برداشتن هر قدم کوچکی
بهتر از برنامه های بزرگ رها شده است .
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_سی_پنج
اسمم مونسه دختری از ایران
با خجالت نون رو از پیرزن گرفتم شروع کردم به خوردنش...پیرزن که خودش رو خانجون معرفی کرد گفت دخترم تک تنها تو این شهرچکار میکنی..داستان زندگیم روباگریه براش تعریف کردم..ازش کمک خواستم،،گفتم ترخدااگرکاری برام سراغ داری بهم بگوهرکاری باشه انجام میدم..خانجون گفت تودخترخوشگلی هستی واین شهرپرازگرگ برگردبه خونت اینجابرای توامن نیست شروع کردبه نصیحت کردنم..فهمیدم کاری ازدستش برام برنمیادگفتم من برنمیگردم..بلندشدم که برم چندقدمی ازش دورشدم که صدام کرد..گفت بیاببینم چکارمیتونم برات بکنم..باخوشحالی برگشتم خانجون منتظریه بسته ازپسرش بود..گفت صبرکن بسته روازراننده بگیرم باهم میریم بعدازگرفتن بسته اش باهم راهی خونش شدیم خونه کوچیک نقلی داشت که ازتمیزی برق میزد
اون شب خانجون گفت یه دختردارم که باشوهرش رفتن مشهدبه زودی برمیگردن
یه پسرهم دارم که تهران درس میخونه وخودش سالهاست که برای یه مرد پولدار که کارخونه چای داره کارمیکنه وبچه هاش روباسختی بزرگ کرده...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
اگر می خواهی
رازی را از دشمنان
پنهان بداری، ......
آن را هرگز به دوستانت فاش مکن.
🕴بنجامین فرانکلین
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
ذهنت را از نتوانستن پاک کن.
همیشه با افکار زیبایت زندگی کن
چون زندگی فقط با افکار تو زیبا می شود.
ورود👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
چوب خدا
شاید صدا نداشته باشه...
اما درد داره...
پس حواست
به دلی که شکوندی باشه
چون خدا حواسش هست...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
شکست خوردن یک تجربه آموختنی ست
که به تو "فروتنی" را می آموزاند.
به تو می آموزد که باید
سخت تر تلاش کنی.
شکست یک "انگیزه قدرتمند" است
🕴 یوگی بر
ورود 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_سی_شش
اسمم مونسه دختری از ایران
خانجون گفت نه من چندوقتیه،،بخاطر استخون درددیگه اونجاکارنمیکنم،،ولی به اقای منصوری قول دادم اگریه نیروجوان مطمئن پیداکردم حتمابهش معرفی کنم ومیخوام توروباهاشون اشناکنم..ولی مونس بایدبهم قول بدی ابروم رونبری ودرست کارت روانجام بدی این اخرعمری برای من نفرین نخری..باخوشحالی گفتم خانجون قول میدم که پشیمون نشی دستهاش روبوسیدم خداروشکرکردم که این فرشته مهربون روسرراهم قرارداده..فردا صبح زودهمراه خانجون راهی خونه اقای منصوری شدیم یه کم استرس داشتم نمیدونم چراخاطرات تلخ خونه ننه برام تداعی میشدولی به خودم میگفتم اگردیدمکارش خوب نیست قبول نمیکنم..وقتی رسیدیم خونه اقای منصوری دیدم یه خونه خیلی بزرگ شیکه وحیاطش پردرخت پرتقال بودکه کارگرهای زیاد توش مشغول کاربودن،، باخانجون رفتیم سمت عمارت که وسط حیاط بود یه درچوبی خیلی بزرگ داشت که خانجون درروهول دادباهم واردیه پذیرایی شدیم که با مبلها ولوسترهای خیلی خوشگل تزیین شدبودگوشه پذیرایی مجسمه های بزرگی گذاشته بودن که هم قدمن بودن...
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
هیچ وقت به
خاطر اینکه همرنگ
جماعت بشی ....
نقاب به صورتت نزن
شجاع باش... !
خاص باش... !
خودت باش..!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
نگران نیستم
همه چیز درست می شود
آب ریخته روی زمین جمع نه
اما خشک می شود...
قلب شکسته خوب نه
اما ترمیم می شود....
و هنوز هم میتوان در
گلدان شکسته گل کاشت...
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
كفشى كه به پاى يكى اندازه است
پاى ديگرى را مىزند
دستورالعملى براى زندگى وجود ندارد
كه مناسب همه كس باشد!
با نسخه خاص خودت جلو برو!
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
.
با هرکسی چنان رفتار کن که انگار او بخشی از خوشبختی توست...
بهترین قلبها
در پیشگاه خداوند،
متعلق به کسانی ست
که بی هیچ توقعی مهربانند..
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_سی_هفت
اسمم مونسه دختری از ایران
مجسمه های بزرگی گذاشته بودن که هم قد من بودن..هاج واج به دردیوارعمارت نگاه میکردم کم مونده بودازتعجب شاخ دربیارم...باصدای مهربون یه خانم به خودم امدم که باخانجون احوالپرسی میکردبغلش کرده بودمیبوسیدش معلوم بودخانجون براشون خیلی عزیزکه اینجوری تحویلش گرفتن..خانجون من روبه اون زن که اسمش زری بودمعرفی کردگفت اینم اون کسی که قولش روبهتون داده بودم اسمش مونس دخترزنگ خوبیه،زری امدسمتم گفت خوش امدی عزیزم..من که دست پاچه شده بودم به زورتونستم سلام کردم..خانجون بعدازکلی نصیحت سفارش رفت،،من موندم اون عمارت بزرگ...بعدازرفتن خانجون حس تنهای غربت توی اون عمارت بزرگ امدسراغم یه لحظه پشیمون شدم میگفتم کاش منم باخانجون میرفتم..توفکربودم که زری صدام کردباکلی خجالت گفتم بله خانم،،زری درظاهرزن خوب مهربونی بودکه ازتیپ لباسش میشدفهمیدخانم اون خونست یه بلوز دامن خیلی شیک تنش بود بااون چشمای طوسی موهای مشکی که دورش ریخته بود خوشگلیش صدچندان شدبود..گفت همراه من بیا....
ادامه در پارت بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
@Energyplus_ir