فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والا محمّد (صلوات الله) 💚
🌸تا داشته ام، فقط تو را داشته ام
💚با نام تو قد و قامت افراشته ام
🌸بوی صلوات می دهد دستانم
💚از بس که گل محمدی کاشته ام
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
💥میلاد پیامبر رحمت مبارک باد 💥
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 85 سوره نساء
🌸 مَّنْ يَشْفَعْ شَفاَعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ شَفاَعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلّ شَىْءٍ مُّقِيتا
ً
🍀 ترجمه: هر كسی وساطت به کار نیکی كند، سهمى از آن برای او خواهد بود و كسی که وساطت به كار بدی كند، سهمی از آن خواهد داشت و خداوند همواره بر هر چیزى نگهبان است.
🌷 #یشفع: شفاعت کند
🌷 #حسنة: نيكى
🌷 #نصيب: سهم
🌷 #سيئة: بدى
🌷 #كفل: سهم
🌷 #مُقیت: نگهدارنده
🌸 این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. همانطور که در تفسیر آیه قبل اشاره شد هر کسی در درجه اول مسئول کار خودش است علاوه بر آن هر انسانی که دیگری را دعوت به #نیکی کند ، سهمی از آن خواهد داشت و هر کسی که دیگری را دعوت به #بدی کند بهره ای از آن خواهد داشت. که می فرماید: من یشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها و من يشفع شفاعة سيئة يكن له كفل منها: هر کسی وساطت به کار نیکی کند ، سهمی از آن برای او خواهد بود و کسی که وساطت به کار بدی کند، سهمی از آن خواهد داشت.
🌸 بنابراین مسئولیت هر کسی در برابر اعمال خودش به آن معنی نیست که از دعوت دیگران به سوی #حق و مبارزه با فساد چشم بپوشد و روح اجتماعی #اسلام را تبدیل به فردگرایی و بیگانگی از اجتماع کند و در پایان آیه می فرماید: و کان الله علی کل شیء مقيتا: و #خداوند همواره بر هر چیزی نگهبان است. خداوند تواناست و اعمال بندگان را حفظ و محاسبه کرده و در برابر نیکی ها و بدی ها پاداش مناسب خواهد داد.
🔹 پیام های آیه 85 سوره نساء 🔹
✅ فردگرایى در #اسلام ممنوع است.
✅ دعوت به #نیک و #بد، شركت در پاداش و كیفر است.
✅ به خاطر محدودیّت ها، نمى توان در هر كارى دخالت مستقیم داشت، ولى با شفاعت هاى خیر، مى توان از آنها بهره برد.
✅ به دلاّل باید حقّى پرداخت شود، كسانى كه در امور خیریّه یا در تجارت واسطه گرى مى كنند حقّى دارند.
✅ در وساطت ها، باید #خدا را در نظر داشت.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌺 اللّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِیضٍ 🌺
🔸🔶 برای شفای همه بیماران مخصوصا #کرونایی آشنا و غریبه قرائت بفرمایید حمد شفا(سوره حمد)
به همراه صلوات بر حضرت محمّد مصطفی و خاندان پاک و مطهرش
21.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 تصاویر واقعی از عملیات حساس سربازان گمنام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وزارت اطلاعات
«شناسایی، رصد، دستگیری»
@Emam_kh
🔶🔹 بهعنوان متخصص مطالعات سایبرنتیک که سالها بر نگاه بالادستی و استراتژیک رسانههای دشمن تمرکز داشته و خط امتدادشان را در سرزمینهای محور مقاومت، خصوصا ایران اسلامی که کانون انقلاب جهانیِ اسلامی است، رصد نموده عرض میکنم:
⭕️ شکل ظاهری جنگ امروز که بر مبنای سایبرنتیک است، آنجا که عرصهی اجتماعی را درگیر مینماید دیگر همانند فتنههای اجتماعی سابق نظیر فتنهی ۸۸ نیست که طرفین درگیری بهوضوح از طریق اختلاف در ظاهر، پوشش، کلام، اعتقادات، شعارها و ... برای تمام مردم قابل شناسایی باشند.
💢 امروز در بعد اجتماعی این جنگ سایبرنتبک که #شناخت_جامعه را هدف گرفته، با پدیدهی «دیندار علیه دیندار»، «ولایی علیه ولایی»، «انقلابی علیه انقلابی» و نظایر اینها مواجهیم چون نه تنها قرار نیست جامعه بتواند بهسادگی، حق و باطل را از هم تشخیص دهد، بلکه قرار است روز به روز از حیث شناختی، بیشتر سردرگم گردد!
❇️ این یعنی پیادهسازی راهبردهای #سوسایوسایبرنتیک که سالها پیش در اسناد بالادستی دشمن مورد تبیین و طرحریزی قرار گرفته بود.
🌐 امتداد همین سبک جنگی شیطان است که باعث میشود بنابر روایات شیعه، حتی در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) -که انشاءالله نزدیک باشد- عدهای حضرت را مورد اتهام قرار دهند که «تو دین جدید آوردهای»!!
بله...
⬅️ در ابعاد اجتماعی #جنگ_شناختی با مبانی سایبرنتیک (یعنی تلاش برای تغییر دستگاه محاسبات ذهنی جامعه) میتوان تا آنجا پیش رفت که افرادی در دفاع از شیطان، حجتالله را نیز متهم کنند!
✅ حال برای شناسایی چنین عواملی، خوب جبههی حق را رصد کنید. آنجایی که صدای «انا الحق» را بسیار واضح شنیدید اما در روش و اخلاق؛ نه تنها مواردی چون دروغ و اتهام و تهمت و تخریب و سندسازی را مشاهده کردید، بلکه در مقابل جدال احسن نیز با سماجت و فرافکنی مواجه شدید؛ همانجا محل شارژ جنگ سوسایوسایبرنتیک شیطان علیه جبههی حق است.
حال پرسش مهم❗️
چرا در ظاهر این جنگ خبری از لیبرالهای جامعه و طرفداران غرب نیست؟
چون تماماً در پس «انا الحق»های باطل این افراد قرار دارند و قوای جنگیشان را مدیریت میکنند.
💠 تا جریان تحریف شکسته نشود، جریان تحریمی که امروز بهدنبال تحریم اثر اجتماعی نائب ولیعصر (عج) است نیز شکسته نخواهد شد.
و آن روز نزدیک است، انشاءالله.
✍️مهندس شکوهیانراد
@Emam_kh
‼️ برگرداندن نیت
🔷 اگر به نیّت نماز ظهر مشغول نماز شود و بین نماز یادش بیاید که قبلاً نماز ظهر را خوانده است، نمیتواند نیت را به نماز عصر برگرداند، بلکه باید این نماز را رها کند و نماز عصر را بخواند. همچنین است اگر مشغول خواندن نماز مغرب شود و در بین نماز متوجه شود که آن را خوانده است.
@Emam_kh
آیت الله سید حسن عاملی :
🍃به هیچکس به چشم حقارت نگاه نکنید چون از ملکوت انسان ها خبر ندارید. بعضی ها چنان در بزرگ شدن موفق شده اند که تصوّر آن برای ما نابالغ ها مشکل است؛ و یک دلیل برای بزرگی آنها این است که در ظاهر هیچ حکایتی از اعتلا در آنها دیده نمی شود
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت سیزدهم
دستش که روي سرم نشست آرامش دو عالم به دلم ریخت ...
نگاه پر محبتی انداختم ...
- ممنونم اقا جون ...
خوبم ...
و عمه چاي را جلویم گذاشت و قربان صدقه ام رفت...
- بخور عمه جون فداتشم ...
- تشکري کردم و به عمو سعید و عمو مجید که باهم تخته بازي میکردند و پسرها و دختر هاهم
تشویقشان میکردند نگاهی کردم و لبخند نشست روي لبم ...
نگاهم کشیده شد به اویی که به رو به رو خیر شده بود چاي مینوشید ...
مثل همیشه اخم کشیده بود درهم...
نفس عمیقی کشیدم چایم را نوشیدم ...
آقاجون گلویش را صاف کرد و این یعنی شروع دلیل جمع شدنمان...
مادر و عمه و زن عمو هام بالاخره از آشپزخانه دل کندند نشستند ...
- راستش گفتم دور هم جمع بشیم تا روز خواستگاري امیر عباس رو مشخص کنیم ...
چشمان را بستم و روي هم فشار دادم ...
بغض گلویم را هم به زور فرو دادم ...
این همه درد...
براي من ...
یکجا...
قابل تحمل نبود...
رو به امیر عباس کرد...
- پسرم خانوادشو دیدم ادماي مقبولین خداروشکر ...
من میگم با اجازه ي مرجان آخر هفته بریم سراغشون...
عمه سري تکان داد...
چی بگم بابا جون ...
اگه به من باشه که میگم امیر عباس زن داره ...
نفسم رفت با حرف عمه ...
آقاجون سري تکان داد...
به نظرم بهتره فردا هم اقدام کنیم واسه فسخ صیغه ي این دوتا ...
حاال که هیچ کدومشون دلشون به این وصلت رضا نیست ...
و چه راحت خواسته ي امیر عباس راهم به دل من تعمیم دادند...
بعداز فسخ صیغه نمیخوام کسی راجع بهش حرفی بزنه ...
نمیخوام براي این دوتا جوون مشکلی پیش بیاد درآینده ...
به خصوص براي محیا ...
دیگه اونم باید بره خونه ي شوهر و درست نیست کسی چیزي بدونه ...
رو به مادر کرد ...
راستی دخترم حاج کاظم همون حجره ي کناري ما براي بزرگش وعده گرفتن تا بیان ...
لبم را گاز گرفتم و طعم شوري خون در دهانم پخش شد...
انشااالله بعد از خواستگاري امیر عباس میگم تا بیان ...
چاي به گلویش پرید ...
سرفه هاي پی در پیش که تمام شد رو به آقا جون کرد...
- حاج کاظم محیا رو از کجا دیده ؟؟؟؟ -آقا جون دانه اي از تسبیحش را رد کرد ...
یکی دوبار اومده بود تا غذا بیاره دیدنش...
چیزي نگفت ...
اما نگاه تیزي به من انداخت و اشاره زد به چادري که روي شانه هایم افتاده بود ...
لب فشردم ...
هنوز هم دست ازین کارها برنمیدارد ...
همین غیرتی بودنش کمک کرد تا رویاهایی در ذهنم بسازم که حتی خودم هم نتوانم خط بزنمشان از
خیالم...
از لجش بی تفاوت نگاه گرفتم و انگشتانم را عصبی درهم پیچیدم ...
مشکل تازه اي سراغم آمده بود...
هه ...
خواستگار...
هرکس دوباره سرگرم کار خودش شد و مادر هم متفکرانه با آقاجون راجع به خواستگار جدید حرف
میزد...حرصم گرفته بود...
نمیدانم چرا به هر نحوي شده میخواست مرا از سرش باز کند...
مگر من چکارکرده بودم که اینگونه مهرش را ازمن میگرفت و زخم میزد...
نگاهش به من خورد که خیره ي صحبتشان شده بودم ...
لحظه اي تنها لحظه اي حس کردم مهربانی را در نگاهش...
اخم کشید درهم...
- دختر چرا نشستی زل زدي به ما ؟؟ !!!بلندشو اون هندونه رو پاره کن...
پوزخندي زدم ...
همیشه کاري براي من داشت...
از جا بلند شدم و لب حوض رفتم ...
چاقو را از کنار هندوانه برداشتم و لبه اش گرفتم تا برش بزنم...
دست مردانه اش روي دستم نشست ...
و دلم پایین ریخت و انگار نه اینکه تمام تنم را...
- کار کردن با این کار کوچولو ها نیست ...
زل زدم به نگاهش...
با حرص...
با بغض...
با...
عشق...
اما لب باز نکردم به حرف ...
خیره ام شد...
و کارهاي جدید میکرد ...
ادامه دارد...
.