ابتدا تیتر زدند که نشست سران قوا به درخواست وزیر بهداشت لغو شد اما دیدند در اینصورت نمیتوانند عدم توجه به درد و دلهای جناب وزیر راجع به عدم تخصیص بودجهی کرونایی این وزارتخانه تاکنون را توجیه نمایند، بعد تیتر زدند به درخواست کمیته ستاد ملی کرونا لغو شد اما متوجه شدند در اینصورت نمیتوانند دیدارهای جناب روحانی با وزیر بهداشت و دست اندرکاران این ستاد را توجیه نمایند و در آخر تیتر زدند که بخاطر رعایت نکردن پروتکلها توسط جناب قالیباف این نشست لغو شده است اما بازهم جواب ندادند پس چرا این جلسه را نیز (به مانند تمام جلسات اینروزهای جناب روحانی) بصورت ویدئو کنفرانس برگزار نکردند؛ هرچند قطعا بایستی برای مسئولان رده بالای کشوری (فارغ از اختلافات سیاسی) پروتکلهای مراقبتی شدیدتری رعایت شود اما کاش اگر (بنا بر هر دلیلی) ضرورتی برای نشستن پای درد و دل مردم (در این اوضاع و احوال) نمیبینند لااقل سعی کنند با آنها صادق باشند!!
#دولت_راستگویان
#مهدی_قاسم_زاده
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌷 آیه 151 سوره بقره
🌸 كَمَآ أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ آیاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ
🍀 ترجمه:همانگونه که فرستاده ای در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شمارا تزكیه كند و به شما كتاب و حكمت بیاموزد و آنچه نمى توانستید بدانید،به شما یاد دهد.
🌺 در آیات قبل از کعبه سخن گفته شده و کعبه مایه هدایت انسان است در این آیه از پیامبر که مایه هدایت است سخن می گوید. وجود پیامبر در میان انسان ها نعمت بزرگی است و پیامبر آمده تا به قلب انسان ها صفا و جلایی بدهد تا قلب آدمی سرشار از مهر و محبت و عشق خدا شود. این پیامبر در میان مردم و از خود مردم است.(کما أرسلنا فيكم رسولا منكم)
🌺 كلمه #تلاوت از ريشه تلو به معناى پى درپى است يعنى چیزی را کنار چیزی قرار دادن. یعنی خواندن آیات و عمل کردن به آیات را کنار هم قرار دادن. تلاوت #قرآن یعنی هم خوانده شود و هم به آن عمل شود.(یتلوا علیکم آياتنا:یعنی پیامبر هم بر شما می خواند و هم به آن عمل می کند حرف و عمل پیامبر یکی است)و #يزكيكم از كلمهى تزكیه به معناى رشد دادن و پاک كردن است و منظور از #یعلمکم:آموختن آیات و احكام آسمانى است و منظور از #الحکمة:تعلیم حكمت،دادن تفكّر و بینش صحیح است.
🌺 و یعلمکم ما لم تكونوا تعلمون:و تعلیم می دهد آنچه را که نمی توانستید بدانید اگر پیامبران و کتاب های آسمانی نبودن بشر هرگز نمی توانست به علوم دین دست پیدا کند.
🔹 پیام های آیه151سوره بقره 🔹
✅ #پیامبر از خود مردم،در میان مردم و هم زبان مردم است.«ارسلنا فیكم رسولاً منكم»
✅ #تزكیه بر تعلیم مقدّم است. «یزكّیكم و یعلّمكم»
✅ #آموزش_دین، محور اصلى است و آموزشهاى دیگر، در مراحل بعد از آن است.
✅ #انسان براى شناخت بسیارى از حقایق، نیازمند وحى است.اگر پیامبران نبودند،انسان براى آگاهى از امورى همچون آینده ى خود و جهان،راه به جایى نداشت.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🔴 اقدام رئیس جمهور در لغو جلسه سران قوا بسیار عجیب بود/ نمیتوان پشت درهای بسته برای مردم تصمیمگیری کرد
محمدمهدی زاهدی نماینده مردم کرمان با اشاره به لغو یک طرفه جلسه امروز سران قوا از جانب رئیس جمهور، اظهار کرد:
🔹این اقدام از جانب رئیس جمهور، بسیار عجیب بود؛ متأسفانه آقای روحانی از زمانی که کرونا در کشور شیوع پیدا کرده خود در جمع مردم حاضر نشده و هرگز در میدان عمل دیده نشده و با این رفتار نشان داد که مسئولانی که در میان مردم حاضر میشوند را نیز به حضور نمیپذیرد.
🔹وی با تأکید بر اینکه باید مشکلات و مسائل کادر درمان کشور را شنید نه اینکه در پشت درهای بسته برای آنها تصمیمگیری کرد، گفت: نمایندگان مجلس در قبال اینگونه اعمال بی تفاوت نخواهند بود
@Emam_kh
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋آنها که موهای صاف دارند
فر میزنند
و آنها كه موی فر دارند
مویشان را صاف میكنند
عدهای آرزو دارند خارج بروند
و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانهها میسُرايند
مجردها میخواهند ازدواج کنند
متأهلها میخواهند مجرد باشند...
عدهای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری میكنند
و عدهای ديگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند...
لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند
و چاقها همواره حسرت لاغری را میكشند
شاغلان از شغلشان مینالند
بیکارها دنبال همان شغلند
فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند
ثروتمندان دغدغهی نداشتن صفا و خونگرمیِ فقرا دارند...
افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند مردم عادی میخواهند مشهور شده و دیده شوند
سیاهپوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه میکنند...
و هیچکس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است:
"قدر داشتههایت را بدان
و از آنها لذت ببر"
قانونهای ذهنی میگویند خوشبختی یعنی "رضایت"، شکرگزاری.
مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر،
مهم این است که از همانی که داری راضی و شکرگزار باشى
آنوقت ”خوشبختی”.
#استفتائات_امام_خامنهای_مدظله_العالی
‼️بخشیاز مستحبات قرائت
1⃣ در رکعت اول پیش از حمد بگوید: «اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ».
2⃣ در رکعت اول و دوم نماز ظهر و عصر «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرِّحِیمِ» را بلند بگوید.
3⃣ حمد و سوره را شمرده بخواند.
4⃣ در آخر هر آیه وقف کند یعنی آن را به آیهی بعد متصل نکند.
5⃣ در حال خواندن حمد و سوره به معانی آیات توجه داشته باشد.
6⃣ پس از قرائت سورهی حمد، چه در جماعت و چه در فرادی، و چه امام باشد یا ماموم بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».
7⃣ پس از سورهی «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» یک یا دو یا سه مرتبه بگوید: «کَذلِکَ اللهُ رَبِّی».
8⃣ پس از قرائت حمد و نیز بعد از سوره، لحظهیی مکث کند و سپس به ادامهی نماز بپردازد.
9⃣ در رکعت سوم و چهارم بعد از تسبیحات، استغفار کند، مثلاً بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» یا بگوید: «اَللّهُمَّ اغْفِرْلِی».
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
✨پسری به دنبال گمشده ها✨
قسمت٣٨
در راه برگشت به شیراز بودند به شهر قم که رسیدند به حرم حضرت معصومه رفتند و سپس به مسجد مقدس جمکران...
حس فوق العاده عجیبی در مسجد جمکران به سهیل دست داد... او یکی از ارزوهایش این بود که امام زمان را ببینید. در گوشه ایی از مسجد خلوت کرده بود و داشت راز و نیاز میکرد آقای به او سلام کرد سهیل جواب سلامش را داد گفت:
_خیلی دوست داری امام زمانت رو ببینی؟
+اره خیلی
_بگم چیکار کنی تا بتونی ببینی؟
+اره خیلی دوست دارم
_فقط کافیه دلتو پاک کنی...
+میشه بیشتر توضیح بدین؟
_یه دیواری بکش دور گناه ها...
+ببخشید شما اصلا از کجا فهمیدین من دلم میخواد امام زمان رو ببینم.... عه اقا کجایین؟
پشت سرش را نگاه کرد کسی را ندید وای سهیل باورش نمیشد... حالش دگرگون شده بود به سجده رفت و سرش را روی مهر گذاشت و یک دل سیر اشک ریخت....
خیلی خوشال بود که برای لحظه ایی امام زمانش را دیده بود... بقیه در حیاط بودن و قدم میزدند. سهیل این راز را بین خودش نگه داشت و به کسی نگفت. نصیحت امام زمان همینجور در گوشش اکو میشد....
در شهر اصفهان که می گذشتن دلهره عجیبی به سهیل دست داد...
بالاخره به ارتفاعات شیراز، دروازه قران رسیدند. غرور شیراز به همین نمای دروازه قرانش است. همگی تا چشمشان به دروازه قرآن افتاد خوشحال شدن...
✒یاد کویر همسفرمان در جاده طبس
یاد شهر گنبد طلا... گویا عاشقان شهرشان انجاست
یاد طبیعت همیشه سرسبز مازندران آن رود های زلال و ماهی های صید شده و آن درختی که از دریده شدن گرگ نجاتمان داد
یاد قم و مسجد جمکرانش😭 و رازی که در آنجا نهفته است
یاد دروازه قران ابهت شیراز...
سهیل دفتر خاطراتش را بست و به همراه ارشیا به مسجد میروند و در راه مسجد همان دختری که قبلا در نانوایی دیده بود می بیند که او هم به مسجد می آید...
✨پسری به دنبال گمشده ها✨
قسمت٣٩
سهیل در دفترش هنجار و ناهنجار های اجتماعی را می نوشت نوشته او بر اساس دیده و تجربیاتش بود... او به همراه ارشیا به دفتر ناشری رفتند که در مورد چاپ کتاب صحبت کنند. ناشر بیشتر در مورد پول صحبت میکرد اگر پول را یکجا بدهید تخفیف دارد اما قسطی قیمت بالاست انها حتی حاضر نشدند کتاب سهیل را بخوانند ببینند اصلا خوب است یا خیر
سهیل و ارشیا با ناراحتی برگشتند به مغازه. باز در راه برگشت همان دختر را دید حیای سهیل اجازه نمیداد خیلی نگاه کند بی توجه به او به راه خودش ادامه میداد. اما این دیدن ها داشت دلش را قلقلک میداد. از حسش درست یقین نداشت....
بعد از ماه ها سهیل میخواست با ارشیا صحبت کند اما هنوز از دلش مطمئن نبود
سهیل خیلی وقت بود که نیاز به یک همدمی داشت تا به ارامش برسد
این روز ها سهیل کلافه شده بود بهانه گیر بود.
نه در نانوایی او را میدید و نه در راه مسجد...
تا اینکه یک روزی او را در راه می بیند و تعقیبش میکند تا ادرس خانه آن دختر را یاد بگیرد گویا خانه انها زیاد با مغازه شان فاصله نداشت...
در یکی از روز ها برای اینکه مطمئن بشود که خانه ان دختر بود رفت در خانه شان را زد خیلی استرس داشت نفسش بالا نمی آمد آقایی در را باز کرد سهیل دستپاچه شد و یکهو اسمی به ذهنش امد و گفت:
_ببخشید منزل آقای رضایی؟
+نه چن سال پیش اینجا بودن خونشون رفته
_ببخشید اقا
+خواهش میکنم
و داشت در را می بست که
در همین حین از دم در چشمش با ان دختر که در حیاط بود افتاد. و مطمئن شد خانه خودشان است...
میخواست ماجرا را برای آقا حمید تعریف کند و به طور رسمی بروند خانه شان
اما باز هم میخواست بیشتر مطمئن بشود
دید و باز دید های سهیل و آن دختر در نانوایی و یا در راه مسجد بود. دل سهیل همش بی تابی میکرد... باز در یکی از شب ها سهیل فکری به سرش زد رفت از مغازه پزندگی مقداری اش رشته خرید و به بهانه نذری برد در خانه ان دختر و در زد در دلش خدا خدا میکرد که خودش بیایید
دعای سهیل مستجاب شد بله خودش بود سهیل دستپاچه شده بود گلویش خشک شده بود زبانش قفل شده بود...
با کلی زحمت توانست حرف بزند و بگوید
_س سلااام ب ببخشید نذری هست
+سلام ممنون قبول باشه
_قبول حق باشه
...
همین دیالوگ برای سهیل کافی بود انگار دنیا را به او داده بودند
✍نوشته محمدجواد
یا علی بن الموسی رضا
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
یک نهی از منکر ناااااب
داخل نانوایی سنگک بودم.نون ها کوچک... 😒تقریبا با چشم غیر مسلح رویت نمی شد...😕
خانمی کنارم بود که با تاسف بهم گفت:"وااای...!چقدر نون هاش کوچیکه...!!"☹
به تابلوی نصب شده روی دیوار اشاره کردم و گفتم:"اونجا زده که باید وزن هر چانه۵۶۰و هر نون۴۰۰گرم باید باشه...🤔"
گفت:"خب حالا ما از کجا بفهمیم وزن این نون ها چقدره؟"☹
+ کنار نانوایی یه سوپری هست که ترازو داره...البته وزیفه نانوا اینه که ترازوش آماده در دسترس باشه...🙄 من نونم رو بگیرم فوری این بغل می کشمش...🤔
_ خب حالا اگه کم بود ما از کجا بفهمیم باخبر شیم؟😒
+ اگه بفهمم کم گذاشته که سرم رو نمی اندازم پایین برم خونه.برمی گردم و شلوارش رو پرچم می کنم.😎
هر۶ تا نون من از تنور در اومد و تشکر کنان رفتم سوپری.به قدر وزن ۱ نون کم بود😵
فوری برگشتم.با صدای بلند گفتم:"یه نون رد کن بیاد...😠"
پرسید:"مگه همش رو نگرفتی؟🤥"
+ به قدر وزن یه نون کامل کم گذاشتی.بده بیاد...😠
_ می خواستی از اول بگی که اگه کم باشه می خوای نون اضافه بگیری...🤥
+ تو می خواستی اولش کنار اون تابلو بنویسی می خوای مال مردم رو کم بذاری...😠 وای به حالت...😡 مول رو کامل می گیری و نون رو ناقص می دی...🤬 خوب شد جلوی تنور وایسادی و آتیش جهنم جلو چشمته...😤
اون یکی شاطر که خوب می دونست چه غلطی کردن فوری گفت یه نون بدن بهم.ترسیده بود.😥
نون رو گرفتم و گبتم:"خدا رحم کرد وزیر نشدی.وگرنه از هر۶ چاه نفت یکی رو خالی می کردی توی جیبت😒
"جمعیت داخل صف حال کرده بودن.یه پیر مرد بلند گفت:"آفرین🤩"
همون طور که فاتحانه از نانوایی بیرون می اومدم به مردم گفتم:"اگه همه همین کار رو بکنیم مملکت درست می شه...😎"
با۷تا نون رفتم خونه و هرچی شماره تلفن رسیدگی به شکایات آرد و نان رو گرفتم تا مرحله بالاتر نهی از منکر رو ادا کنم کسی جواب نداد...😔
کاش می دونستم بعد از من نفر بعدی توی صف با کمبود وزن نون ها چه کرده...کاش می دونستم توی دل اوندخانم نگران درباره اقدان انقلابی من چه گذشت...
#ویل_للمُطفّفین