eitaa logo
آستان مقدس امامزاده موسی و علی(علیهما السلام)
792 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
45 فایل
🕌حرم مطهر امامزاده موسی و علی(علیهما السلام) 🔶امام خامنه ای: اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد ارتباط با ما: 🔷 @astan_media 💠شهرستان سراب،خ امام(ره)،هم جوار گلزار شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد شش ماه او تمام شد و در منای عشق قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد در پاسخ به شادی شرم آور عدو در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد دیدی دلا به محشر کبرای کربلا شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد (سید محمد میرهاشمی) اشعار شب ششم محرم؛ حضرت علی اصغر(ع) با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را بعد از این است که بر سینۀ من جا داری نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را سند مستند کرب و بلا حنجر توست بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم و خدا مُهر قبولی زند این قربان را (محمود ژولیده) @emamzadeh_sarab
نتونستی روضه بری . از شرکت مجلس حسین (ع) محروم بودی. دوخط مهمان ما باش التماس دعا 🤲🤲🤲🤲🤲🤲 عصر عاشورا در خیمه هاى سیدالشهداء با آن گرما و عطش چه مى گذشت! وقتى حضرت رفت طرف خیمه ها دید غوغا و هیاهو در خیمه ها همه را فرا گرفته و این بچه ى کوچک عطشش، همه را تحت تأثیر قرار داده حسین بن على (علیهما السلام) مجبور شد این بچه را در آغوش بگیرد. او را روى دست بلند کرد، به همه نشان داد حالت خود این بچه تأثرانگیز بود، هر دلى را هر دل سنگى را یقیناً به ترحم وادار مى کرد، حضرت مخصوصاً استرحام کردند. یک وقت یک چیز عجیبى را احساس کرد دید این بچه اى که از گرسنگى و تشنگى بى حس و حال افتاده بود سر خودش را نمى توانست نگه دارد گردنش یک طرف کج شده بود آن چنان این بچه دست و پا مى زند روى دست پدر همین طور که نگاه کرد دید خون از گلوى على اصغر سرازیر شده...| [رهبر معظم انقلاب اسلامی | نماز جمعه ۱۳۶۵/۰۶/۲۱] @emamzadeh_sarab
روضه های مصور| شب هشتم محرم/ حضرت علی اکبر علیه السلام این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. از پدر اجازه گرفت که برود بجنگد. حضرت بدون ملاحظه اذن داد و بنا کرد به اشک ریختن. بعد این جمله را فرمود که همه شنیده اید: خدایا خودت گواه باش، جوانی به سمت اینها برای جنگ رفته است که «اشبه النّاس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولک». حضرت به میدان رفت و جنگ بسیار شجاعانه ای کرد و عدّه زیادی از افراد دشمن را تارومار نمود؛ بعد برگشت و گفت تشنه ام. دوباره به طرف میدان رفت. وقتی که اظهار عطش کرد، حضرت به او فرمودند: عزیزم! یک مقدار دیگر بجنگ؛ طولی نخواهد کشید که از دست جدّت پیامبر سیراب خواهی شد. وقتی امام حسین این جمله را به علی اکبر فرمود، علی اکبر در آن لحظه آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد: «یا ابتا علیک السّلام»؛ پدرم! خداحافظ. «هذا جدّی رسول الله یقرئک السّلام»؛ این جدم پیامبر است که به تو سلام میفرستد. «و یقول عجل القدوم علینا»؛ میگوید بیا به سمت ما. | [رهبر معظم انقلاب اسلامی | نماز جمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸] @emamzadeh_sarab
دشمنان دور بدن حسین بن على (علیهما السلام) حلقه زدند و هر کدامى یک ضربه اى وارد مى کنند و این جسمِ پاک بى دفاع روى زمین افتاده، هرچه اینجا وحشیگرى وخباثت است، در خیام حرم ابى عبدالله روح توجه به خدا است که موج مى زند، زنها خیام حرم بیرون آمدند، زینب (سلام الله علیها) مى آیند به طرف قتلگاه. وقتى که رسید آنجا جسد عزیزش را روى زمین گرم کربلا افتاده دید به طرف جسد عزیزش ابى عبدالله خطاب به جدش پیغمبر صدایش بلند شد اى جد عزیزمیک نگاهى به صحراى گرم کربلا بکن، این حسین توست که در میان خاک و خون مى غلتد و افتاده. بعد هم نقل مى کنند زینب دستها را زیر جسد حسین بن على کرد؛ صدایش بلند شد پروردگارا این قربانى را از ال محمّد قبول بفرما.| [رهبر معظم انقلاب اسلامی | نماز جمعه ۱۳۶۴/۷/۵] emamzadeh_sarab@
ینب کبری سلام الله علیها در بازار کوفه، آن خطبه عظیم را اساساً بر همین محور ایراد کرد: «یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر، أتبکون!؟». مردم کوفه وقتی که سرِ مبارک امام حسین -علیه السلام- را بر روی نیزه مشاهده کردند و دختر علی را اسیر دیدند و فاجعه را از نزدیک لمس کردند، بنا به ضجّه و گریه کردند. فرمود: «أتبکون!؟»؛ گریه میکنید!؟ «فلا رقات الدمعه ولاهدئت الرنه»؛ گریه تان تمامی نداشته باشد. بعد فرمود: «انّما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتّخذون ایمانکم دخلاً بینکم». این، همان برگشت است؛ برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنی هستید که پشمها یا پنبه ها را با مغزل نخ میکند؛ بعد از آن که این نخها آماده شد، دوباره شروع میکند نخها را از نو باز کردن و پنبه نمودن! شما در حقیقت نخهای رشته خود را پنبه کردید. این، همان برگشت است. این، عبرت است. هر جامعه اسلامی، در معرض همین خطر هست.| [رهبر معظم انقلاب اسلامی | ۱۳۷۷/۲/۱۸] @emamzadeh_darab