🌹پنجشنبه است
ثانیه هایمان بوی
دلتنگی میدهد
چه مهمانان ساکتی
هستند رفتگان
نه بدستی
ظرفی آلوده میکنند
نه به حرفی دلی را
تنها به فاتحه قانعند
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💔فاتحه کبیره بسته هدیه اموات💔
💫1 مرتبه سوره حمد
💫1مرتبه سوره توحید
💫1مرتبه سوره ناس
💫1مرتبه سوره فلق
💫1مرتبه سوره کافرون
💫7مرتبه سوره قدر
💫3مرتبه آیه الکرسی
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Emam_kh
✨﷽✨
👈 در گورستان:
✍ بر مزار بی خانه ای نوشته بودند: شکر خدا بالاخره صاحبِ خانە و مکان خویش شدم.
بر سنگ قبر فقیری نوشته بودند: پا برهنه به دنیا آمدم، پابرهنه زیستم و پا برهنه به آخرت برگشتم. روی سنگ ثروتمندی خواندم:
همه کس را با پول راضی کردم، اما فرشته ی مرگ را نتوانستم راضی کنم.
بر مزار دلشکسته ای چنین نگاشته شده بود: قیامتی هست، تلافی می کنم. بر گور جوانی چنین خواندم: یکدیگر را نیازارید. به خدا قسم پشیمان خواهید شد. بر قبر کودکی نوشته بودند: خوشحالم بزرگ نشدم تا به درنده ای تبدیل شوم.
بر مزار مادری نگاشته بودند: تو رو خدا مواظب بچه هایم باشید. بر قبر دیوانه ای نوشته بودند: هوشیار به دنیا آمدم، هوشیار زیستم، اما بخاطر رفتارهایتان خودم را به دیوانگی زده بودم.
بر سنگ قبر دکتری چنین خواندم: همه چیز چاره و درمانی دارد غیر از مرگ! دنیا مزرعه ی آخرت است. به عاقبت خود بیندیشیم که چه کاشته ایم، چون به جز آن درو نخواهیم کرد...
🔸 از مکافاتِ عمل غافل مَشو
🔸 گندم از گندم بروید... جُو ز جُو
@Emam_kh
‼️پوشاندن زینت
🔷 س ۵۷۸۹: با توجه به این که برای بانوان پوشاندن دست تا مچ لازم نیست، اگر با حنا یا لاک یا انگشتر و مانند آن، دست را زینت داده باشد نیز پوشاندن آن از نامحرم لازم نیست؟
✅ ج: در صورتی که دست یا صورت زینت یا آرایش داشته باشد، باید از نامحرم پوشانده شود.
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت صدوچهلوچهارم
که بی هوا پرده رختکن تکان خورد...
با دیدن امیرعباس روبرویم دل من هم انگار بدجور تکان خورد...
با دیدن چشمانش که انگار خون میچکید...
طوري نگاهم میکرد که نا خودآگاه ترسیدم...
قدمی برداشتم و پایم خورد به سکوي پشت سرم...
تعادلم را از دست ندادم و روي سکو نشستم ناخودآگاه...
و چاك لباسم که تا وسط رانم میرسید باز شد...
نگاهش کشیده شد روي پایی که حاالا سفیدیش کاملا مشخص بود...
چشم گرداند از بالا تا پایین...
زبان در دهان چرخاندم بالاخره...
اما طرز نگاهش طوري بود که مضطربم میکرد...
- آ...
آقا امیرعباس...
اینجا رختکن زنونست درس...
چشمانش را عصبی بست و انگشت اشاره اش را بالا گرفت...
ناخودآگاه ساکت شدم...
- هیسسسسس...
معذب دو لبه ي چاك لباسم را گرفتم و بهم نزدیک کردم...
نگاهش کشیده شد...
پوزخندي زد و عصبی گفت...
- اون بیرون که خوب عرضه میکردي واسه بقیه...
از من دریغ میکنی که وجب به وجبشو حفظم...
دستم مشت شد از شرم و حیایی که نداشت و مرا داشت آب میکرد...
نزدیکتر آمد،قلبم کوبش گرفت...
چرا لال شده بودم و بیرونش نمی کردم...
موهایی که اطرافم ریخته بود باعث شده بود حسابی گرمم شود...
اخم در هم کردم...
- پسر عمه مودب باشید...
برید بیرون لطفا اینجا رختکن زنونست...
چشم ریز کرد...
بی تفاوت زل زد به من...
- نرم چی میشه، چی فکرمیکنی...
و پوزخند مسخره اي زد...
حرصم گرفته بود...
من خودمو به کسی عرضه نکردم آقاي محترم...
من کلا پوشیده بودم اون بیرون...
درست نیست هر چیزي رو به من نسبت بدید...
نگاهتون معذبم میکنه...
نزدیک تر آمد و من مشتم محکم تر شد ..چشمانش روي گردن برهنه ام که لباسم متواضعانه تا روي
سینه ام را به نمایش گذاشته بود،چرخید...
و من براي بار هزارم به خودم و هدي لعنت فرستادم براي انتخاب این لباس لعنتی...
آنقدر نزدیک آمده که هرم نفس هایش به گردنم میخورد حالا...
گاه من معذبت میکنه و نگاه هزارتا آدم جور و ناجوربیرون عین خیالتم نیست...
جالبه...
نگاهش جور خاصی روي بدنم می چرخید...
انگار بار اولی بود که مرا میدید...
کنار گوشم گفت...
- عوض شدي محیا...
براي شوهرت هیچ وقت اینجوري نبودي...
حالا که مال م نیستی باید اینجوري ببینمت...
که هر لحظه بیشتر بخوام که دوباره مال خودم بشی؟!...
هوووم؟!...
نظرت چیه؟!...
از شدت هیجان قفسه سینم بالا پایین می رفت...
و تنم عرق کرده بود...
انگار لال شده بودم...
همیشه همین بود...
همیشه همینقدر ضعیف بودم در مقابل نزدیکی اش...
سرش را پایین گرفت...
طوري که گرماي نفسش دقیقا به لب هایم میخورد...
و من نمی دانم چرا نمی ترسیدم اصلا...
لعنت به من که هنوز هم میخواستمش...
خیره ي لب هایم شد...
- رژ قرمز مال رو تخت بود اون وقت که مال من بودي...
جاش تو این مراسم نیست...
انگشت شصتش را روي لبم کشید...
- پاکش کن تا مراسم خواهرم و برادرت رو به گند نکشیدم...
بی مکث بیرون رفت...
و من ماندم و پرده اي که هنوز از رفتنش تکان میخورد...
لبم را گاز گرفتم...
پاهایم توان نداشت که بیرون بروم...
قلبم بدجور میکوبید...
به هر زحمتی بود بلند شدم و روبه روي آینه ایستادم...
رژي که پخش شده بود را مرتب کردم...
و بی آنکه دیگر رژ بزنم بیرون رفتم...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت44 ( 2 )
🔹 ویژگی های بهترین بندگان
🔵 بحث دوم در ماجرای ذکر معاد، آثار یاد معاد است. مولا علی (علیه السلام) هشت اثر برای ذکر معاد بیان فرمودند که من یک به یک خدمت شما تقدیم می کنم:
1⃣ اثر اول پرهیز از بازیچه دنیا :
🔻در خطبه ۸۴ می فرمایند: « أَمَا وَاللَّهِ اِنِّی لََیمْنَعُنِی مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْت » ؛ " به خدا سوگند مرا منع می کند از بازیچه، ذکر مرگ "
2⃣ دومین اثر رضایت از زندگی است.
🔻در حکمت ۳۴۹ فرمود : « مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ » ؛ " کسی که زیاد یاد مرگ کند، از دنیا به اندکش راضی می شود."
3⃣ اثر سوم جلاء قلب است.
🔻در خطبه ۲۲۲ فرمود : « إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ » ؛ " همانا خداوند سبحان ذکر را مایهٔ جلا پیدا کردن دلها قرار داد."
4⃣ اثر چهارم آماده شدن برای سفر قیامت است.
🔻در حکمت ۲۸۰ میخوانیم : « مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ، إسْتَعَدَّ » ؛ " کسی که طولانی بودن مسیر سفر آخرت را یاد کند آماده می شود."
5⃣ اثر پنجم شب زنده داری عاشقانه است.
🔻در نامه ۴۵ بند آخر درباره حزب اللهی واقعی می فرمایند : « فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ ذِکرُ المَعاد » ؛
" حزب اللهی واقعی در گروهی است که چشمانشان را ترس از معاد، از خواب گرفته است."
6⃣ و ششمین اثر چشم پوشی بر دنیاست.
🔻 در خطبه ۳۲ می فرمایند: « وَ بَقِيَ رِجالٌ غَضَّ أبصارَهُم ذِكرُ المَرجِعِ» ؛ " گروهی باقی ماندند که چشمشان را از دنیا، یاد مرگ و معاد بسته است."
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹حضرت #امام_خامنه_ای
(مدظلّهالعالی)
🔻اگر ناموستان محفوظ است، به خاطر فكه و شلمچه است. ۹۵/۱۲/۲۹
#دفاع_مقدس
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 تیر خلاص روسیه به تایتانیک !
اگر کسی به این تعبیر مقام معظم رهبری در مورد آمریکا که مانند کشتی تایتانیک درحال غرق شدن است شک دارد ، نگاهی به تحولات اوکراین بیندازد تا غرق شدن تایتانیک ابرقدرت آمریکا را به چشم ببیند.
نه فقط آمریکا که کل جهان غرب خود را پشتیبان #اوکراین معرفی می کردند اما #روسیه جلوی چشم همه این مدعیان ، هر کاری می خواهد انجام می دهد و آن آمریکای پرطمطراق ، تنها کاری که می کند دادن وعده تحریم است و بس ...
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
🌐 یکی هم بود که می گفت
دنیای آینده دنیای گفتمان است
دنیای موشک نیست!!
شاگرد همون یکی هم
میگفت با کدخدا ببندیم!!
🗣اوکراین الان با کدخدا بسته و داره با روسیه گفتمان میکنه!
نه از ناتو خبری هست نه از آمریکا!!
التماس می کنه برای گفتمان!
🔘 همه اونایی که قرار بود به پشت گرمی اونها جلوی روسیه وایسه رهاش کردن!
وقتی از درون قوی نباشی همه بهت طمع دارن!
هیچ کس هم حسابت نمی کنه
🌍 دنیای دیروز و امروز و فردا و پس فردا دنیای قدرتمند هاست!!
قدرت مند هایی که هم اقتصاد قوی دارند هم موشک پرقدرت هم فرهنگ و فضای مجازیشون دربست دست دشمنانشون نیست!!
📡جنگ نظامی از دل جنگ شناختی و خطای محاسباتی بیرون میاد!!
فتامل!
#جنگ_شناختی
#فضای_جنگی_مجازی
#گفتمان_موشک
#باید_قوی_شویم
✍ محمد تقی احمدی پرتو
@Emam_kh