#سرگذشت_ایران ( روایت از دختر ایران)
#اعتماد
#پارت_آخر
من اسمم ایرانه…..۸۲ساله و متولد یکی از روستاهای یزد…
من زهرا دخترته تغاری ایران (مادرم) هستم..مامان ایران همیشه از مشکلات دوران مجردی و بعدش براش تعریف و گریه میکرد…مامان ایران بیشتر شبها که میخواستیم بخوابیم از بی مادریش میگفت و گریه میکرد از بی محبتیها میگفت…مامان ایران گفت:قدر پدر و مادرتونو بدونید چون هیچ وقت تکرار نمیشند…مامان از فوت بچه هاش برام گفت و گریست…مامان از مسخره کردن مردم گفت و اشک ریخت..مامان از اینکه توانایی نداره تا سرخاک بچه ها بره گفت و زار زد..خودم(زهرا)دو تا بچه دارم و با سرگذشت مامان بیشتر قدر بچه ها رو میدونم و بهشون محبت میکنم و اونارو باهم دوست و همدم میکنم تا هیچ وقت تنها نمونند……
در انتهای سرگذشت مامان ایران گفت:به هیچ کسی اعتماد نکنید و تا زنده هستید یه الونک برای خودتون حفظ کنید تا زیر منت نمونید……تا از سرانجام کاری مطمئن نشدید اقدام به اون کار نکنید…..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
💖🍃
خدایا اگر تو نباشی کسی نیست،
چتر تو بزرگتر از چتر دنیاست...
👈 به او می سپارم تا آرام شوم
یدالله_فوق_ایدیهم
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
😔با دلخوری به خدا گفتم:
درب آرزو هایم را قفل کردی
و کلید🔑 مرا هم پیش خودت نگه داشتی.
💞خدا لبخندی زد و گفت:
همه عشقم این است که
به هوای این کلید هم که شده
گاهی به من سر میزنی...
❤️خدا هر لحظه منتظر بنده شه.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡✨
امشب
از همان شبهاییست
که برایت یک شب بخیر
خــدایی آرزو کـردم
شبتون در آغوش اَمن خـدا
#شـب_خوش
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺✨
🌸ســــلام
❄️صبح یکشنبه تون زیبـا
✨به ۱۵ بهمن ماه خوش آمدید
❄️آرزو میکنم
✨قلبتون پر باشه
❄️از مهر و محبـت
✨روحتون لبریز باشه
❄️از آرامش و شـادی
✨و خیر و برکت مهمون
❄️همیشگی زندگیتون باشه
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺✨
نیایش صبحگاهی 🤍
❄️خدای مهربانم
نورت را در وجودمان متجلی کن که
سخت محتاج آنیم ...
❄️خدایا
برکت نگاهت را در نگاهمان بریز تا هر
کجا که مینگریم نیکی باشد و مهر ...
❄️خدایا
دستمان را بگیر تا یادمان باشد که باید
دستی را بگیریم ....
❄️خدایا
نگاه مهربانت را از ما دریغ مکن تا
یادمان باشد که باید به تمامی نگاهی
باشیم از سر مهر و عشق به انسانها ..
❄️آمیـن
#نیایش_صبحگاهی
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
قهوه خوشمزه است،
خوشمزگیاش به همان تلخ بودنش است!
وقتی میخوریم تلخیاش را تحویل نمیگیریم، اما میگوییم چسبید!
زندگی هم روزهای تلخش بد نیست
مثل قهوه میماند، تلخ است اما لذتبخش،
تلخیهایش را تحویل نگیر و بخند.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند لحظه #آرامش
ᴬ ᶠᵉʷ ᵐᵒᵐᵉⁿᵗˢ ᵒᶠ ᵖᵉᵃᶜᵉ
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴
وقتی از نقاشی خدا حرف میزنیم 😍
بی نظیـــــره 👌
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
😔با دلخوری به خدا گفتم:
درب آرزو هایم را قفل کردی
و کلید🔑 مرا هم پیش خودت نگه داشتی.
💞خدا لبخندی زد و گفت:
همه عشقم این است که
به هوای این کلید هم که شده
گاهی به من سر میزنی...
❤️خدا هر لحظه منتظر بنده شه.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_اول
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد….
ما شش تا خواهر و برادر هستم که من چهارمیم…مثل اکثر خانمهای یزدی سبزه رو و چشمهای درشت و لبهای برجسته ایی دارم. روی هم رفته خوشگل محسوب میشم،…خانواده ایی من تقریبا مذهبی و اکثر خانمهای دوروبرم معمولا چادری بودند.از همون دوران نوجوونی ساز مخالف با خانواده زدم و چادر سر نکردم و گفتم:من نمیخواهم همه بهم کلاغ سیاه بگند..هر چی خانواده تحت فشارم قرار دادند تا مثل بقیه ی خواهرام و دخترای فامیل چادر سر کنم قبول نکردم که نکردم…گذشت و وارد دبیرستان شدم.محیط دبیرستان خیلی با راهنمایی فرق داشت….دخترای دبیرستان خیلی با کلاس و به روز بودند…یه روز صبح وقتی از خونه اومدم بیرون به تقلید از بقیه ی بچه ها موهامو از مقنعه ام بیرون اوردم و آستین مانتوم بطرف بالا تا کردم و یه آدامس انداختم دهنم و کلاسورمو محکم بغل گرفتم و بسمت مدرسه راه افتادم،خیلی حس خوبی داشتم.حس میکردم بزرگ شدم و همه ی توجه ها بسمت منه…..
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
💜✨
عطرِ خوب،
شیشهے خالیشم سال ها بوے خوب میده.
آدمِ خوبم همینه...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🌸✨
زندگی بالا و پایین زیاد داره
و هیچ چیز ابدی نیست!
نه بی پولی، نه پولداری، نه مشکلات
طوری رفتار کنیم
که اگه ورق برگشت
شرمنده خیلیا نشیم...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_دوم
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد….
سر کوچه که رسیدم دوستم طاهره هم به من ملحق شد و گفت:به به……چه تیپی زدی…با ذوق گفتم:بنظرت خوب شدم؟؟؟طاهره گفت:خیلی خوب شدی….مامانت حرفی نزد؟؟دعوات نکرد؟گفتم:مامان ندیده.توی کوچه خودمو به این شکل در اوردم…طاهره گفت:من میترسم داداشام ببینند و دعوام کنند…گفتم:هر وقت داداشات دیدند بگو توی حیاط مدرسه این شکلی کرده بودم و یادم رفته درستش کنم..طاهره گفت:باشه.برام درست میکنی؟گفتم:باشه.این کلاسور رو بگیر نگهدار…طاهره کلاسورمو نگهداشت و من قسمت جلوی موهاشو از داخل مقنعه بیرون اوردم و با انگشتم یه کم پف دادم و زدم زیر مقنعه ،،،جوری که فکل براش درست کردم.بعد استین مانتوشو هم مثل برای خودم تا کردم وگفتم:بفرما….چقدر بهت میاد…طاهره خوشحال دوید سمت یه ماشینی که پارک کرده بود و توی آینه خودشون نگاه کرد و با لبخند گفت:واقعاااا؟؟؟ارررره…خیلی خوب شدم…باهم راه افتادیم…اون وقت صبح کوچه و خیابون تقریبا خلوت زیاد خبری نبود ...
ادامه در پارت بعدی 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺حال خوش یعنی چه؟
از خودم پرسیدم
و دلم پر شد از آواز بهار
زندگی مال من است
من خدا را دارم
عشق را می فهمم
خوشی خاطره در حس من است
حال خوب این نفس رفته و بر آمده است
این نگاهی که در آئینه و آب
روشنی های ترا می بیند
و به پایان شب ایمان دارد
حال خوش یعنی من، به کسی مینازم
که در آغوش و نوازش هایش
جا برای همه هست
من خدا را دارم
و دلم روشن از امیدِ شکفتن هایی است
که به اندوه خزان می تابد
حال خوش یعنی تو
زندگی، دوست، نگاه، شعر
و یک پنجره بارانی
که خدا می بارد
باورِ اینکه در این جای شلوغ
در هیاهوی نفسگیر زمین
دست من دست خداست
حال خوش یعنی این
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_سوم
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد….
میدونستم که وقتی مدرسه تعطیل بشه پر میشه از پسرای جورواجور و موتوری…رسیدیم مدرسه و دیدم طبق معمول جلوی در حیاطش یکی از دخترا مامور انتظامات ایستاده ،،،تا مارو دید گفت:چرا موهاتون بیرونه،اسمتونو بنویسم؟زود گفتم:عه.بیرونه؟؟؟الان درستش میکنم..اون دختر گفت:حالا دیگه منو خنگ فرض میکنی؟آستین مانتوت چرا بالاست؟ اسمتو مینویسم تا بفهمی با کی طرفی…راستش ترسیدم بعنوان بی انضباطی ثبت کنند و بعد اولیامو بخواهند برای همین زود با حالت التماس گفتم:ننویس…..بار اول رو گذشت کن…گفت:درستش کن بیا برو تو..از فردا هم تکرار نشه..همون کار رو کردیم و رفتیم داخل.مدرسه که تعطیل شد سریع دویدیم توی حیاط.همراه طاهره مثل صبح خودمونو درست کردیم و اومدیم بیرون..هنوز چند قدم از در مدرسه دور نشده بودیم که متلکهای مختلف به گوشمون رسیدمتلکهایی از قبیل:خوشگله..چه موهای نازی داری..چه دستهای قشنگی.کاش من بجای کلاسور بغلت بودم….و غیره…
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
در زندگی اجازه نده چیزی رنگ
خوشیهایت را تارکند
شاد بودن یک هنرست
لذت ببر از زندگی
و در هر شرایط عشق بورز
و محبت را به همه هدیه بده
#ماهور
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
من تو را با تمام ضعفهایت،
پرقدرت دوست دارم!
اینکه گاهی ناامید و غمگین میشوی،
دلیل نمیشود که نشود کنارت سیر خندید!
اینکه گاهی سکوت میکنی و توی خودت میروی،
نقطهی پایان برای حرفهای عاشقانه و خوبمان که نیست!
راستش را بخواهی با تمام تلخیهایت،
شدهای شیرینیِ زندگیِ من!
راستش را بخواهی اینکه این لحظه و اینجا کنارم نیستی و از من دوری،
باعث نمیشود دوستت نداشته باشم!
اصلا مگر زندگی تلخ و شیرینش باهم نیست؟
خوب تو هم زندگیِ من!
هرجور که باشی میخواهمت و ادامه میدمت
#ماهور
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🧡✨
غصّه هایتان را با "قاف" بنویسيد، تا هرگزباورشان نکنيد! انگار فقط قصّه است و بس...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
🌸✨
دو چیز هست که غیر قابل برگشته:
1-زمانی که سپری شده
2-حرفی که زده شده...👌🏻
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_چهارم
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد…
از حرفهاشون حس خوبی داشتم وبا خنده و شیطنت قدمهامو تند کردم و همینطور که طاهره رو دنبال خودم میکشیدم پیچیدم توی کوچه..تا خواستم وارد کوچه بشم یهو رخ در رخ با یه پسری برخورد کردم.،با خجالت هین بلندی کشیدم و گفتم:ببخشید!!اون پسر نگاه عمیقی بهم انداخت و زیر لب گفت:شما ببخشید…همین برخورد مسیر زندگی منو عوض کرد و تمام شیطنتها و شور و اشتیاق دوران نوجوونیمو همونجا ازم گرفت و وارد مرحله ی جدیدی از زندگی شدم..اون پسر رفت و منو طاهره همچنان با خنده و ذوق توی کوچه پرسه زدیم و چند تا شماره هم گرفتیم و برای اینکه توی خونه مواخذه نشیم زود ظاهر خودمونو مرتب کردیم و رفتیم خونه…همون روز عصر در حالیکه برای فردا برنامه ریزی میکردم که به پسرا چی بگم و چه تیپی بزنم یهو زنگ خونمونو زدند.سریع از جام بلند شدم و برای اینکه باز کردن در رو بهونه کنم و یه نگاهی به کوچه بندازم دویدم سمت حیاط و با هیجان گفتم:کیه؟صدای یه خانمی رو شنیدم که گفت:مهمون نمیخواهید؟؟؟؟
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
هراتفاقی هم که بیفتد
حواسمان باشد
دو طناب اصلی زندگی را رها نکنیم
و آن دو طناب
"ایمان" و "امید" است.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا بالاخره پیدات میکنه
دستتو میگیره و
تا خونه آرامش میرسوندت
از سرگشتگی این روزها نترس...
خدا راه میانبـُر رو بلده،
خیلی زود میرسی...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
👈 قواعد کلیدی موفقیت و خودساخته بودن
1⃣ از همان جایی که هستی شروع کن
2⃣ از هرآنچه داری استفاده کن
3⃣ هر آنچه در توان داری انجام بده
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
❣مغز تو یه ابر کامپیوتره :
آپدیتش کن با : خوندن کتاب، گوش کردن به پادکست، کسب تجربه
مواظب باطریش باش : ۸ ساعت بخواب، طبیعت گردی کن، گوشی رو مدیریت کن
هاردشو خالی کن : مدیتیشن کن، اتفاقات روزانتو بنویس، فکر کن به کارات ،برای فردات برنامه ریزی کن ، هر چی میخوای اتفاق بیفته با حس خوب بنویس ،تلاش کن ،طلاش کن این زندگیتو ،ارزشش و داره......🍃🍃
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_پنجم
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد…
با تعجب در رو باز کردم و یه خانم مسن و غریبه ایی رو پشت در دیدم .زود سلام کردم و گفتم:بله…با کی کار دارید.؟؟اون خانم گفت:مامانت هست.گفتم:بله…بعدش بلند مامان رو صدا زدم….اون خانم بدون تعارف وارد حیاط شد و من از فرصت استفاده کردم و نگاهی گذرا به کوچه انداختم…توی کوچه چند تا رهگذر بود و یه اقا پسری که به تیر برق تکیه داده بود..اون اقا پسر تا منو دید صاف ایستاد و لبخند زد،.یه لحظه فکر کردم که قبلا دیده بودمش..به مغزم فشار اورد و تازه متوجه شدم که قضیه از چه قراره….بله حسن همون پسری بود که اون روز ظهر با من برخورد کرد و عصر مادرشو برای خواستگاری فرستاد…مادر حسن به مامان همه چی رو توضیح داد و منو برای پسرش پسندید و قرار خواستگاری رسمی گذاشت و رفت…چون خواهر مجرد و بزرگتر از خودم داشتم بعد از رفتن مادر حسن به مامان گفتم:کی بود؟؟خواستگاری کی اومده بود؟؟مامان با لبخند و شادی وصف ناپذیری گفت:برای تو اومده بود…با تعجب و شوکه گفتم:من که درس میخونم…مامان گفت:مهم نیست ،،
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
هفت قانـــون انیشتین که زندگیتان را بهتـــر میکنــــد
با هم مـــــرور کنیم:
①≈قانـــــــون شمــــاره ۱:::
تلاشتان را صرف چیزهای مهم کنید
②≈قانــــــون شمـــاره ۲:::
کارهایی را انجام دهید که عاشقشان هستید، حتی اگر در انجام آنها وحشتناک باشید
③≈قانــــــون شمـــاره ۳:::
داشتن ذهنیت معما محور
④≈قانــــــون شمــــاره ۴:::
عمیق، بلند و سخت، به چیزهایی فکر کنید که حقیقتا شیفتگیتان را برمیانگیزانند
⑤≈قانـــــون شمـــاره ۵:::
نگذارید سیاستمداران شما را پر از خشم و ناامیدی کنند
⑥≈قانــــون شمـــاره ۶:::
اطاعت کورکورانه از قدرت بزرگترین دشمن حقیقت است
⑦≈قانـــــون شمــــاره ۷:::::
علم، حقیقت و آموزش برای همگان است نه فقط افراد صاحب امتیاز
آگـاهـی را مُـنـتَـشِـر کُـنـیـم
•
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرط پیشرفت این است:
تلاش کنیم رکورد خود را بشکنیم نه رکورد دیگران را
وقتی تمام تلاش خودمان را بکنیم که از رکورد قبلی خودمان پیشی بگیریم و آن را بشکنیم، مسلماً بهترین خودمان خواهیم شد. یعنی در ایده آل ترین و بهترین حالت ممکن.
پس همیشه تلاش خودتان را بکنید که اول بهترین خودتان باشید و رکورد خود را بشکنید.ب
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_خدیجه
#عبرت
#پارت_ششم
خدیجه هستم ۳۸ساله و ساکن یزد…
مامان گفت یا نامزد میمونید تا امسال درستو بخونی یا مدرسه رو ول میکنی….کی از درس جایی رسیده که تو برسی…!؟از فردا مدرسه نمیری تا ببینیم چی میشه…نتونستم حرفی بزنم چون جراتشو نداشتم…..اون موقع ها مثل الان فرزند سالاری نبود و هر چی خانواده میگفتند باید قبول میکردیم و معمولا بدون تحقیق و با همون ظاهر و شناخت اولیه به اولین خواستگار جواب مثبت میدادند و عروسی سر میگرفت..به همین راحتی ترک تحصیل کردم…زمان خواستگاری تا عروسی من همش ۳ماه طول کشید و بدون اینکه به فکر درس و مدرسه ام باشند بعد از نامزدی اجازه ندادند برم مدرسه و پرونده ی تحصیلات من همون اول دبیرستان بسته شد..روز عروسی ام طاهره هم دعوت بود.طاهره همش کنارم بود و از اوضاع مدرسه و پسرای محله برام تعریف کرد و گفت:خدیجه!!!فرداش که تو نیومدی مدرسه همه ی پسرا دنبالت میگشتند و حتی یکیشون سراغتو از من گرفت…به اطرافم نگاه کردم و بهش گفتم:هیس.!الان یکی میشنوه….بعدا برام تعریف میکنی،باشه؟؟؟
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
هر شب
پنجرہ های ملکوت آسمان
بسوی قلبها گشودہ میشود
الهی امشب!
ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ قلبہای
ما ﺑﺰﺩﺍی و نور ایمانت
را در قلبهایمان جاری کن ...
شبتان خوش 🌙
و سرشار آرامــــش🍂🌸
#شب_بخیر
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir