eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25هزار عکس
16.2هزار ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ فرهنگ غربی؛ حجاب بین ما و درک حضوری امام زمان 🔻 مشكلاتی كه ما داريم به سبب صد سال تفکری است که در زندگی ما وارد کرد و فکر کرديم با می‌توانيم بر مشکلات زندگی فائق آييم و همين امر موجب ایجاد حجاب بين ما و درك حضوری (عج) شد. 🔸 بايد از خود بپرسيم اين ظلمات از كجا پيدا شد که به‌جای نظر افراد جامعه به حقيقت قدسی امام زمان(عج) طوری شده‌ايم که بايد وجود حضرت را برای جوانانمان ثابت کنيم! معلوم است وقتی كه نور نرسد، می‌گوييم نور كو؟ طوری عمل می‌كنيم كه نور امام(عج) به جامعه نمی‌رسد، بعد گفته می‌شود به چه دليل امام هست، همين‌طور که بعضی جوانان در اصل نبوت و معاد گرفتار شك شده‌اند. علت اين مشکل اين نيست که ادله‌ی کافی در اثبات اين موضوعات نداريم؛ علت اصلی آن است که در زندگی خود نظر به جاهايی انداختيم که حجاب بين ما و شده است. 👤 استاد_اصغر_طاهرزاده 📚 برگرفته از کتاب «بصیرت و انتظار فرج» @Emam_kh
یکسال پیش برای علی و حسنا دوتا لُپ لُپ گرفتم، تو لپ لپ حسنا این جغده بود و تو برای علی یه عروسک دخترونه. تا باز کردن علی اینو پسندید و حسنا عروسک علی رو. اونجا باهم مذاکره کردن که اسباب‌بازی‌هاشونو باهم عوض کنن و علی شرط گذاشت به‌شرطی که حسنا نزنه زیرمیز. عوض کردنو چند روز اول مشکلی نداشتن، بعد حسنا اسباب بازی تعویضیشو که از علی گرفته بود گم کرد یا خراب کرد، اومد گفت جغدمو میخوام الان یکساله باهم بگومگو دارن، حسنا میگه جغد من بود اولش، علی میگه باهم قرار گذاشتیم نباید بزنیم زیرش. این قرارداد مثل مذاکره برجام شده 😂 حسنا هم نقش آمر.یـ ـکا رو بازی میکنه، از برجام خارج شده و به تعهداتش پایبند نیست😅 علی هم مثل ایرانه و هنوز تو برجام مونده من و مامانشون هم سازمان ملل متحد هستیم، شایدم آژانس بین‌المللی انرژی اثمی. هی میشینیم صحبتهاشون رو گوش میدیم و حق رو به ایران(علی) میدیم ولی غائله تموم نمیشه، چون حسنا این شیطان بزرگ 😂 ول کن ماجرا نیست. اشتباه علی این بود که امضای حسنا رو تضمین میدونست و دلش خوش بود به این قرارداد. ولی کورخونده بود جالب اینجاس که تو این یکسال این جغده بیشتر دست حسنا بوده تا علی😂 الانم قایمش کرده بود و علی داشت اتاقشو مرتب میکرد پیداش کرد و حسنا رسوا شد و دوباره دعوا شروع شد و آژانس هم سریعا وارد عمل شد. همین الان حسنا علی رو تحریم کرد و افزود حق نداری دیگه وقتی آوا میاد اینجا بیای توبازی ما شرکت کنی😝 همچنین علی خواستار لغو تمامی تحریم‌ها شده تا بذاره یکم جغد دست حسنا باشه. راستی علی روی کلمه لغو خیلی تاکید کرد. لغو نه تعلیق این دو لپ لپ دقیقا تو دولت قبلی خریداری شد و مذاکرات از اون موقع شروع شد و کماکان این مذاکرات بدون نتیجه، در اتاق بچه‌ها ادامه دارد راستی علی الان اومد دستاشو بمن نشون داد که اثرات ضرب و شتم روش نمایان بود و خاطرنشان کرد که حسنا بهش هجوم آورده که جغدو بازپس‌گیره. موضوع یکم حیثیتی شده. میخوایم از 5+1 کمک بگیریم علی از سازمان عفو بین الملل یعنی مامان‌بزرگ بابابزرگ‌ها خواستار کمک فوری شد، به زودی فکر کنم یه کلیپ بگیره بفرسته برای مجری خوب شبکه منوتو😂 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دیدگاه عالم اهل سنت درباره حضرت زهرا سلام الله علیها 🔸چگونه به خاک کف پای صدیقه طاهره توسل بجوییم؟ @Emam_kh
‼️احکام حجاب و عفاف 🔷س 239: محدوده پوشش خانمها و آقایان چقدر باید باشد؟ ✅ج: خانمها در نگاه نامحرم تمام بدن را باید بپوشانند غیر از دو موضع که واجب نیست پوشانده شود البته در صورتی که آرایشی یا زیوری نداشته باشد. آن دو موضعی که واجب نیست یکی گردی صورت است به مقداری که در وضو لازم است شسته شود، یکی هم دستها از نوک انگشتان تا مچ. این مقدار هم البته اگر آرایش و زینتی داشته باشد حتماً باید پوشانده شود. به دست داشتن انگشتر هم اگر ساده باشد، چشمگیر نباشد، به نظر حضرت آقا پوشاندنش واجب نیست اما اگر ساده نیست و چشمگیر است باید پوشانده شود. اصل حجاب درباره آقایان پوشاندن عورتین است اما اگر در جایی قرار میگیرند که در معرض نگاه نامحرم یا در معرض نگاه شهوت آلود دیگران یا به گونه ای است که طرف انگشت نما میشود، باید به مقدار لازم و متعارف بدن را بپوشاند. 📕منبع: khamenei.ir @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 ✅ فضیلت سجده‌ی شُکر ✍️پیامبر گرامی اسلام (ص) هر نعمتی را که متذکر می‌شدند، سجده‌ی شکر به جا می‌آوردند. سجده‌ی شکر بعد از نمازهای واجب و مستحب خیلی تأکید شده است. اگر به انسان بگویند که: اگر بعد از نماز سجده‌ی شکری به جا آورید، چند میلیون به شما می‌دهند، همه برای این کار خود کُشی می‌کُنند، اما مَردم روایت را باور ندارند. در آمده است که وقتی بنده‌ای بعد از نماز سجده‌ی شکر می‌کُنَد، خداوند متعال به ملائکه‌ی خود می‌فرماید: من با این بنده‌ام چه کُنم؟ نمازِ واجب را خوانده، با سجده کَردن، توفیقِ انجام این نماز را به من نسبت می‌دهد؛ می‌گوید: خدایا از تو ممنون و متشکرم که به من توفیق نماز خواندن دادی. ❇️✨ می‌گویند: او را به بهشت بِبَر! مرتب ملائکه پیش‌نهاد‌های دیگر می‌کُنند، امُا خدا می‌فرماید: «لَأَشکُرَنَّهُ کما شَکَرَنی وأَقبِلُ إِلَیهَ بِفَضلی وَ أُریه وَجهی؛ من از او تشکر می‌کُنم ، همان‌طور که او مَرا شکر نمود، و با فضلِ خود به او رو می‌کُنم و از دیدارِ وجه خویش برخوردارش می‌سازم. 📚 منابع: ۱- من لا یحضره‌الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۴. ۲- بحارالانوار، ج ۸۳، ص ۲۰۵. 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ پهلوان کیست!؟ 🔹‌از عالمی پرسیدند: بالاترین وزنه چند کیلوست که یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟ 🔸عالم در جواب گفت: بالاترین وزنه یه پتوی نیم کیلویی است که یه نفر بتواند هنگام نماز صبح از روی خود بلند کند. 🔹هرکس بتونه اون وزنه رو بلند کنه باید بهش گفت: پهلوان.☘🌹 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بغض محیا هفتادونهم یاد گرفته بودم بی تفاوت باشم... مثل همه چیزهایی که یاد گرفته بودم... به سمت اتاقم رفتم... مثل تمام این مدت که میگذشت و من تمام تمرکزم را روي درسم گذاشتم... باالخره ان چهار روز هم گذشت و بی آنکه به قول مینادر برنامه توپش شرکت کنم تمام وقتم را درس خواندم و غرغر مادر و عمه را هم به جان خریدم... همیشه دعامیکردم شهرستان قبول شوم تا کمی از دست کنایه هاي هدي و نگاه هاي معنی دارو پر حسرت زن عموآسوده باشم کمی... کش وقوسی به تنم دادم... روز موعود بود ومن به طرز عجیبی ارام بودم... همان ارامشی که برایم ارزوبود از چند ماه پیش... شش و نیم بود وتا هشت وقت زیاد بود... ارام ارام دوش اب گرمی گرفتم و لباس پوشیدم و سراغ صبحانه رفتم... تنها عمه در اشپزخانه بود... با قربان صدقه و زبان مخصوص خودش راهی ام کردو من نیاز داشتم به دعاهاي اقاجون قبل از رفتن... به سمت اتاق اقا جون رفتم... میدانستم بیدار است... در زدم و داخل شدم... عینک مطالعه اش به چشمش بود و قرآن کریم طال کوبش را می خواند... با دیدنم قرآن را بست و لبخندي زد... عینکش را هم کناري گذاشت... - صبحت بخیر دخترم... - ممنون اقا جونم... نزدیک شدم و پیشانی ام را به بوسه ي گرم حامی محکمم سپردم... - وقتشه که شروع کنی دخترم؟ سري تکان دادم... - آره وقتشه - برو خدا به همراهت بدون به این پیروزي روحت نیاز داره ختر... تمام سعیتو بکن... ارام گرفتم... - تمام سعیم و میکنم اقا جون... عمیق نگاهم کرد... - بر عکس لبات که میخنده،میدونم دلت بد جور پره دخترم... اروم بودنت میدونم عاقبت خوشی نداره... با همین جمله ي آقا جون انگار بغض کهنه ام دوباره گلویم را فشار داد... به سختی قورتش دادم ودستش را بوسیدم... بار دیگر پیشانیم را بوسید و ارام روي شانه ام ضربه زد... ضربه اي که پر از اعتماد بود... پر از حمایت پر از عشق... لبخندي از سر ذوق زدم... وبه سمت در رفتم ... بهتر است بگویم به سمت آینده اي که میخواستم بسازم... با همین دستهاي ناتوانی که نتونست مرا از مهلکه ي عشق نجات دهد... میخواستم قوي باشم و نشان دهم به تمام عالم قوي بودنم را... چفت در را کشیدم... از در بیرون رفتم... ماشین روشنش جلوي در بود... خودش هم منتظربه صورتم زل زده بود... راستش فقط کمی... تنها کمی دلم گرم شد از حمایتش... به خودم نهیب زدم... متنفري ازش محیا... متنفر... بفهم دختره ي احمق... اخمایم در هم رفت... با همان عذاب وجدانی که داشتم... از حس لرزش دلی که خیلی وقت بود مرده بوداز سنگ که نبودم،بودم؟ !اگر این دل نمرده بود،قطعا باز هم می تپید برایش لعنتی... اما چه خوب که مرده بود... هم احساسم... هم دلم... ومن حتی یک روز براي مرگشان عزا نگرفتم... نگاهش کردم باز... هنوز منتظر بود... واین نگاه پر محبتش مرا از خودم و خوش متنفر میکرد... از احساس عشق متنفر میکرد... انگار که محبت نبود؟ !او که حس محبتی نداشت در دلش برایم... از ترحمش براي تنهاییم بیزار بودم... سري تکان دادم به معنی سالم برایش... واز کنارش بی تفاوت رد شدم... گاهی باید خود را به ندیدن و نفهمیدن زد... به هیچ قیمتی نمی خواستم این ارامشم را از دست بدهم... چند قدمی برداشتم که کفش مشکی براقش جلوي پایم بود... نه اخم نداشت اینبار... انگار او هم پوستش کلفت شده بود دیگر... - سالم دختر دایی تاي ابرویم باال رفت... از نسبتی که صدا کرد... ومیدانم دوست نداشت این طوري صدا کردن را... - منتظرت بودم... - ممنونم میرم خودم... حرف دلم را زدم... - میخوام ارامش داشته باشم قبل امتحان... به ساعتش نگاه کرد... بجنب محیا یه ربع بیشتر نمونده... نیش زدن رو بزار براي بعد... دستم را گرفت و به سمت ماشین برد... در هم برایم باز کرد... نشستم... چه خوب وبا ارامش گفته بود که زبانم نیش دارد ..بی حرف به راه افتاد و این روزها عجیب کار به کارم نداشت... رسیدیم کمتر از ده دقیقه... همین که خواستم پیاده شوم... دستم اسیر دستش شد و داخل دستم چیزي گذاشت... مشتم را باز کردم... 💖 🧚‍♀●◐○❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹 ترس از خدا در فزونی نعمت ها 💠 درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود : ای فرزند آدم! زمانی كه می بينی خداوند انواع نعمتها را به تو می رساند، در حالیکه تو معصيت كاری، بترس. 🔰 گاهی اوقات چیزی که به نظر ما تلخ و ناگوار می آید، نعمتی است بزرگ و گاهی برعکس، چیزی که به طبع و نفس ما خوشایند می آید، نقمت و عذابی است سخت و پیچیده. 🔻انسان باید دائماً مراقب نفس خودش و ملتجی به خداوند متعال باشد. یکی از بلاهای بسیار خطرناک و نقشه های بسیار پیچیده ای که خداوند برای گنه کاری که آگاهانه و عامدانه مسیر خطای خودش را پیش میرود و هیچ اعتنایی به هشدارها نمی کند طراحی می کند، مسأله بسیار سختی است که در حکمت ۲۵ با آن آشنا می شویم. برای اینکه عزیزان من خوب بتوانند عمق مقصود مولا علی (علیه السلام) و این خطر بزرگ را درک کنند، بنده بر خلاف رویه غالب، استثنائاً برای فهم حکمت ۲۵ عربی این حکمت را در کنار حکمت ۳۰ و حکمت ۱۱۶ برای شما می خوانم تا ببینیم چه خطر بزرگی می تواند ما را تهدید کند. 🔻 در حکمت ۲۵ می فرمایند: « يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ » ای فرزند آدم! وقتی که دیدی پروردگار سبحان پشت سر هم به تو نعمت می دهد در حالیکه تو هم پشت سر هم معصیتش را می کنی خوشحال نباش ، برحذر باش که سر می شکند دیوارش. 🔻خوب چرا باید برحذر باشیم وقتی پروردگاری اینقدر مهربان داریم که هرچه ما گناه می کنیم او به روی خودش نمی آورد و برعکس، نعمت، شهرت، احترام، سلامتی و زیبایی بیشتر می دهد، چرا می گوید:«فَاحْذَرْهُ»؟ اینکه خوب است! حضرت جواب را در حکمت ۳۰ می دهد: « الْحَذَرَ الْحَذَرَ! فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ » ؛ حواست را جمع کن، به هوش باش!-چرا؟- به خدا قسم گاهی خدا آنچنان پرده پوشی میکند تا جایی که تو خیال کنی تو را بخشیده است. چرا خدا کاری میکند که من خیال کنم بخشیده شده ام ؟ جوابش در حکمت ۱۱۶ و عیناً همین مطلب در حکمت ۲۶۰ است که اشتباهاً توسط سیّد رضی تکرار شده است. در حکمت ۲۶۰ و ۱۱۶ جواب این سؤال را که چرا وقتی من گناه می کنم ولی خدا لطف می کند و به من نعمت بیشتر می دهد، می گوید نگران باش چون خداوند گاهی آنقدر پرده پوشی گناهان را میکند تا خیال کنی تو را بخشیده است را اینگونه می دهند: چه بسا کسی که با نعمتهایی که به او رسیده به دام می افتد و با پرده پوشی بر گناه توسط خدا فریب می خورد و با ستایش شدن آزمایش میگردد و خداوند هیچکس را همانند مهلت دادن گرفتار نکرد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مخالفت با طرح صیانت به بهانه اینترنت ماهواره‌ای ✍احمد کارآمد پاسخ رهبر انقلاب به مخالفان ، از آذری جهرمی و باندش گرفته تا برخی حزب اللهی‌های بی‌اطلاع، که یکی از مهم‌ترین دلایلشون اینه که میگن دست آخر دشمن با اینترنت ماهواره‌ای (که اصلا چند و چون‌ش هنوز معلوم نیست) امثال این طرح‌ها رو بی‌اثر می‌کنه! ✅ دکتر جاویدنیا @Emam_kh
راستش را بخواهید، اصلاً برازنده دستان ماست؛ چرا که ما علمدار استمرار نهضت انبیاء هستیم و برای تحقق حاکمیت احکام خدا در زمین قیام کردیم. آنگاه که موشک بر دستان یک پاسدارمؤ‌من قرار گیرد، ابزار درست در خدمت آنچه که باید یعنی اشاعه توحید بر سراسر زمین، بکار رفته است. شهید آوینی ✍ نحن قادمون🚩 @Emam_kh
🔷 نظر رحیم پور ازغدی در خصوص بهبود اوضاع کرونایی کشور 🔷در بحث واکسن، دو سال پیش می‌گفتند واکسن نداریم چون مسئله تحریم وجود دارد، باید تعهد دهیم و فلان، تقصیر افتاد به انرژی هسته‌ای، شما دیدید بدون FATF همه مردم واکسن زدند و مرگ و میر از ۷۰۰ نفر در روز رسید به ۵۰ نفر، مشکلاتی در مملکت هست که می‌گویند حل نمی‌شود، حل می‌شود، تو عرضه نداری! @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه‌ی تصویری 💊 [ این قسمت: من توام 🔁 تو منی ] توی دعواهای بچگی، تا کم می‌آوردیم؛ کف دستمون رو می‌‌آوردیم بالا و میگفتیم؛ ـ ماجرای این آینه چیه؟ ـ آیا واقعاً وجود داره؟ چجوری می‌تونه اثرگذار باشه؟ @basparmedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸انواع دهانشویه جهت سلامتی و بهداشت دهان و دندان 🦋دهانشویه با جوشانده‌های گیاهی برای عفونت دهان و دندان و لثه مانند: بابونه+اویشن+ اکالیپتوس 🐠دهانشویه برای التهاب لثه و عفونت: جوشانده‌ی پوست انار+ بابونه+ میخک(۴، ۵ عدد) روزی چند مرتبه ده دقیقه محلول در دهان بماند 🦋تقویت لثه و دندان و تمبز کردن پرزهای زبان: دهانشویه با جوشانده‌ی پوست انار 🐠خونریزی لثه: دهانشویه جوشانده سماق و پودر پوست انار 🦋تقویت لثه، زخم‌های سفید یا آبسه: دهانشویه آبنمک 🐠همچنین خوشبویی دهان و دندان و تقویت دندان و لثه: دهانشویه با گلاب+ سرکه (گلاب ۵ برابر سرکه) 🌿🍂🌿🍂🌿
پنیر_خانگی 🧀 🔸شیر دوکیلو ماست یک لیوان سرکه یک چهارم لیوان نمک یک قاشق غذا خوری اول شیری که از لبنیاتی گرفتم رو ده دقیقه جوشونده بعد ماست رو کمی با قاشق هم زده وبه شیر درحال جوش اضافه کردم بعد سرکه ونمک رو هم اضافه کردم سرکه رو که میریزید شروع میکنه به بریده شدن یه چند دقیقه که جوشید صافش کنید ولای تنظیف بزارید وروش وسیله سنگین بزارید تا یک ساعت بمونه پنیرتون آمادس از آبی که از شیر مونده کمی نمک بزنید وپنیرها رو داخلش بزارید در یخچال ازش نگهداری کنید. می تونید از زیره یا سیاه دونه برای طعم دهی پنیر استفاده کنید.
🔴بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام می خواهیم استقلال در پناه اسلام می خواهیم اساس مطلب اسلام است. 📚صحیفه نور؛ جلد ۶، صفحه ۲۶۹. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ یک_داستان_یک_پند ✍ چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسه‌ای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد. عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت در حیرت شد. پرسید: چرا چنین سخاوت می‌کنی؟ چوپان گفت: روزی با پدرم به خانه‌ی مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمه‌ی نانی به ما داد. پدرم گفت: در حسرت ثروت او نباش هر چه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمه‌ی نان بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که می‌تواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد. چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر می‌کرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان گفت: خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم. عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود گفت: از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچ‌کس نیاموخته بودم مرا ثروت زیاد است که ده برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد. چوپان گفت: بر من به اندازه‌ی بزهایم که سیلاب برد احسان کن که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود بخاطر تیزشدن چاقوی طمع‌ام بریده باشی. @Emam_kh