eitaa logo
انرژی مثبت😍
4.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
5 فایل
به نام خدا تبلیغات نه ازنظرمارد میشود ونه تاییدمیشود😍 تعرف تبلیغات قیمت مناسب 👎 https://eitaa.com/joinchat/866648400C9a1ea12469 ایدی👎 @massomeostadi لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/438763812C2474888f1e
مشاهده در ایتا
دانلود
💙 ⚪️ وقتی خانمت از کوره در میره یا ناراحت میشه بی تفاوت نباش و چند لحظه با خودت فکر کن که همه ی دلخوشیش تویی! 👈🏻اون به تو بله گفته تا همه عمرش رو به پای تو بذاره به نظر خودت رواست بزاری تو حال ناراحتی بمونه؟ همون موقع بغلش کن و ببین که چطور آروم میگیره❤️ داستانهای_آموزنده ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌رابطه زناشویی👩‍❤️‍👨 ⁣⁣‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ⁣⁣‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎زنانشویی @zanashoyi1 ┅═•💋زنـاشـویـے ‎‌‌‌‌‌‌‌‌
♥️🍃 همیشه... به کسی تکیه کن که به هیچ کس تکیه نداده واوکسی نیست جز خدا..... الله الصمد تنها بی نیاز عالم داستانهای_آموزنده ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌رابطه زناشویی👩‍❤️‍👨 ⁣⁣‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣ ⁣⁣‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎زنانشویی @zanashoyi1 ┅═•💋زنـاشـویـے ‎‌‌‌‌‌‌‌‌
. وقتی مهربانی جزیی از وجودت باشه... هیچوقت نمیتوانی ترکش کنی... حتی اگه هزار بار دیگه هم به خاطرش دست بی نمکت را داغ کرده باشی... ‎‌‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. ظاهراً تنها چیزی که تو دنیا عادلانه تقسیم شده، عقله! چون هیچ‌کس اعتراض نمی‌کنه بگه: «مال من کمه...!» ‌‎‌‌‎‌ 😍😊 @Energyplus_ir
. انعکاس چیزی باش که میخواهی در دیگران ببینی. اگر عشق میخواهی؛ عشق بورز اگر صداقت میخواهی؛ راستگوباش و اگر احترام میخواهی ؛ احترام بگذار 😍😊 @Energyplus_ir
۲۸ و۲۹ احسان به هیچی غیر از خواسته هاش فکر نمیکرد و اصلا براش مهم نبود که من ماه های اخر بارداریمه و نمیتونم مقل بقیه وقت ها همه ی کارهارو انجام بدم. طلعت اخرین باری که به دیدنم اومد وقتی وضعیتو دید گفت ابجی شوهرت که وضع مالیش خوبه بگویكیو بگیره کمک دستت باشه پس فردا با یه بچه ی کوچیک وضعیتت از این هم بدتر میشه ها. در جوابش گفتم اخه ابجی ما که اصلا با هم حرف نمیزنیم من چطوری ازش بخوام که برام خدمتکار بگیره. طلعت گفت به خاطر راحتی جونت باهاش حرف بزن یه طوری هم بگو که مخالفت نکنه مثلا بگو خدمتکار بگیریم که به کارها برسه پس فردا مراقب بچه باشه من بیشتر بتونم به تو برسم ببین اینطوری سریع قبول میکنه.بعد از رفتن طلعت کمی با خودم فکر کردم و دیدم بد نمیگه حداقل از شر کارهای خونه راحت میشم و میتونم در نبود احسان استراحت کنم. شب سر سفره ی شام گفتم احسان من ماه های اخر بارداریمه و کار کردن برام سخت شده بچه که به دنیا بیاد کارهای اون هم هست و دیگه نمیتونم مثل قبل حواسم فقط جمع تو باشه.احسان با تموم شدن حرفم سرشو از بشقاب بیرون آورد و گفت خب که چی؟ خیلی بیخود میکنی حواست به من نباشه. من که دیدم موقعیت برای مطرح کردن خواستم خوبه گفتم خب همین دیگه يكيو اگه بگیری کارهای خونه رو بکنه و یه کم مراقب بچه باشه منم همه حواسمو میدم به تو اینطوری بهتر نیست؟ احسان که خرکیف شده بود نیشش باز شد و گفت چرا خوبه که همه حواست به من باشه یکیو پیدا میکنم. دو روز از حرفم نگذشته بود که عمه یکی از اشناهای خدمتکارهای خودشو فرستاد و مریم توی خونه ی ما شروع به کار کرد. دختر جوون و خوشگلی بود. زرنگ بود و خیلی زود کار هارو انجام میداد و وقتی کارهاش تموم میشد کنار من می نشست و باهام درد و دل میکرد.کس و کار نداشت و با خالش زندگی می کرد و به خاطر در اوردن خرج زندگیش مجبور بود کار کنه. مریم هم مثل من خیلی از احسان خوشش نمی اومد و با من هم عقیده بود که مرد چشم چرون و عوضیه و فقط دنبال برطرف کردن نیاز هاشه.بلاخره نه ماه بارداری تموم شد و پسرم به دنیا اومد. خداروشکر میکردم که مریم کنارم بود بهم کمک کنه چون مادرم که انگار بویی از انسانیت نبرده بود مثل بقیه ی مهمون ها و فقط برای رفع تکلیف به دیدن بچم اومد و حتی یک روز هم کنارم نموند. طلعت هم بخاطر برگشتن شوهرش از ماموریت دیگه مثل سابق نمیتونست کنارم باشه و تنها همدم من مریم بود. اسم پسرمو به درخواست من نادر گذاشتیم و اون بچه تمام زندگی من شده بود. از وقتی پسرم به دنیا اومده بود کمتر به حبیب فکر میکردم و کمتر غصه میخوردم.دیگه حالا تنها چیزی که ازارم میداد حضور احسان و رفتارهای حال بهم زنش بود.نادر روز به روز بزرگتر و شیرین تر میشد و عشق و وابستگی من هم بهش بیشتر میشد. با اینکه کوچیک بود ک چیزی نمیفهمید ولی از پدرش غریبی میکرد و زیاد احسانو نمیشناخت. بیشتر وقتشو با من میگذروند و زیاد پدرشو نمیدید .احسان هم علاقه ای نشون نمیداد و گاهی فقط یه نگاه سرسری بهش می انداخت. با اینکه بچه حسابی وقتمو گرفته بود ولی هنوز هم به حبیب فکر میکردم و با خودم میگفتم چی میشد اگه نادر پسر منو حبیب بود.نادر بیشتر شبیه خودم بود و شباهت زیادی به احسان نداشت. همیشه به خاطر این موضوع خدارو شکر میکردم که با نگاه کردن به پسرم تصویر احسان جلوی چشم هام نقش نمیبنده.پسرم هنوز یک سالش نشده بود که دوباره باردار شدم. با این که بچه شیرین بود و تموم زندگیم میشد ولی این بار هم مثل قبلی دلم نمیخواست که بچه ی توی شکمم از احسان باشه و بارداریم با ناراحتی سپری میشد. ماه های اول مثل زمانی که نادر و باردار بودم همه چیز خوب بود و فقط به ویار جزئی داشتم ولی همه چیز خوب پیش نرفت و به خاطر این که احسان رعایت نمیکرد حالم بد شد. دکتر دستور داده بود که تا زمان زایمانم استراحت کنم وهیچ کاری نکنم .احسانم ن جون من براش مهم بود نه بچه ای که از خون خودشه و فقط میخواست به خواسته هاش برسه. گذشت تا پنج ماهگی که خون ریزی پیدا کردم ولی اینبار هم به خیر گذشت و نه اتفاقی برای من و نه برای بچه افتاد ولی بارداریم پر خطر شده بود و تمام روز باید استراحت میکردم.نادر ناارومی میکرد و همش بهونه ی منو میگرفت.مریم مثل یه مادر بالای سرش بود ولی خب اون بچه منو به عنوان مادر میشناخت و مریم هر چه قدر هم که باهاش بازی میکرد بازهم بهونه میگرفت.احسان هم دیگه خودشو جمع و جور کرده بود و زیاد کاری به کارم نداشت ولی شب ها دیرتر به خونه می اومد و رفته رفته گاهی وقتها شب ها اصلا به خونه نمی اومد.مشکلی نداشتم و همین که نبود بلای جونم بشه خداروشکر میکردم. ادامه پارت بعدی👎
گاهی اوقات ارزش لحظه ها را تا زمانی که به خاطره تبدیل نشوند، درک نخواهید کرد. 😍😊 @Energyplus_ir
صبرت که تمام شد نرو معرفت درست از همانجا شروع می شود... 😍😊 @Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌸امـروز 🧚‍♀تمام خـوبی ها را 🌸برایتان آرزو میکنم 🧚‍♀نه خـوشی‌ها را 🌸زیرا خـوشی آن است که 🧚‍♀شما می خـواهیـد 🌸و خـوبی آن است که 🧚‍♀خــدا برایتان می خـواهد 💖صبحتــون بـخیر💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. نیایش صبحگاهی 🌺🍃 ✨خدایا 🌷دستمان را پُر کن 💫و دلمان را خالی 🌷دستمان را پر از مهربانی 💫و دلمان را خالی از کینه کن 🌷بارالها 💫در آخرین پنجشنبه مرداد ماه 🌷دوستان و عزیزانم رایاری کن 💫و دستی به زندگیشان بکش 🌷 و همه را غرق درخوشبختی کن 🌷الهی آن ده که آن به آمیــن...🙏
قضاوت و پیش‌داوری درباره یک شخص، مشخص نمی‌کند او کیست؛ مشخص می‌کند شما کیستید! 😍😊 @Energyplus_ir