👌 #تلنگر
📛 عبرتهای عاشورا
4⃣1⃣ جا ماندن عبدالله بن مطیع از کربلا
#همه_نمیرسند ۲
📛ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما
1⃣ 👈پرده اول :
※ وقتی امام (علیهالسّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد.
🔹آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه میروم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد.
اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟
عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید
و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک میشوند.
2⃣ 👈پرده دوم:
🔹امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد.
عبدالله به امام حسین علیهالسّلام گفت: ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟
امام (علیهالسّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است.
عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند.
🔹هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد:
ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل
«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند».
✍ پی نوشت :
※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید !
و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت میکرد! گویی او امام بود و حسین علیهالسلام مأموم.
ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت!
و دغدغهای بالاتر از پر آب شدنش!
📛 داشتم با خودم فکر میکردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجرهی فهم خودش میبیند، از پنجرهی آرزوها و دغدغههایش.
❗️دارم یکی یکی ورق میزنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را !
همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را !
همان " فقط تو و دیگر هیچ " را!
✘ من قطعاً اگر به چشم سر هم امام را میدیدم، همان را میخواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود.
چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمیشناختمش!
✍ استاد شجاعی
👌 #تلنگر
📛 عبرتهای عاشورا
#همه_نمیرسند ۱۸
📛ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند ، شاید شبیه ما
7⃣3⃣ جاماندن اکثر بنی هاشمیان ، از کربلا
🔹طبق نقل تاریخ ، امام حسین (ع) پیش از حرکت خود نامهای از مکه به بنیهاشم نوشت و از آنان تقاضای ملحق شدن کرد.
🔹حضرت در نامه چنین نوشت:
از حسین بنعلی به برادرش محمد و هرکه در آن سو از بنیهاشم میباشند، اما بعد: به درستی که هریک از شما به من ملحق شود همراه من شهید خواهدشد و هرکه ملحق نشود فتح و پیروزی را درک نخواهد کرد. والسلام.
🔹مورخین نوشتهاند که پس از رسیدن این نامه، برخی از برادران و عموزادگان امام حسین به همراه محمدبنحنفیه رهسپار مکه شدند.
اما با این وجود بسیاری از بنیهاشم به کاروان حسینی ملحق نشدند.
🔹 در مجموع همه بنی هاشم در کربلا به چهل نفر نرسیدند و فقط ۱۹ نفر از بنی هاشم در کربلا به شهادت رسیدند
🔹برخی از آل ابیطالب که در کربلا شرکت نکردند عبارتند از
۱- عبداللهبنجعفربنابیطالب و برخی از فرزندانش
۲- محمدبنالحنفیه و فرزندانش
۳- برخی از فرزندان امیرمومنان همانند عمر اطوف
۴- برخی ازفرزندان امام مجتبی(ع)
🔹عدهای از مورخین علت عدم شرکت بنیهاشم را چنین گفتهاند:
۱- دنیاخواهی
🔹برخی از بنیهاشم به ویژه عمراطرف فرزند امیرمومنان(ع) متاسفانه با عملکردی که پیش و پس ازنهضت امام حسین داشت و بیعت با عبداله بن زبیر وحجاج و همراهی با مصعب وکشته شدن همراه او و اذیت امام سجاد(ع) ، بهترین وگویاترین دلیل است که چرا همانند وی در کربلا شرکت نکردند
❗️عجیب اینجاست که همین شخص به امام حسین پیشنهاد میکند که برای پیشگیری ازکشته شدن، با یزید بیعت کند.
بااین بیان دیگر چه توجیهی برای عدم شرکت اینگونه افراد جز دنیاخواهی آنها داریم؟
۲- پیری و ناتوانی
🔹دومین علتی که برای عدم حضور برخی از بنیهاشم ذکر شده اینست که برخی از آنها دیگر پیر شده و توانایی حضور درجنگ وجهاد را نداشتند، همانند ابنعباس وعبدالله بنجعفر و برخی دیگر
اگرچه برخی چنین بودهاند، اما انتظار میرفت که فرزندان خود و مردم مدینه را جهت همکاری وهمراهی با امام حسین(ع) تشویق وبسیج میکردند نه اینکه خود برای جلوگیری ازحرکت امام حسین تلاش پیگیرو مستمری داشته باشند
🔹ازطرفی مگر امام حسین(ع) ازنظرسنی همردیف با آنها نبود ومگر درکربلا افرادی که بالای سن هشتاد و نود سال بودهاند، دیده نمیشد؟
پس چگونه است که پیری درآنها اثرگذاشته ولی در امام حسین(ع) و یاران باوفایش اثرنگذاشته بود؟
۳- بیماری و نابینایی
🔹درمورد ابن عباس و محمدبنالحنفیه وعبدالله بن جعفر مواردی مانند بیماری ، پیری ونابینایی ذکر شده است ودرباره علت عدم حضور این سه شخصیت بزرگوار سخنان و توجیهات فراوانی شده است که متاسفانه برخی آنقدر درتوجیه، مبالغه کردهاند که نامه امام حسین به بنیهاشم را ازنظر سند مخدوش دانستهاند، درحالیکه فقط بحث از عدم حضور نبوده بلکه هریک از این سه چهره محترم بجای همراهی وشرکت دراین نهضت، تلاش زیادی برای منحرف کردن امام داشتند، حتی ابن عباس پیشنهاد کنارآمدن با یزید را به امام داده بود
❗️تعجب اینجاست که ابن عباس و محمدبنحنفیه به هرعذر و بهانهای که شرکت نمیکنند، فرزندانشان را هم با امام همراه نکردند. اگر این دو بیمار یا نابینا بودند، آیا فرزندانشان هم بیمار یا کور بودهاند؟ پس چرا این دو همانند عبدالله بن جعفر که گفته میشود او هم نابینا بوده عمل نکردند و چرا فرزندان خود را تشویق و با امام حسین همراه نکردند؛ اگر نگوییم که محمدبن حنفیه فرزندان خود را از رفتن به کربلا نهی کرده بود؟
🔹صفارقمی به سند خود از حمزه بن حمران از امام صادق (ع) نقل میکند که در محضر آن حضرت بحث از خروج امام حسین (ع) و نپیوستن محمدبن حنفیه مطرح شد. امام فرمود:
ای حمزه هماکنون حدیثی برایت نقل میکنم و پس از شنیدن آن دیگر در این باره چیزی نپرس. بدان هنگامی که امام حسین (ع) قصد حرکت (به عراق) را داشت قلم و کاغذی طلبید و در آن چنین نوشت: از حسین بن علی به بنیهاشم، اما بعد: هر چیک از شما خود را به من برساند همراهم به شهادت خواهد رسید و هر که همراهی نکند به فتح و پیروزی نخواهد رسید. والسلام.
دقت میکنید که امام صادق (ع) همراهی با امام حسین (ع) را سعادتی میدانست که هریک از بنیهاشم غیر معذور اگر خود را نمیرساندند از این سعادت بزرگ محروم میشدند. چرا که هیچ رستگاری و سعادتی در آن روز بهتر از شرکت در کاروان حسینی و راضی نمودن امام زمان خود نبوده است. ولی متاسفانه برخی از بنیهاشم که هیچگونه عذر موجهی نداشتند، به خاطر دنیاطلبی و یا ترس از جان و مال و عدم درک صحیح و آگاهی از امام زمان، خود را از این فیض بزرگ محروم ساختند. بهگونهای که اگر آنها را از تمام اتهامات تبرئه کنیم باید گفت اینان در اینکه به ندای امام خویش پاسخ ندادند اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شده اند