فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم 💚
به قربان افطار و خرما و نجوای تو
سحرهای پر گریه و سوزش و آه تو
کجا می نشینی اذان ها، فدایت شوم
به قربان آن سفره ی سرد و تنهای تو
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
🎙 /حاج آقا دانشمند/
❤️ مظلوم تر از #امام_زمان (عجل الله تعالی)خداوند خلق نکرده
@Emam_kh
اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم : روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده ؟
حتما میگه: ازشمام قبول باشه و ممنونم و کلی بهمون محبت میکنه .
حالا اگه سر افطار سرمون رو بالا بگیریم و به امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) عرض کنیم :
آقاجون روزه تون قبول ، مطمئن باشید آقا هر جوابی بدهند ، دعاشون در حقمون مستجابه .
من سر سفره افطار میگم: آقاجون روزتون قبول باشه و امید دارم به اینکه آقا بفرمایند: از شمام قبول باشه ، عاقبت بخیر بشی .
این پیام رو اینقدر منتشر کنین که همه سر افطار با امام زمان (علیه السلام) حرف بزنن و به یاد حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) باشن و برای ظهورشون دعا کنن.
@Emam_kh
دختر_شینا
#قسمت_97
دلهره ای افتاده بود به جانم ڪه آن سرش ناپیدا. توی فڪرهای پریشان و ناجور خودم بودم ڪه دوباره در زدند. به هول دویدم جلوی در. همین ڪه در را باز ڪردم، دیدم یڪ مینی بوس جلوی در خانه پارڪ ڪرده و فامیل و حاج آقایم و شیرین جان و برادرشوهر و اهل فامیل دارند از ماشین پیاده می شوند. همان جلوی در وا رفتم. دیگر مطمئن شدم اتفاقی افتاده. هر چه قسمشان دادم و اصرار ڪردم بگویند چه اتفاقی افتاده، ڪسی جواب درست و حسابی نداد. همه یڪ ڪلام شده بودند: «صمد پیغام فرستاده، بیاییم سری به شما بزنیم.»
باید باور می ڪردم؛ اما باور نڪردم. می دانستم دارند دروغ می گویند. اگر راست می گفتند، پس چرا صمد تا این وقت شب نیامده بود. تیمور با برادرش ڪجا رفته؟! چرا هنوز برنگشتند. این همه مهمان چطور یڪ دفعه هوای ما را ڪردند.
مجبور بودم برای مهمان هایم شام بپزم. رفتم توی آشپزخانه. غذا می پختم و اشڪ می ریختم. بالاخره شام آماده شد. اما خبری از صمد و برادرهایش نشد. به ناچار شام را آوردم. بعد از شام هم با همان دو سه دست لحاف و تشڪی ڪه داشتیم، جای مهمان ها را انداختم. ڪمی بعد، همه خوابیدند. اما مگر من خوابم می برد! منتظر صمد بودم. از دل آشوبه و نگرانی خوابم نمی برد. تا صدای تقّه ای می آمد، از جا می پریدم و چشم می دوختم به تاریڪیِ توی حیاط؛ اما نه خبری از صمد بود، نه تیمور و ستار.
ادامه دارد...✒️
دختر_شینا
#قسمت_98
نمی دانم چطور خوابم برد؛ اما یادم هست تا صبح خواب های آشفته و ناجور می دیدم. صبح زود، بعد از نماز، صبحانه نخورده پدرشوهرم آماده رفتن شد. مادرشوهرم هم چادرش را برداشت و دنبالش دوید. دیگر نمی توانستم تاب بیاورم. چادرم را سرڪردم و گفتم: «من هم می آیم.»
پدرشوهرم با عصبانیت گفت: «نه نمی شود. تو ڪجا می خواهی بیایی؟! ما ڪار داریم. تو بمان خانه پیش بچ هایت.»
گریه ام گرفت. می نالیدم و می گفتم: «تو را به خدا راستش را بگویید. چه بلایی سر صمد آمده؟! من ڪه می دانم صمد طوری شده. راستش را بگویید.»
پدرشوهرم دوباره گفت: «تو برو به مهمان هایت برس. الان از خواب بیدار می شوند، صبحانه می خواهند.»
زارزار گریه می ڪردم و به پهنای صورتم اشڪ می ریختم، گفتم: «شیرین جان هست. اگر مرا نبرید، خودم همین الان می روم دادگاه انقلاب.»
این را ڪه گفتم، پدرشوهرم ڪوتاه آمد. مادرشوهرم هم دلش برایم سوخت و گفت: «ما هم درست و حسابی خبر نداریم. می گویند صمد زخمی شده و الان بیمارستان است.»
این را ڪه شنیدم، پاهایم سست شد.
ادامه دارد...✒️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
دختر_شینا
#قسمت_99
اینڪه چطور سوار ماشین شدیم و به بیمارستان رسیدیم را به خاطر ندارم. توی بیمارستان با چشم، دنبال جنازه صمد می گشتم ڪه دیدم تیمور دوید جلوی راهمان و چیزی در گوش پدرش گفت و با هم راه افتادند طرف بخش. من و مادرشوهرم هم دنبالشان می دویدیم. تیمور داشت ریزریز جریان و اتفاقاتی را ڪه افتاده بود برای پدرش تعریف می ڪرد و ما هم می شنیدیم ڪه دیروز صمد و یڪی از همڪارانش چند تا منافق را دستگیر می ڪنند. یڪی از منافق ها زن بوده، صمد و دوستش به خاطر حفظ شئونات اسلامی ، زن را بازرسی بدنی نمی ڪنند و می گویند: «راستش را بگو اسلحه داری؟» زن قسم می خورد اسلحه همراهم نیست. صمد و همڪارش هم آن ها را سوار ماشین می ڪنند تا به دادگاه ببرند. بین راه، زن یڪ دفعه ضامن نارنجڪش را می ڪشد و می اندازد وسط ماشین. آقای احمد مسگریان، دوست صمد، در دم شهید، اما صمد زخمی می شود.
جلوی در بخش ڪه رسیدیم، تیمور به نگهبانی ڪه جلوی در نشسته بود گفت: «می خواهیم آقای ابراهیمی را ببینیم.»
نگهبان مخالفت ڪرد و گفت: «ایشان ممنوع الملاقات هستند.»
دست خودم نبود. شروع ڪردم به گریه و التماس ڪردن. در همین موقع، پرستاری از راه رسید. وقتی فهمید همسر صمد هستم، دلش سوخت و گفت: «فقط تو می توانی بروی تو. بیشتر از دو سه دقیقه نشود، زود برگرد.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
دختر_شینا
#قسمت_100
پاهایم رمق راه رفتن نداشت. جلوی در ایستادم و دستم را از چهارچوب در گرفتم ڪه زمین نیفتم. با چشم تمام تخت ها را از نظر گذراندم. صمد در آن اتاق نبود. قلبم داشت از حرڪت می ایستاد. نفسم بالا نمی آمد. پس صمد من ڪجاست؟! چه بلایی سرش آمده؟!
یڪ دفعه چشمم افتاد به آقای یادگاری، یڪی از دوستان صمد. روی تخت ڪنار پنجره خوابیده بود. او هم مرا دید، گفت: «سلام خانم ابراهیمی. آقای ابراهیمی اینجا خوابیده اند و اشاره ڪرد به تخت ڪناری.»
باورم نمی شد. یعنی آن مردی ڪه روی تخت خوابیده بود، صمد بود. چقدر لاغر و زرد و ضعیف شده بود. گونه هایش تو رفته بود و استخوان های زیر چشم هایش بیرون زده بود. جلوتر رفتم. یڪ لحظه ترس بَرَم داشت. پاهای زردش، ڪه از ملحفه بیرون مانده بود، لاغر و خشڪ شده بود. با خودم فڪر ڪردم، نڪند خدای نڪرده...
رفتم ڪنارش ایستادم. متوجه ام شد. به آرامی چشم هایش را باز ڪرد و به سختی گفت: «بچه ها ڪجا هستند؟!»
بغض راه گلویم را بسته بود. به سختی می توانستم حرف بزنم؛ اما به هر جان ڪندنی بود گفتم: «پیش خواهرم هستند. حالشان خوب است. تو خوبی؟!»
نتوانست جوابم را بدهد. سرش را به نشانه تأیید تڪان داد و چشم هایش را بست.
ادامه دارد...✒️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🔴 قضاوت، قضاوت، قضاوت
✍وارد اتوبوس شدم. جایی برای نشستن نبود.
همان جا روبهروی در، دستم را به میله گرفتم.
🔸پیرمردی با کُتی کهنه، پشت به من، دستش را به ردیف آخر صندلیهای آقایان گره کرده بود. میشد گفت تقریبا در قسمت خانمها بود.
🔹خانم دیگری وارد اتوبوس شد. کنار دست من ایستاد.
🔸چپ چپ نگاهی به پیردمرد انداخت و شروع کرد به غر زدن:
برای چی اومده تو قسمت زنونه؟ مگه مردونه جا نداره؟ این همه صندلی خالی!
🔹گفتم:
خانم جان این طوری نگو، حتما نمیتونسته بره!
🔸گفت:
دستش کجه، نمیتونه بشینه یا پاش خم نمیشه؟
🔹گفتم:
خب پیرمرده! شاید پاش درد میکنه نمیتونه بره بشینه.
🔸باز گفت:
آدم چشم داره میبینه! نگاه کن پاش تکون میخوره، این روزها حیا کجا رفته؟!
🔹سکوت کردم، گفتم اگر همین طور ادامه دهم بازی را به بازار میکشاند. فقط خدا خدا میکردم پیرمرد صحبتها را نشنیده باشد.
🔸بیخیال شدم، صورتم را طرف پنجره کردم تا بارش برف را تماشا کنم.
🔹به ایستگاه نزدیک میشدیم، پیرمرد میخواست پیاده شود. دستش را داخل جیبش برد. 50تومنی پارهای را جلوی صورتم گرفت و گفت:
دخترم، این چند تومنیه؟
🔸بغض گلویم را گرفت، پیرمرد نابینا بود. خانم بغلدستی هم خجالتزده سرش را پایین انداخت و سرخ شد.
@Emam_kh
سه تهدید بزرگ برای اسرائیل رو نام ببر
ایران
ایران
ایران
دکتر خانعلیزاده خیلی خارج میره، کارش اصلا بین المللیه، تو برنامه سیدخندان میگفت تو دنیا دو واکنش نسبت به ایرانیها دارن، یه دسته میگن دمتوون گرم، دهن آمریکا رو صاف کردید. یه عده هم میگن دهنتون صاف که دهن مارو سرویس کردید 😂 جالب اینجا بود میگفت تو لهستان یه لهستانی بهش گفته بود دمتون گرم، امید ما به شماس.
واقعا ایران، امید مردم دنیا بخصوص مردم مظلوم و ستمدیدهس که عمری از ابرقدرتها توسری خوردن. به چهارتا مشکل داخلی نگاه نکنید. آینده خیلی چیزا عوض میشه
آینده واس ماس
@Emam_kh
🔴 بدون تعارف با مجلسیان
اواخر امسال انتخابات مجلس شورای اسلامی را در پیش داریم.
مجلس نشینان بدانند مهم ترین ملاک تشخیص خدمتگزاری آن ها در این سال آخر، میزان تلاششان برای تحقق امر رهبری در موضوع #مهارتورم_رشدتولید می باشد وگرنه بدون تعارف، مردم قول رای به کسی نداده اند ...
#لبیک_یا_خامنه_ای
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
⏳گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی!
🔸آن روز که عده ای شعار میدادند : «نه غزه ، نه لبنان جانم فدای ایران» درخت مقاومت در منطقه با آبیاریِ ما در حال قد کشیدن بود و امروز ما شاهد آن هستیم که میوه های این درخت رسیدهاند و نیروهای مقاومتِ عراق ، لبنان و فلسطین ، از جانب ایران به آمریکا و #اسرائیل به طور پیاپی تو دهنی میزنند و جبههی استکبار جهانی را هر روز به فروپاشی نزدیک تر میکنند!
👌ما اینگونه و با صرف هزینهای نسبتا کم در خارج از مرزها ، خطر دشمنان این کشور را از سر مردم رفع کردیم!
✅و امروز با افتخار میگوییم : اوضاع وخیم اسرائیل و بی ابرویی آمریکا در منطقه #کار_خود_ماست!
✍میلاد خورسندی
@Emam_kh
21.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#نشر_حداکثری
🔹مسئول محترم،روسای سه قوا،مسئولین دستگاهها و نهادهای نظارتی بر قوانين عفاف و حجاب،مردم عزیز ایران #فرزند_شهید دفاع مقدس،شهید ماشاءالله دلیلی و #همسر_شهید مدافع حرم،شهید اکبر ملکشاهی با شما سخن می گوید...
🔻من از خون شهیدان خود نمیگذرم و اصلا مماشات نمیکنم...
🔻میخواهند بیحجابی را برای ما انقلابی ها عادی سازی کنند تا ایران را مثل مالزی و سوریه کنند و برخی مسئولان هم بدشان نمی آید
🔺ما میخواهیم جمهوری اسلامی را به حکومت اسلامی تبدیل کنیم..
❗️ اگر کار به تابستان برسد و مسئولین کاری نکنند ، ما کفن پوش بیرون خواهیم آمد
@Emam_kh
💎درمان تیک عصبی چشم👇
✔️شبی یک لیوان عرق بهارنارنج به همراه یک قاشق مرباخوری فرنجمشک و کمی عسل
💎درمان شب کوری:(۴۰ الی ۱۲۰ روز)👇
✔️سوپ برگ یونجه یا سالاد آن هفته ۲ الی ۳ مرتبه
✔️ضماد یونجه پخته شده روی چشم از شب تا صبح بماند.
💎درمان عفونت چشم👇
✔️شبی یک قطره عسل داخل چشم بچکانید.(۷ الی ۱۴ شب)
✔️بعد از دو هفته یک دوره ۷ الی ۱۴ شب شستشو با عرق رازیانه
💎درمان آب مروارید👇
✔️شستشوی چشم با عرق رازیانه (۴۰ شب)
✔️حجامت ماستوئید(پشت گوش)
درمان گل_مژه👇
✔️شبی یک قطره عسل داخل چشم بچکانید.(۱ الی ۳ شب)
☀☀☀☀
🥗 حلوا شكلاتی
مواد لازم:
آرد گندم 150 گرم
آرد نخودچی 75 گرم
پودر قند 95 گرم
كره 50 گرم
روغن جامد 50 گرم
دارچين 1 قاشق
شكلات 80 گرم
طرز تهیه:
شكلات تخته ايی رو توی ظرف شيشه ايي قرار داده روي بخار كتري قرار ميدهيم تا به شكل بن ماري حل بشه. آرد رو الك كرده داخل ماهيتابه ريخته با حرارت خيلي كم بمدت ده دقيقه تفت ميدهيم. بعد آرد نخودچي را الك كرده و به ماهيتابه روي آرد گندم كه تفت داديم اضافه كرده حالا اين دو آرد رو باهم باز بمدت ده دقيقه تفت ميدهيم. كره و روغن جامد را اضافه كرده و خوب قاطي كرده بعد پودر قند و پودر دارچين را الك كرده خوب مخلوط ميكنيم و در اخر شكلات بن ماري شده را اضافه میکنیم. حال حلوا را داخل قالب ريخته توی يخچال يا فريزر بمدت 1 ساعت قرار میدهیم. بعد از قالب در اورده با پودر نارگيل يا پودر پسته تزيين ميكنيم.
🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در همه امور زندگی خدا را مراعات کن
✏️ شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیتالله خامنهای
⭐️ بهار_معنویت
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
18.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌متن شبهه👇
اگر شیطان در #ماه_رمضان در بند است، پس چرا انسان در این ماه گناه میکند؟
📌پاسخ به شبهه👇
✅ درست است که در ماه رمضان شیطان در غل و زنجیر است ولی «انسان که در غل و زنجیر نیست»
↩️انحراف در انسان، به دو عامل شیطان و هوای نفس باز میگردد.
📖 خدا در قرآن وقتی به کید (فریب) شیطان میرسد میفرماید:
«إِنّ كيد الشيطان كان ضعيفا»
قطعا کید شیطان ضعیف است (نساء۷۶)
اما در مورد نفس انسان میفرماید: انّ نفس لامّاره بالسوء: نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر میکند (یوسف 53)
👹 پس اگر شیطان در بند باشد، هوای نفس تلاشش را خواهد کرد!
✅ به عبارت بهتر، درست است که در ماه رمضان شیاطین گرفتار غل و زنجیرند ولی از عامل دوم که هوای نفس است نباید غافل شد.
🔺اگر قرار بود خداوند با گرفتار نمودن شیطان، عامل و زمینه معصیت را در انسان از بین ببرد، دیگر، «عمل صالح» و «عدم ارتکاب گناه» در این ماه از سوی انسان ارزشی نداشت.
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
@Emam_kh
🔴 دو چهره متفاوت از عبدالحمید !!
چهره اول: نگاه به شدت منفی به حضور زنان در جامعه، تا حدی که ورود زنان (حتی با #حجاب کامل) را به نماز جمعه ممنوع می کند!
در اقدامی دیگر به حمایت صریح و شدید از طالبان می پردازد؛ همان طالبانی که در تفکرات ضد زن زبانزد همگان است و همین چند وقت پیش تحصیل دانشجویان دختر را ممنوع کرد!!
چهره دوم: همزمان با اغتشاشات اخیر به یکباره خود را طرفدار حقوق زنان معرفی می کند و حتی ماجرای مسمومیت را هم انتقام از خیزش زنان معرفی می کند!!
آیا این دوگانگی غلیظ، نتیجه تذبذب شدید فکری و سطحی بودن و عمق نداشتن عقایدش می باشد یا محصول اجرای ماموریت های متفاوتی است که بر عهده اش گذاشته اند؟!! ...
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
🔴وزر و وبال این رضایت گریبانگیر شما خواهد بود❗️
🔹امیرالمومنین علیه السلام: الساکت اخ الراضی.
شخص ساکت همانند راضی به آن کار است.
🔹در ماههای اخیر، تهاجم همه جانبه شیاطین به #حکم_شرعی و قانونی #حجاب در حال وقوع است.
🔹مومنین بارها عدم رضایت خود از ولنگاری و بی بندوباری موجود را اعلام، در قالب طومار، تجمع، تحصن و... صدا به اعتراض بلند کرده و حجت را بر مسئولان تمام کردهاند.
🔹اما شما مسئولان! با سکوت و مماشاتی که با معدود هنجارشکن میکنید، به فرموده امام علی علیه السلام، راضی به گناه آنان هستید و یقینا وزر و وبال این رضایت و همراهی دنیا و آخرت گریبانگیر شما خواهد بود.
@Emam_kh
🎥 عید و فروردین ما کی هست؟
با گشتن زمین به دور خورشید که عمر ما زیاد نمیشود. عمر هرکسی به اندازه فهم اوست و به اینکه خودش چقدر به دور خورشید حقیقت گشته.
آیت الله جوادی آملی
🇮🇷 @Emam_kh