eitaa logo
انرژی مثبت😍
5.2هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
4.1هزار ویدیو
5 فایل
به نام خدا تبلیغات نه ازنظرمارد میشود ونه تاییدمیشود😍 تعرف تبلیغات قیمت مناسب 👎 https://eitaa.com/joinchat/866648400C9a1ea12469 ایدی👎 @massomeostadi لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/438763812C2474888f1e
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام افسون هستم ازیه خانواده ی۶نفره که دوتابرادردارم یه خواهر اون روخیلی یهویی تصمیم گرفتم زندگینامم روبنویسم وازنجمه خواستم برام یه دفترخاطرات بخره..اون دفترشدتمام زندگیم شب روزم روباهاش پرمیکردتمام اتفاقاتی که برام افتاده بودرومینوشتم اینکاربهم یه ارامش خاصی میداد..مادرم بیشتراوقات تلفنی حالم رومیپرسیدوسخت مشغول تدارک عروسی داداشم بودن روزعروسی بهم زنگزدگفت اگرمیتونی بیااماقبول نکردم فقط براش ارزوی خوشبختی کردم..دوروزی ازعروسی گذشته بودکه مادرم سرزده امددیدنم ازغذاوشیرینی عروسی برام اورده بود..اصلادوستنداشتم بااون قیافه ببینم اماغافلگیرشده بودم کاری نمیتونستم انجام بدم..مادرم که اخرین بارمن روسرحال دیده بودوقتی بااون کله ی بی مورنگ رویی پریده دیدم دودستی زدتوسرش گفت خدامرگم بده افسون چت شده؟نمیخواستم ناراحتش کنم وشیرینی عروسی داداشم روبراش تلخ کنم اماهرچی دروغ سرهم کردم..باورنکردومجبورشدم واقعیت روبهش بگم.مادرم بنده خداانقدرحالش بدشدکه بهش قرص زیرزبونی دادم.. ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir
سلام اسمم عباس بزرگ شده ی یکی ازروستاهای غرب کشور چهره ی مادرم یه لحظه ام ازجلوی چشمم دورنمیشدبه زورخودم روکنترل میکردم که گریه نکنم پدرم روازدست داده بودم نمیخواستم مادرم روهم ازدست بدم بااینکه سه سال بودندیده بودمش اماهمیشه حالش روازداییم میپرسیدم فرداصبح زودرفتم بیمارستان برادریکی ازدوستام توهمون بیمارستان کارمیکردباپارتی بازی تونستم برم دیدن مادرم، چشماش بسته بودکلی دستگاه بهش وصل کرده بودن...پرستارگفت ممکنه بهوش بیادامایه سمت بدنش کلالمس شده نمیتونه تکونش بده...باشنیدن این حرف که ممکنه مادرم یه طرف بدنش لمس بشه نتونه تکون بخوره خیلی بهم ریختم باورش سخت بودمادرم یه زن زبرزرنگ بودکه یه جابندنمیشدهمیشه درحال کارکردن بودمیگفت من کارنکنم مریض میشم حالاچطورمیتونست یه جانشین بشه.. یکساعتی بیمارستان کنارش موندم یه دل سیرازپشت شیشه نگاهش کردم اشک ریختم براش دعاکردم که خیلی زودخوب بشه..مادرم سه روزبیهوش بودومن هرروزمیرفتم دیدنش...توبیمارستان خواهرام رومیدیدم امااصلاتحویلم نمیگرفتن نگاهمم نمیکردن انگارمن یه قاتل بودم که ازم فرارمیکردن... ادامه در پارت بعدی 👇 😍😊 @Energyplus_ir