#فصل_دوم_ارام_من
#پارت1 بخش سوم
مشغول کل کل با کیمیا بودم که یکی اومد گفت:
_آقا دومادا اومدن.
همه دست زدن و کل کشیدن.
بلند شدیم و به کمک بقیه شنل هامون رو پوشیدیم.
کیف دستی هامون هم برداشتیم و وایسادیم کنار هم.
در رو باز کردن.
همه دست می زدن و کل می کشیدن.
صدای سلام و احوال پرسیشون اومد.
کیمیا دستمو گرفت و فشرد.
نگاش کردم.
داشت لبشو نی گزید.گفتم:
_چته دختر؟
مگه بار اولته می بینیش؟
_خودمم نمی دونم چه مرگمه.
_آروم باش.
جلوی درن.بیریم.
وسط رو خلوت کردن که رد شیم.
هرکی یه چیزی می گفت:
_ماشالله به هم میاین.
_خوشبخت شین ایشالله.
_بیچاره دومادا.
بالاخره رسیدیم جلوی در.
سر جفتمون پایین بود.
کفشای مردونش برق می زد.
بوی عطرش رو از بین اون همه بویی که پیچیده بود حس کردم.
آروم سرم رو بلند کردم.
مات هم شدیم.نه اون پلک می زد نه من.
اصلا انگار هیچی نمی شنیدیم.
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
.
عرقیجات اصل کاشان میخوای؟🌷
.
اگه اهل مصرف گلاب و عرقیجاتی
بیا که اینجا منبعش هست 😍✌️🏻
.
بیا تا بفهمی گلاب اصل چیه 😎
.
هر روزم آموزش درست کردن یه
دسر و شیرینی با گلاب و عرقیجات
داریم براتون کیف کنید 👇🏻😍👇🏻☺️
https://eitaa.com/joinchat/1046151429C0c46971c19
بزن رو لینک سنجاقو ببین☝️🏻⚠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راضیم...
به هرچی اتفاق افتاد
که اگه خوب بود زندگیمو قشنگ کرد
و اگه بد بود منو ساخت
مدیونم...
به همه ی آدم های زندگیم
که خوباشون بهترین حسا رو بهم دادن
و بداش بهترین درسا رو
ممنونم از زندگیم
که بهم یاد داد همه شبیه حرفاشون نیستن
و همیشه اونطوری که میخوایم پیش نمیره
.
.
📣📣کسب درآمد روزانه میلیونی با طراحی سایت📣
🔹بفکر کسب درامد میلیونی هستی؟😍
🔸دوره های طراحی سایت گرون هستن؟😱
🔹حوصله و وقت آموزش حضوری رو نداری؟
🔺 دنبال یه آموزش خوب برای طراحی سایتی؟
.
♦️میخوای یه کانال خوب بهت معرفی کنم؟👇👇👇👇
☑️توی کانال من طراحی سایت با asp .net mvc رو توی ۱۴ روز یاد بگیر 💪💪
https://eitaa.com/joinchat/2656633265C10eaff6764
🔥اگر تا ساعت ۱۲ شب بیای ۲۰ درصد تخفیف پکیج های آموزشی رو داریم 😍
♦️همین الان بیا تو کانال و عدد ۱ رو بفرست
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2656633265C10eaff6764
.
@MarziehAzarian
#فصل_دوم_ارام_من
#پارت2
موهاش رو داده بود بالا.
خیلی بهش میومد.
مخصوصا که یکم هم بلند شده بود.
با صدای فیلم بردار از هم دل کندیم.
_خب دیره.جنابای داماد.
دسته گل ها رو خیلی با احساس بدین به عروس خانوما.
کیان باز نگام کرد.
آروم گفت:
_دعا کن امشب با هم تنها نشیم.
هم خجالت کشیدم هم خندم گرفت.
دسته گل رو با لبخند داد دستم.
مهرداد تا اومد دسته گل رو بده،این قدر هول بود که از دستش افتاد.بلند زدیم زیر خنده.
خودم رو یکم جمع و جور کردم.صدای فیلم بردار در اومد.
دوباره مهرداد دسته گل رو برداشت.
ولی فیلم برادرشون شمرد باز با لبخند دسته گل رو گرفت جلوی کیمیا.
اونا یه فیلم برداز داشتن ما هم یکی.
بعد از کلی کات دادنانشون گل ها رو گرفتم و عزم رفتن کردیم.
مامان کیان تو آرایشگاه کنارمون بود ولی بهش زنگ زدن مجبور شد واسه هماهنگی کارای عروسی بره.
کیان دستم رو گرفت.
کفشام بدجور رو مخ بود.
هرلحظه امکان داشت بخورم زمین.
🎩درفکرچای خارجی مطمئن وقیمت مناسب هستی؟🌹
🎩چون مازاهدان محل ورودچای خارجی هستیم وقیمتهامنصفانه است. انگارحراجی داریم🫖
🎩یک کیلو ازهرچای بالا ۴۴۰ هزارتومن
🎩لذت خریدمطمئن روباماتجربه کن. 🍮
🎩#باخریدبیش ازیک کیلوهزینه ارسال روازمارایگان هدیه بگیر.
#تخفیف۵٪درخریددوم
نزدماداری.☕️
جهت بررسی انواع چای خارجی و قیمتهابزن رو لینک زیروعضوکانال شو.🦜👇 🎩👇
https://eitaa.com/joinchat/513540631C1109d5c29d
🎩چای خارجی مطمئن وباقیمت مناسب پیدا نمیکنی؟🫖
🎩برای بررسی انواع چای خارجی و قیمت مناسب بزن رو متن زیر و عضوکانال شو🌹👇🫖
🎩من چای خارجی با کمترین قیمت نسبت به جاهای دیگرنمیخواهم☕️🦜🌹🌴🫖
#فصل_دوم_ارام_من
#پارت2 بخش دوم
راهرو یکم تنگ بود.
اول من و کیان رفتیم.
پشت سرمون کیمیا و مهرداد اومدن.
کیان دم گوشم گفت:
_تا چند ساعت دیگه رسما مال خودم می شی.
نگاهی کوتاه و پر از عشق بهش انداختم و دوباره سرم رو انداختم پایین.
آروم خندید و دستم رو فشرد.
آه که چقدر من این بشر رو دوست داشتم.
دیگه پله های آخر بود که صدای وای گفتن کیمیا اومد.
جفتمون چرخیدیم دیدیم کیمیا تقریبا رو هواست و مهرداد نگهش داشته.
معلوم بود اگه نمی گرفتش کله پا می شد.
بازم خندم گرفت.کیان گفت:
_شما دو تا چتونه؟
امشب تا یه بلایی سر خودتون نیارین سر عقل نمیاین؟
کیمیا با حرص بامزه ای گفت:
_کیان به خدا گیر بدی بهم خودت می دونیا.
شما راهتونو برین.
مهرداد خندید.
کیان سری از تاسف تکون داد و گفت:
_ولشون کن این دو تا خل و چلو بریم.
همون موقع فیلم برادر کات داد وگفت:
_عالی بود.
صحنه به یاد موندنی ای شد.
زیر لب گفتم:
_این دختره(فیلم بردار)شانس بیاره من تا آخر شب خفش نکنم.
تبدیل شیرکاکائو به شیر💁🏾♀💁🏼♀
رفع تیرگی و روشن کنندگی فوری پوست❌📛
✅فقط با دوبار مصرف شگفت زده میشوید😳👇
https://eitaa.com/joinchat/2251293118C4f4f169324
با محصول شگفت انگیز vip 🤩☝️
#فصل_دوم_ارام_من
#پارت2 بخش سوم
کیان دلبرونه خندید و گفت:
_گوشام تیزه.
خودتو کنترل کن همسر گرام.
رسیدم به پله آخر و گفتم:
_چشم همسر گرام.
جلوی در خدا رو شکر خلوت بود.
خودمون خواستیم یه ایل آدم نریزه اونجا.
البته من که کسی رو نداشتم.
حتی بابام هم نبود.دلم گرفت.
کیان در ماشینش رو واسم باز کرد.نشستم.
خودش دامنم رو جنع کرد و در رو بست.به فیلم بردار گفت بره باغ همونجا ادامش رو بگیره.
چون اگه میومد اعصاب واسمون نمی ذاشت.
کیان هم نشست.
دلم خیلی گرفت.بین اون همه آدمی که تو باغ منتظر بودن یه فامیل هم نداشتم.
کیان خم شد تا صورتمو ببینه.
اما موفق نشد.شنلم رو داد بالا.
برگشتم نگاش کردم.
دقیق نگام کرد.
اخم کرد و گفت:
_چرا این شکلی شدی تو؟
_چه شکلی؟
_با منم؟
مشغول باشی با انگشتام شدم.
صورتمو چرخوند سمت خودش و مهربون گفت:
_چرا چشای خوشگلت غم دارن؟