🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸لیلة الرغائب🔸
در لیلة الرغائب خداوند میفرماید:
شما را به آرزوهایتان میرسانم.
آنهایی که به خدا ایمان دارند، آرزوهایشان را از خدا میگیرند
و کسانی که باور ندارند نتیجه نمیگیرند.
@Emam_kh
‼️تحقیق در اصول دین
🔷س ۶۵۰۸: اگر فرد مسلمانی به تحقیق در مورد نظریات مربوط به اثبات یا ردّ وجود خداوند، آخرت، روح و... بپردازد، آیا مرتکب گناهی شده است؟ و آیا بر اعتقادات او ممکن است تاثیرگذار باشد؟ با توجه به این که اکثریت ما جوانان بدون تحقیق اسلام آوردهایم؟
✅ج: تحقیق در مسائل اعتقادی مشروط به این که در سطح علمی و توان فکری او باشد امری مستحسن و گاهی لازم است، اما اگر شرط یاد شده را مراعات نکند به گونه ای که شبهات باطل در او تأثیر سوء بگذارد و قدرت پاسخگویی نداشته باشد، جایز نیست.
📕منبع: leader.ir
@Emam_kh
پیامبر رحمت صلى الله عليه و آله:
أفضَلُ النّاسِ مَن عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها، وأحَبَّها بِقَلبِهِ، وباشَرَها بِجَسَدِهِ، وتَفَرَّغَ لَها، فَهُو لا يُبالي عَلى ما أصبَحَ مِنَ الدُّنيا؛ عَلى عُسرٍ أم عَلى يُسرٍ
برترينِ مردم، كسى است كه عاشق عبادت شود، و آن را در آغوش گيرد، و با دل و جانش آن را دوست بدارد، و با اعضا و جوارحش در انجام دادن آن بكوشد، و خود را براى آن فارغ سازد. چنين كسى برايش مهم نيست كه دنيا بر چه پايه اى مى چرخد، بر سختى يا آسانى
الكافی جلد2 صفحه83
@Emam_kh
روایت دلدادگی
#قسمت ۷۲🎬 :
چه می گویی درویش؟
من دنبال اصالتم بودم ، اما نه هر قرآنی، قرانی که مد نظر من است ، با بقیه ی قرآن ها توفیر دارد...
درویش لبخند کمرنگی روی لبش نشاند و گفت : قرآن ، قرآن است جوان ، بدون شک هر قرآنی که پیش رویت قرار گرفت تو را به اصالتت می رساند...
سهراب از سادگی درویش ،نیشخندی زد و گفت : من در کجا سیر می کنم و تو در کجا ؟! من می دانم تا آن قرآن را نیابم ،هیچ از واقعیت زندگی ام نمی فهمم.
درویش سری تکان داد و قرآن دستش را به سهراب نشان داد و گفت : من میگویم تو با همین قرآن دست من هم می توانی به مقصود برسی ، اگر مرد راهی بسم الله....حال که ما لاجرم باهم همسفر شدیم و شاید ماه ها رفیق راه هم باشیم ، بیا و با همدلی ،این راه دراز را کوتاه نماییم ، خدا را چه دیدی شاید زودتر از آنی که فکر کنی به مقصود برسی...
سهراب با این سخنان درویش ولوله ای درون دلش افتاد و با خود فکر می کرد : نکند براستی ،درویش از راز درون من خبر دارد و قرآن دستش هم ،همان قرانی ست که متعلق به من بوده؟ با جرقه زدن این فکر، دستش را به سمت درویش دراز کرد و گفت : یک لحظه قرآنت را بده تا ببینم پیرمرد ، اصلا چه شد که شما همراه کاروان ما شدی؟
درویش همانطور که قرآن را به طرف سهراب میداد گفت : اولا من قصد زیارت حرم مولایم علی (ع) را داشتم و تاجر علوی هم لطف کرد و مرا همراه کاروانش نمود تا به سلامت به عراق برسم ، درثانی آیا وضو داری که می خواهی قرآن را لمس کنی؟
سهراب با شنیدن این سخن ، دستش را عقب کشید و گفت : مگر برای لمس قرآن باید وضو داشت؟
درویش لبخندی زد و گفت : آری، قرآن کلام خداوند است ،روانیست با بدن ناطاهر دست به کلام خدا بزنی...
سهراب ابرویش را بالا انداخت و گفت : از موقع حرکت شما مدام قرآن در دست داشتی و میخواندی،یعنی اینطور که میگویی تو احتمالا دائم الوضویی و با زدن این حرف خنده ی بلندی سر داد...
درویش آه کوتاهی کشید و گفت : ما درویش ها ادعا داریم عاشق مولا علی(ع) هستیم و شرط عشق ایجاب می کند که عاشق ،همرنگ معشوق گردد، از ائمه به ما رسیده که عالَم محضر خداست پس در محضر خدا چه خوب که پاک و با وضو باشیم...
سهراب که سخنان تازه ای می شنید و برایش جالب بود ادامه داد: حالا گیرم که وضو هم داشتی ، این وضو اصلا چه اثری دارد؟
درویش رحیم سری تکان داد و گفت : پسرم ، وضو نور است و هزاران راز در آن نهفته است که از درک امثال من خارج است ، باید به این کار مداومت کنی تا اثراتش را ببینی...
سهراب نگاهی تیز به درویش کرد و گفت : حتی اگر گناه کار و سراپا تقصیر باشی باز هم اثر دارد؟
درویش آهسته زیر لب گفت : آری اثر دارد که چون منی سالک این راه شدم...
سهراب با یک جست از اسب به زیر پرید ، انگار می خواست از همین لحظه صحت گفتار درویش را بسنجد، مشک آب بغل اسب را برداشت و همانجا شروع به گرفتن وضو نمود و همراهانش با تعجب به او نگاه می کردند و کاروان آهسته از او فاصله می گرفت...
درویش خیره به سهراب با خود زمزمه کرد: هر چه هستی ،بی شک طینتت پاک است....
ادامه دارد...
📝 به قلم :ط_حسینی
روایت دلدادگی
#قسمت ۷۳🎬 :
سهراب به سرعت وضو گرفت و با یک حرکت بر رخش سوار شد و خود را به کاروان رسانید.
کنار شتر قرار گرفت و گفت : اینهم از وضو ، حالا اگر می شود قرآن را بدهید...
درویش رحیم همانطور که از سرزندگی سهراب غرق لذت شده بود ، قرآن را به طرفش داد.
سهراب قرآن را گرفت و افسار رخش را کشید،رخش که اخلاق سوارش را می دانست در جای خود ایستاد....
سهراب دستی به روی جلد قرآن کشید ، کاملا مشخص بود قرآنی که در دست دارد با آن قرآنی که در حرم امام رضا علیه السلام ،از آن دخترک پری رو گرفته بود ، توفیر دارد و آن قرآن جلد و طرحش بسی گرانبهاتر و نفیس تر بود.
سهراب که مطمئن شد ،این قرآن ، آن کتاب مورد نظرش نیست ، برای خالی نبودن عریضه ، درب کتاب را گشود و صفحه ی اول قرآن با خطی خوش بیت شعری نوشته شده بود:
علی، قرآن و قرآن هم علی است
که نورِ حق ،کز هردو منجلی است
سهراب بیت شعر را آرام زیر لب خواند و همانطور که اسب را هِی می کرد ،قرآن را بست و به سینه چسپانید، نزدیک شتر شد و قرآن را به طرف درویش داد و همزمان گفت : آدم در کار شما درمی ماند..
درویش با حالتی سؤالی گفت : کجای کار ما ایراد دارد که در آن درمانده ای؟
سهراب نگاهی به دور دست ها کرد و گفت : زمان کودکی در مکتب خانه ،استادی حاذق داشتم ، او نماز و امور دینی را به خوبی به شاگردانش آموزش داد ، می دانم که دوازده امام داریم که آنها پیشوای دین ما هستند، اما هیچ زمانی نشنیدم که ائمه هم پایه ی کلام خداوند باشند...
نوشته ای که ابتدای قرآن است ،به چه منظور نوشته شده؟ آیا این از شدت عشق شما به امام علی علیه السلام است که او را هم ردیف کتاب خدا دانسته ای؟
درویش رحیم که از تیزبینی جوان پیش رویش شگفت زده شده بود و انگار خودش هم دوست داشت در این باب سخن بگوید گفت : خدا را شکر که ابتدای همراهی ما شد با یاد و نام مولای عرشیان و فرشیان ، امیر مؤمنان ،علی علیه السلام....سپس خیره در چشمان سهراب و با صدایی که بیشتر به نقالی شبیه بود گفت : براستی که مولا علی علیه السلام، نیست مگر قرآن ناطق و قرآن نیست مگر سراسر ستایش علی و اولادش....
همانا خداوند زمین را آفرید و سپس نگاهی بر آن افکند و از نور خود، محمد صل الله علیه واله و علی علیه السلام را آفرید و بار دیگر نگاهی به زمین انداخت و فاطمه سلام الله علیها و دو فرزندش حسنین علیه السلام را آفرید و سپس خلقت جهان را از سر گرفت و براستی کلام خداست که زمین را بر مدار این پنج نور الهی آفرید و اگر نبودند این انوار مقدس ،بی شک جهان خلقتی هم وجود نداشت...
به خدا قسم که علی و اولاد او پایه های ثبات دنیا هستند و اگر روزی برسد که زمین از وجود این انوار الهی، خالی باشد ، همانا بی شک قیامت کبری برپا خواهد شد...
سپس درویش نگاهی عمیق به سهراب که مبهوت سخنان او شده بود انداخت و گفت : آیا میدانی که جایگاه بشر، ابتدا بهشت بود و سپس به گناهی که پدر ما ،آدم ابوالبشر با وسوسه ی شیطان ،مرتکب شد ، او را به همراه تمام بنی بشر از بهشت بیرون و به زمین تبعید کردند ؛ سالهای سال آدم ابوالبشر نالید و گریید و پشیمان از کرده ی خود ، از خداوند خواست که او را ببخشد.
اما خطایش بسیار بزرگ بود ولی از آن بزرگ تر و عظیم تر ، رحمت و مهربانی خدا بود،خدا خواست که او را ببخشد ، پس رازی را در گوشش زمزمه کرد تا با جاری شدن آن ، بر زبان حضرت آدم ، خدا توبه اش را بپذیرد...
آیا می دانی که آن راز چه بود؟
سهراب که غرق این داستان تازه شده بود گفت : براستی خدا به حرمت بیان چه چیزی ،حضرت آدم را بخشید؟
در این هنگام ، احمد، یکی از جوانان همراه کاروان که بحث بین سهراب و درویش برایش جالب بود و به آن گوش می کرد به میان سخن سهراب پرید و گفت : احتمالا خداوند ، اسم اعظم خودش را به پدرمان یاد داده تا خود را نجات دهد....
درویش که جوانان مشتاق روبرویش او را سر ذوق آورده بود گفت : نه!! نام عزیزانی را به حضرت آدم یاد داد تا در خاطر تمام بندگان تا قیام قیامت بماند ،که اینان عزیز خدایند ،اگر می خواهید مورد رحمت خداوند قرار گیرید ،عزیز خدا را عزیز دارید و دست به دامان آنها زنید...
در این هنگام که سهراب و احمد هر دو بی طاقت شده بودند با هم گفتند ،چه بود این راز؟!
و درویش با صدایی زیبا و لحنی زیباتر گفت : یا حمیدُ به حق محمد
یا عالیُ بحق علی
یافاطرُ بحق فاطمه
یا محسن بحق حسن
یا قدیم الاحسان بحق حسین
ادامه دارد....
📝به قلم :ط_حسینی
🌹تلنگر
تا وقتی کسی در کنارت هست ،
خوب نگاهش کن !!!
گاهی آدم هاآنقدر سریع میروند که
'حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند ...😔
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ . . . !
ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ :
گاهي ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . !
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﻳﮏ ﻋﺰﻳﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺖ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ،
ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ
ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..!
ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍی ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
تا ميتوانيم
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ
ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . . .!
ﺯﻧﺪﮔﯽ آنقدرها هم طولانی نیست ...
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
@Emam_kh
خب بسمالله، برنامه برای شکستن آقایی دلار رو بفرمایید!
🇮🇷 @Emam_kh
⚘🌱⚘🌱⚘🌱⚘🌱⚘🌱
امشب که بین خلق، لیل الرغائب است
دانی چه چیز آرزوی قلب صاحب است؟
ای کاش روز جمعه که از راه میرسد دیگر کسی نگوید ارباب (عج) غایب است
#اللهمعجللولیکالفرج
التماسدعا
⚘🌱⚘🌱⚘🌱⚘🌱⚘
@Emam_kh
🔴 معصومیت از دست رفته (۴)
این میراث فرهنگی و گردشگری چه سری دارد که هرکس مسئول آن می شود به ایراد سخنان شاذ و حاشیه ساز و به ظاهر منورالفکری مشغول می شود؟!!
آن از مشائی و حاشیه سازی در دولت اول احمدی نژاد و این هم از سردار خسته و سوپرانقلابی سابق و تجدیدنظر طلب فرهنگی فعلی برادر ضرغامی که یک تنه آبروی فرهنگی دولت رئیسی را به حراج گذاشته است !!
🔺آقای رئیسی عزیز از تجربه های تلخ دولت های قبل عبرت بگیرید و بسیار مراقب این همکاران حاشیه ساز باشید که ناگاه خیلی زود دیر می شود ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
#نفوذ
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
ای جااااان... 😂
یه دونه از این کربلا ها
نصیب مون بشه ان شالله 😍
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
@Emam_kh
🔥خداحافظ آهوهای زیبای «دشت ناامید»❗️
🔻ششم بهمن یادآور خیانت وحشتناکی است ...
🔻#دشت_ناامید که میزبان آهوهای زیبا در برخی فصول سال بود، با مساحتی در حدود سه هزار کیلومتر مربع معادل چهار برابر سنگاپور، از ایران جدا شد!!
🔻بعد از اینکه در سال ۱۲۲۵ با کارگردانی انگلیس، افغانستان و هرات از ایران جدا شد، برخی از خطوط مرزی نامشخص ماند و زمینه اختلاف و مناقشه بر سر آب شد.
🔻از سال ۱۳۱۰ به بعد انگلیس به عنوان آخرین قدم قبل از جنگ جهانی دوم و با هدف ایجاد خط کمربندی دفاعی در برابر شوروی، معاهده سعدآباد برای پیوند سیاسی میان ایران، ترکیه، افغانستان و عراق را در تیرماه ۱۳۱۶شکل داد و با بی کفایتی #رضاشاه_پهلوی همه هزینه های این معاهده انگلیسی بر عهده ملت ایران قرار گرفت و بخشهای زیادی از ایران برای جلب رضایت کشورهای همسایه خیرات شد!!
🔻بزرگترین رودی که به دریاچه هامون می ریخت، هیرمند بود و پس از جدایی افغانستان همواره مورد مناقشه بود.
رضاخان که پیشتر در مهر ۱۳۱۴ آتاتورک پادشاه ترکیه را به عنوان حَکم برای موضوع آب هیرمند تعیین کرده بود، با وجود خسارتبار بودن برای ایران رای حکمیت را پذیرفت. سرانجام در ۶ بهمن ۱۳۱۷ بدون هیچگونه مقاومت، قرارداد تقسیم آب هیرمند بین تهران و کابل منعقد شد که طبق آن «دشت ناامید» به مساحت ۳ هزار کیلومتر و برخی مناطق دیگر از ایران بدون هیچ جنگ و درگیری جدا شد تا افغانستان سهم 50 درصدی ایران از هیرمند را بپذیرد.
🔻اما دولت افغانستان به همین وعده نسیه هم عمل نکرد و نهرهای انحرافی و سدها بهقدری حجم آب را کاهش داد که موجب تلف شدن دامها و کوچ گسترده مردم و اعتراض پی در پی آنها شد.
🔻پس از سالها اعتراض، این بار با وساطت آمریکا، #محمدرضا_پهلوی طی قراردادی در سال ۱۳۵۱ دوباره راه وطن فروشی پدر را ادامه داد و سهم ۵۰ درصدی از آب هیرمند را به ۱۵ درصد کاهش داد!! تا جایی که اسدالله علم در کتابش لفظ خیانت را برای این قرارداد استفاده کرد.
🔻هم دشت ناامید رفت و هم هامون خشکید ... چون برخی سردمداران حکومت شاهنشاهی اعتقاد داشتند که سرزمین سیستان فقط چهل میلیون عایدی دارد پس ارزش اقتصادی ندارد!!
🔸پ.ن: آن وقت پسر جناب #عبدالحمید امام جماعت مسجد مکی، اخیرا در قالب کمپین احمقانه ««وکالت_میدهم» با #رضا_پهلوی بیعت می کند!!! حق نداریم شک کنیم دست وکیل و موکل توسط انگلیس به هم گره خورده؟
✍حمیدرضا ابراهیمی
@Emam_kh
اگر زنها با قرآن مانوس شوند...
🌸 حضرت آیتالله خامنهای:
☀️ اگر زنها با قرآن مأنوس بشوند، بسیاری از مشکلات جامعه حل خواهد شد؛ چون انسانهای نسل بعد در دامن زن پرورش پیدا میکند.
🌺 زنِ آشنای با قرآن و مأنوس با قرآن و متفاهم با مفاهیم قرآن، خیلی میتواند در تربیت فرزند تأثیراتی داشته باشد.
🗓 ۱۳۸۸/۷/۲۸
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍏 درمان_کاهش_بینایی
برای رفع کاهش بینایی خود از دستور شگفت انگیز عرق رازیانه کمک بگیرید ،کافیست هر شب چشم های خود را با عرق رازیانه شستشو دهید.
.
☘☘☘☘☘
شیرینی_زعفرانی_مغز_دار
مواد لازم:
آرد سفید قنادی دو لیوان
بیکینگ یک ق چ
نمک یک چهارم ق چ
تخم مرغ کامل یک عدد
زرده تخم مرغ یک عدد
روغن مایع یک چهارم لیوان
پودر شکر نصف لیوان
وانیل یک چهارم ق چ
زعفران دم کرده کمی
طرز تهیه:
ابتدا آرد بیکینگ پودر و نمک و وانیل را با هم مخلوط کرده و الک میکنیم بعد در ظرفی دیگر تخم مرغ هارا ریخته وبعد روغن مایع و بعد پودر شکر را اضافه کرده و با همزن میزنیم تا سفید رنگ بشه بعد کمی زعفران به آن اضافه میکنیم بعد آرد را کم کم به آن اضافه میکنیم و با لیسک هم میزنیم بعد خمیر را با دست جمع میکنیم و در یک کیسه فریز میریزیم اگر خمیر شما هنوز جمع نشده کمی آرد به آن اضافه میکنیم و اگر خمیر سفت شده کمی روغن مایع اضافه کنین خمیر را داخل کیسه فریزر ریخته با وردنه پهن میکنیم و به مدت نیم ساعت در یخچال استراحت میدهیم بعد خمیر را دراورده بعد به شکل مربع به قطر چهار میل قالب میزنیم روی تکه ای را مغزیجات و یا مربا گذاشته و تکه ای دیگه را روی آن قرار دهید و در سینی فر بچینید و بعد در فر از قبل گرم شده با دمای 180درجه به مدت 20 دقیقه قرار دهید
نکته : وقتی 20 دقیقه تمام شد آرام شیرینی ها را تکان دهید اگر از روی کاغذ تکان خورد یعنی شیرینی کاملا پخته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️🎞 ۱۰۰بار ببینیم...
والله والله والله...
در قیامت خواهیم دید که مهمترین محور محاسبه...
خامنهای عزیز را عزیز جان خود بدانید...
🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام خمینی چطوری پوزه آمریکا رو به خاک مالید
@Emam_kh