم.علمای یهود با ایجاد شک و وسوسه شیطانی در مردم هم تورات را تحریف می کردند و هم آیات قرآن که حق است را انکار می کردند.آنها به خوبی حق و باطل را می دانستند ولی آن را پنهان می کردند و قرآن به آنها می گوید حق را به باطل نپوشانید و شما حق را پنهان می کنید با آنکه حق را می دانید 🔹 پیام های آیه 42 سوره بقره🔹 ✅ حق را باطل مخلوط نکنیم و همچنین باطل را در لباس حق مطرح نکنیم ✅ وجدان و فطرت بهترین شاهد بر حق پوشی انسان است. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🔴 برای درمان روماتیسم و ورم مفاصل، زردچوبه معجزه میکند. 🔺 به یک لیوان شیر 1 قاشق چای خوری پودر زردچوبه را اضافه کنید و با 1/2 قاشق چای خوری عسل خوب هم بزنید و بنوشید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقاد شدید رئیس سازمان تبلیغات اسلامی نسبت به بی توجهی و رها بودن فضای مجازی 🔹60 تا 70 درصد فضای مجازی در اختیار اینستاگرام است 🔹30 درصد جرایم یارانه‌ای، 25 درصد محتوای خلاف عفت و درآمدهای کثیف از قمار و تبلیغات ناهنجار در فضای مجازی اتفاق می‌افتد @Emam_kh
📸 حمایت مهدی بازرگان از سرکرده منافقین در انتخابات مجلس اول! 🔹مهندس مهدی بازرگان که اعضای سازمان مجاهدین خلق را «فرزندان» خود می‌‌خواند، در جریان انتخابات مجلس اول شورای اسلامی به‌طور علنی به حمایت از مسعود رجوی اقدام کرد. 🔹در اعلامیه‌ی بازرگان آمده بود: «خواهران و برادران همشهری تهران و حومه، در این موقع که ملت شرافتمند و قهرمان عزیز برای دور دوم انتخابات به پای صندوق‌ها می‌روند برای تامین وحدت و حقوق گروه‌های اقلیت امیدواریم آقای «مسعود رجوی» که معرف جناح پرشوری از جوانان با ایمان می‌باشد نیز به مجلس راه یافته، موفق به همکاری صادقانه با گروه‌های با حسن نیت و در خدمت به خدا و خلق بشود.» 🔻 با این سابقه اما در شورای شهر تهران پیشنهاد می شود خیابانی به نام مهدی بازرگان شود! @Emam_kh
‼️بازی با آلات قمار از طریق کامپیوتر 🔷بازی‌های کامپیوتری که با آلات قمار تصویری انجام می‌گیرد، به دو صورت است: 1⃣ اگر بازی بین دو طرف یا بیشتر است، مثلاً دو نفر پهلوی هم نشسته‌اند، یا از طریق اینترنت در خانه خود مشغول بازی قمار هستند، قمار محسوب می‌شود و حرام است. 2⃣ اگر این بازی طرفی ندارد و شخص با کامپیوتر بازی می‌کند، مثلاً نرم‌افزاری است که شخص با آن بازی نرد یا پاسور می‌کند که البته در آن برد و باخت نیست. اگرچه بازی با آلات قمار بدون برد و باخت هم حرام است، ولی چون باید حداقل دو نفر با هم بازی کنند، نه اینکه شخص با خودش بازی کند، این بازی اشکالی ندارد. 📕منبع: رساله آموزشی امام خامنه‌ای @Emam_kh
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این بود اسلام نابی که امام می‌‌گفتند؟ عده‌ای پشت میز نشین شدند، ذکر خدا می‌گویند و ادعای دیانت دارند، ولی دچار زندگی اشرافی هستند! صحبت‌های "دکتر ازغدی" را در این مورد شنیدنی است.... @Emam_kh
🔴تیشرت طراحی شده برای شرکت در راهپیمایی های گسترده سراسری در آمریکا. ▪️بعد از شهاد حاج قاسم ترامپ با افتخار گفته بود: دنیای بعد از ژنرال سلیمانی دنیای امن تری خواهد بود؟ اما خود او الان امنیت ندارد و به زیرزمین پناهگاه کاخ سفید پناه می برد. ▪️ چه کسی فکرش را می کرد ۲۰دلار کافی باشد تا آمریکا را به مرز فروپاشی برساند! ▪️چه کسی فکرش را می کرد فشار زانو روی یک گردن، مردم آمریکا برعلیه ظلم بیدار کند. آری المُلکُ یَبْقی عَلیَ الکُفر و لایَبقی عَلیَ الظلم ظلم پایدار نیست... ▪️این تیشرت که مزین به تمثال سردار دلها و عکس جرج فلوید می باشد این جمله را در خود دارد: حکومت آمریکا بزرگترین سازمان تروریستی جهان است. ✅آمریکا، هنوز روزهای سخت تری در راه است... ✍"محمدصالحی" @Emam_kh
چیزی که مردم میگن VS چیزی که روحانی میشنوه وقتی از پشت شیشه نظرسنجی کنی اینجوری میشه که معاونت میگه مردم از عملکرد ما راضی هستن! @Emam_kh
✍️ قسمت_هفتم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریه‌اش به‌وضوح شنیده می‌شد. زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرین‌زبان ترین‌شان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا می‌کرد که شکیبایی‌ام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد. 💠 حیدر حال همه را می‌دید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمی‌بینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی می‌کنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه می‌خوای بری، زودتر برو بابا!» انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زن‌عمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را می‌بوسید و با مهربانی دلداری‌اش می‌داد :«مامان غصه نخور! ان‌شاءالله تا فردا با فاطمه و بچه‌هاش برمی‌گردم!» 💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد. عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.» 💠 نمی‌توانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدم‌هایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا می‌زدم که تا عروسی‌مان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به می‌رفت. تا می‌توانستم سرم را در حلقه دستانم فرو می‌بردم تا کسی گریه‌ام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانه‌هایم حس کردم. 💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمی‌آمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفه‌های اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمی‌گردم! تا سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!» شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمی‌ام بریده بالا می‌آمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم می‌دیدم جانم می‌رود. 💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه می‌لرزید و می‌خواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یه‌ذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمی‌کَند، از کنارم بلند شد. همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو می‌گیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس می‌کردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند. 💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت می‌درخشید و همین ماه درخشان صورتش، بی‌تاب‌ترم می‌کرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش می‌برد و نمی‌دانستم با این دل چگونه او را راهی تلعفر کنم که دوباره گریه‌ام گرفت. نماز مغرب و عشاء را به‌سرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشک‌هایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت. 💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد. ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است. 💠 شاید اگر می‌ماند برایش می‌گفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشی‌ها بود. با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریه‌ای که دست از سر چشمانم برنمی‌داشت، به سختی خواندم. 💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویه‌های مظلومانه زن‌عمو و دخترعموها می‌لرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچه‌ات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!» کشتن مردان و به بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم... ادامه_دارد.... ✍️نویسنده: فاطمه_ولی_نژاد
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh