eitaa logo
انرژی مثبت😍
4.9هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.3هزار ویدیو
5 فایل
به نام خدا تبلیغات نه ازنظرمارد میشود ونه تاییدمیشود😍 تعرف تبلیغات قیمت مناسب 👎 https://eitaa.com/joinchat/866648400C9a1ea12469 ایدی👎 @massomeostadi لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/438763812C2474888f1e
مشاهده در ایتا
دانلود
. دستهای خــــدا باش براي برآوردن رويای انسان ديگری بی تفاوت نباش اگر ديدی كسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی هــــیچ وقت سكوت نكن؛ دريــــغ نكن؛ 😍😊 @Energyplus_ir
If you really intend to become green, no difficulty can prevent you اگه واقعاً قصد سبز شدن داشته با‌شی، هیچ سختی‌ نمی‌تونه مانعت بشه!💚 ‌ 😍😊 @Energyplus_ir
اﮔﺮ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺁﺏ ، ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﻫﯿﭻ ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ ! ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﻓﺘﺪ ، ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ .. ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ کنید تا بدرخشید ..👌 ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور بااینکه قلباراضی به گرفتن پرستارنبودم اماشروع کردم به گشتن وازیه مرکز تونستم یه پرستارپیداکنم که بره روستا مراقب مادرم باشه..به داییم زنگزدم باهاش هماهنگ کردم وقبول کردم نصف مخارج پرستارروخودم پرداخت کنم..شبی که به سوداگفتم یه هزینه به هزینه های زندگینون اضافه شده گفت مادرت به غیر از توکسی رونداره چاره ای نیست این حرفی بود که سودابه من زد..مادرم بخاطربیماریش وزمین گیرشدنش خیلی بداخلاق شده بودباکسی کنار نمیومد و هر پرستاری که میرفت بعدازیک هفته فرارمیکرد...شیش ماه اینجوری گذشت تااینکه بازم قرارشدخواهرام ازمادرم مراقبت کنن ودیگه ازشون خبرنداشتم تایه شب بازداییم زنگزدگفت عباس من چندوقت نبودم یه سفرکاری رفتم وقتی امدم متوجه شدم خواهرات مادرت روبردن اسایشگاه...با شنیدنش شوکه شدم گفتم چراگفت ازنگهداریش خسته شدن تاصبح خواب به چشمام نیومد..حق مادرم این نبودبی انصافی بوداگرمیذاشتم تواسایشگاه بمونه باسوداصحبت کردگفتم غیرتم بهم اجازه نمیده بذارم مادرم تواسایشگاه بمونه میخوام یه مدت بیارمش پیش خودمون بازم مخالفتی نکردگفت هرکاری به صلاح انجام بده... ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
انقدر میجنگم انقدر سختی‌هارو تحمل میکنم انقدر تو نمیتونی گفتن‌های بقیه رو میشنوم انقدر از خیلی چیزا میگذرم تا برسم به اونجایی که تو آیینه به خودم بگم دیدی تونستی🤩✅ ‌ 😍😊 @Energyplus_ir
تو به چیزی تبدیل میشی که خودتو باهاش احاطه کردی انرژی ها مسری هستند با دقت انتخاب کنید محیط به شما تبدیل میشه 🌱 😍😊 @Energyplus_ir
. 💕سـلام صبحتون بخیر 🌸پیشکش اول صبح 💕یک سلام گرم 🌸با عطر گل های بهشتی 💕از باغ آرامش 🌸و پر مهرخداست 💕امروزتان متبرک 🌸به نگاه مهربان خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ‍ ‍ نیایش صبحگاهی 🌸🍃 🌸الهى🙏 دردهايي هست كه نمي توان گفت و گفتني هايي هست كه هيچ قلبي محرم آن نيست 🌸الهي🙏 تغييراتي هست كه جز به تقدير تو ممكن نيست و دعاهايي هست كه جز به آمين تو اجابت نمي شود 🌸الهي🙏 با اين همه باكي نيست زيرا من همچو تويي دارم تويي كه همانندي نداري رحمتت را هيچ مرزي نيست اي تو خالق دعا و مالك آمیـــن ❤️
شادی نمادی از زیستن آگاهانه است و نمایشی از سپاسگزاری در برابر یزدان_پاک ما وارث این تفکریم شاد باش و شاد زندگی کن که شاد زیستن انتخاب است نه اتفاق ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام می‌دهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمی‌سوزانند. 🕴گراهام بل ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir
🎬: مرجان توی بیمارستان بستری بود و در عین حال میثم پیگیر دادگاهش بود و خبر رسید که دادگاه با حضور نظام و دایی عبدالله تشکیل میشه، قاضی پرونده نظام را مقصر اعلام می کنه و ضمن توبیخش شرایطی به وجود می آورد که حکم طلاق به سرعت صادر میشه و البته نظام مهریه مرجان را که پنجاه سکه بهار آزادی بود می بایست پرداخت کند‌. نظام و پدرش از دست مرجان و بابا و این حکم و به شدت کفری میشوند، چند روز بعد مرجان را از بیمارستان مرخص کردند و به همراه میثم راهی روستا شد، البته اینبار با خیال راحت به خانه پدرم رفت. درسته که مرجان از دست کتک ها و حرفها و تهمت های ریز و درشت نظام و خانواده دایی نجات پیدا کرد اما آمدن به روستای پدری همان و باران حرفهای خاله زنکی زنان روستایی همان... خانواده بد ذات دایی توی روستای خودمون هم دست از سرمان برنداشتند و انگار توی کل روستا چو انداخته بودند که مرجان دختر ناپاکی بوده که نظام به همین دلیل اونو طلاق داده تا از دستش راحت بشود. آنطور که محبوبه می گفت، بعد این موضوع برخورد روستایی ها صد و هشتاد درجه با خانواده ما تغییر کرده بود، حرف مرجان تنها نقل مجلس روستایی ها شده بود و هر کس چیزی می گفت و صد تا حرف دیگه هم روی شنیده هایش می گذاشت و برای دیگری نقل می کرد و به این ترتیب از خانواده ما یک اژدهای هفت سر ساختند که انواع و اقسام حرمت شکنی ها و گناهان را انجام می دهیم دیگه کسی به خانه ما نمی آمد و جواب سلام پدرم را که نمی دادند هیچ، حتی اگر از خانواده ما کسی بیرون خانه می رفت، روستایی ها سعی می کردند راهشان را کج کنند و از جایی بروند که هیچ برخوردی با اعضا خانواده ما نداشته باشند. همه خانواده در رنج و عذاب بودند و از همه بیشتر مرجان از این وضعیت عذاب می کشید تا اینکه بالاخره بعد از چند هفته، حکم طلاق صادر و اجرا شد و این شروع ماجرایی جدید بود ادامه پارت بعدی👇 📝به قلم:ط_حسینی 😍😊 @Energyplus_ir
"تهمت" مثل زغال است! اگرنسوزاند، سیاه میکند... وقتی تن کسی را زخمی میکنی، دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردشو بیشتر میکند.. ورود 👇 😍😊 @Energyplus_ir