.
همیشه یادت باشه
انسان های زیادی
هستندکه،،،
آرزویشان اینه
که جای تو باشن و
شرایط زندگی وموقعیت
توراداشته باشند
پس همین لحظه
بابت هر چه که هستی
خدا را شکر کن ...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
نه خودت را با کسی مقایسه کن، نه کسی را با خودت،❌
نه اهدافت را از روی دست دیگران بردار، نه مسیر موفقیتت را از کسی ایده بگیر.
یک دنیاست و میلیاردها آدم و میلیاردها مسیر...🌸
یک دنیاست و میلیاردها استعداد، میلیاردها علاقه و میلیاردها مقصد.♥️
چرا فکر میکنی فقط راه فلان بازیگر و فلان خواننده و فلان نویسنده و فلان فوتبالیست و فلان ثروتمند بهترین راه است؟ 😐
یک بار برای همیشه خودت را از چرخهی باطل مقایسه بکش بیرون و مطابق توان و استعداد و علاقهی خودت هدفگذاری کن.💜
هرکس با روش متفاوت و منحصر به خودش رشد میکند.🙄
که سکوی صعود دیگران شاید پرتگاه سقوطِ تو باشد!
که هرس، برای درخت، رشد است و برای شاخه، ویرانی...🙂
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
برای مردم زندگی نکن!
تباه میشوی …
غمگین ترین آدم ها
کسانی هستند که
برداشتِ دیگران
برايشان زیادی مهم است …
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار
نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند ..
“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ...💫
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#پارت_پانزده
من رقیه هستم دختر دهه ی شصتی و یکی یه دونه یکی از روستاهای کشورمون
شروع کردم به جیغ زدن ازصدای جیغ من سریع مامان و زنعمو آمدند بالای سرم، وقتی لامپها روشن شد دیگه خبری از اون خانم نبود..انگار که خواب و کابوس دیده باشم..تمام تنم یخ کرده بود و میلرزیدمامان از حال من گریه اش گرفت و اشک ریخت..زنعمو رو به مامان گفت:خواهر من!چند بار بگم جلوی بچه از مرده و مردن حرف نزنید؟خواب دیده و ترسیده.بعد مکثی کرد و رو به من گفت:نترس دخترم!!خواب بود که تمام شد.اما من مطمئن بودم که خواب ندیدم ولی نمیتونستم بهش چیزی بگم.دور روز تمام از ترسمحتی دستشویی هم تنهایی نمیرفتم...روز سوم زنعمو جلسه ی قران داشت و همسایه ها رو هم خبر کرده بود..زنعمو که دختر نداشت و خدا بهش ۶تا پسر داده بود و شش تا عروس داشت…..برای پذیرایی از خانمها منو عروسها سرپا بودیم ومرتب چایی پخش میکردیم…همون روز قرار بود که برادر یکی از عروسهای زنعمو(زهره)پسر زهره رو از مدرسه بیار خونه ی زنعمو..وسط مجلس زنگ خونه زده شد….
ادامه در پارت بعدی 👇
.
اگه میخوای موفق بشی
به یه قانون احترام بذار:
هرگز به خودت دروغ نگو!
🕴پائولو کوئیلو
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدیو_کلیپ
#حس_خوب
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
#نیایش_صبحگاهی
جان جانان من!
همینقدر که تو را با بهار ببویم ، بشنوم
برایم کافیست...
شفای تمام دردهای بشر را به تو میسپارم که یکتا طبیب و تنها مرهمی !
سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم🙏
.
ســـاده ترین کار جهان
این است که خودت باشی،
و دشوارترین کار جهان
این است که
کسی باشی که دیگران میخواهند.
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
شروع کن!
خوشبختی جایش همینجاست
کنار تو
نگذار زندگی از مقابل چشمانت بگذرد
و تو فقط نظاره گرش باشی
زندگی را زندگی کن !..👌
🌷🌷🌷هر که نهایت تلاش خود را برای رسیدن به هدف بکار گیرد، به تمام خواسته هایش می رسد.
🕴 امام علی (ع)
@arameshkade ❤️
#سرگذشت_رقیه
#سر_خور
#پارت_شانزده
من رقیه هستم دختر دهه ی شصتی و یکی یه دونه یکی از روستاهای کشورمون
زن عمو نمیخواست وسط مجلس مرتب زنگ زده بشه به ما اشاره کرد که با عجله برید در رو باز کنید تا دوباره زنگ نزدند…زهره چادر رو داد به من و گفت:دورت بگردم…زود برو در رو باز کن...داداشم پسرمو اورده..ناچار چادر رو سرکردم و رفتم در رو باز کردم،پسر زهره اومد داخل و گفت:وای…مردم از خستگی،حواسم به پسر زهره بود که داداشش کیف مدرسه رو گرفت سمت من و گفت:سلام.اینم کیفشه..من که تصور میکردم داداش زهره یه مرد بزرگیه ،سرمو بلند کردم و با دیدن یه پسر جوون زود سرمو انداختم پایین و جواب سلامشو دادم و گفتم :ببخشید که تعارف نمیکنم آخه مجلس زنونه است..اون پسر با من من گفت::ببخشید شمارو نشناختم.گفتم:من مهمون خونه ی عمو هستم.لبخند زد و گفت:اهان..تازه شناختم.ماشالله چقدر بزرگ شدی..خجالت کشیدم و لپهام گل انداخت.اون پسر گفت:من احمد هستم.فکر نکنم یادت بیاد چون اون موقع ها بچه بودی …اما من تورو خوب یادمه،عروسی زهره بود.حدودا ۱۱سال پیش..تو کوچیک بودی و همه دوستت داشتند…..
ادامه در پارت بعدی 👇