هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅️ ریزش موهامو تو 3 روز قطع کردم🤩😍
تازه ازدواج کرده بودم موهام خیلی داشت میریخت🥲
جوری بود که کنار نامزدم نمیتونستم بدون روسری باشم خجالت میکشیدم ازش🥺😭
تا اینکه از طریق دوست صمیمیم با این کانال آشنا شدم و با روغن تاج فقط توی ۲۱ روز به طور معجزه آسایی ریزش موهام قطع شد و اینقدر موهام پرپشت و بلند شد که الان نامزدم گیسو کمند صدام میکنه😍
لینک کانالشو براتون میزارم👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1082983401C73174c7595
مهم نیست اکنون زندگیام چگونه میگذرد ، عاشق آن خاطراتی هستم که تصادفی از ذهنم عبور میکنند و باعث لبخندم میشوند ...
#پابلو_نرودا
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
🌱 حس پاکی، طعم طبیعت 🌱
📦 محصولات 100٪ ارگانیک و سالم
✅ تضمین کیفیت و طراوت
🚚 ارسال به سراسر کشور
🎁 تخفیف ویژه اولین خرید
💚 برای زندگی سالمتر،
همین حالا امتحان کنید!👇
https://eitaa.com/joinchat/862519681C7f7c6e309b
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_808
#رمان_حامی
- آرامش؟
پاشو ننه. کلی کار داریم.
به سختی لای پلک هایم را باز کردم.
حامی کنارم روی تخت نشسته بود و داشت صدایم می زد.
کش و قوسی به بدنم دادم.
دستی به چشمانم کشیدم تا بتوانم واضح ببینمش.
داشت با لبخند نگاهم می کرد.
من نیز لبخند زدم و گفتم :
صبح بخیر.
- صبحت بخیر جادوگر شهر اُز.
اخمی ساختگی کردم و گفتم :
چرا؟
- بلند شو خودت رو توی آینه ببین می فهمی چرا.
معطل نکردم.
از تخت دل کندم و برخاستم.
با دیدن چهره ام در آینه هینی کشیدم و دستم را روی دهانم گذاشتم.
چشمانم به شدت پف کرده و قرمز شده بودند.
موهای پر و فرفری ام دورم پخش شده بود.
با آن لباس خواب بلندی که از سمیه خانم گرفته بودم هم به قول حامی، شبیه جادوگر شهر از شده بودم.
حامی با خنده گفت :
دیدی.
از داخل اینه برایش پشت چشمی نازک کردم و گفتم :
خیلی هم خوبم.
دلتم بخواد.
- بر منکرش لعنت.
مامان صبحونه حاضر کرده
کاراتو بکن بیا بخوریم بعد بریم دنبال کار و زندگیمون.
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
پدرم بیست سال بود که دیابت داشت و فقط قرص و انسولین مصرف می کرد 😔
ولی یه سال پیش یهو انگشتای پاش سیاه شدن 😰
رفتیم دکتر گفتن اگه درمان نشه مجبوریم پاشو قطع کنیم 😭💔
تا این که یکی از رفیقام آدرس اینجارو بهم داد و گفت با این روش میتونی تو خونه و بدون دارویی شیمیایی تو ۶ ماه کامل درمانش کنی😳👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1415709609C402d5e0b1f
حتما حکمتی داشته که اینجا دعوت شدی😇
برای شروع روند درمان فرم زیر را پر کنید تا مشاوران مربوطه جهت راهنمایی تماس بگیرند👇👇👇👇
https://formafzar.com/form/l2kbd
https://formafzar.com/form/l2kbd
تو ۶ ماه پدرم کامل درمان شده و حتی الان دیگه نه قرص میخوره نه انسولین میزنه🥳🤩
💢 جهت مشاوره سریع عدد 1رو به شماره زیر ارسال کنید💢
📞۰۹۱۴۴۷۷۰۷۹۸
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
🔥♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️🔥♥️
🔥♥️🔥♥️
♥️🔥♥️
🔥♥️
♥️
#پارت_809
#رمان_حامی
بعد از رفتن حامی، دست و رویم را شستم و بعد از شستن دست و صورت و تعویض لباس، کمی آرایش کردم تا آن چهره ی پف آلود و ترسناکم را بپوشانم.
صبحانه را که دور هم خوردیم، بعد از تشکر فراوان و عذر خواهی بخاطر کولی بازی من در شب قبل، از خانه خارج شدیم.
سوار ماشین که شدیم، حامی گفت :
دکتر زنان خوب سراغ داری؟
چشمانم گرد شدند.
دکتر زنان می خواست چه کار؟
- دکتر زنان؟ دکتر زنان واسه چی؟
- قبل اینکه بریم دنبال خونه باید بریم دکتر یه معاینه بشی، اگه آزمایشی چیزی قراره بدی بدی که خیالمون راحت شه سالمی.
- حامی من سالمم! نیازی به چکاپ نیست!
- سالم بودن یا نبودن رو دکتر تشخیص می ده خانم خانما.
- اصلا دقیقا چرا باید برم؟
مگه الان چیزیمه.
ماشین را به راه انداخت.
نگاهم کرد و گفت :
تو بچه سقط کردی.
اونجا هم دکتر مکتر نرفتی
باید بریم خیالمون راحت شه.
راست می گفت.
باید حتما به پزشک مراجعه می کردم.
اما خب عجله ای نبود.
- حالا بگو ببینم سراغ داری؟
دمق گفتم : هستی یه جا رو بهم معرفی کرد
بذار ببینم آدرسش تو کیفمه.
بعد از کمی گشتن، کارت مطبش را یافتم. حامی آدرس را گرفت و به سمت مطب دکتر حرکت کرد.
****
بعد از مدتی طولانی انتظار، نوبتمان شد.
هدایت شده از عــــشق ممنـــوعه؛
❌تو عروسی عطر نزن❗
😲
یه فروشنده عطر بهم گفت تو عروسی عطر نزن، گفتم مگه میشه...⁉️ گفت آره، چون باید ادکلن بزنی...🤔
.
اگر دوست داری اطلاعات خوبی درباره عطر و ادکلن گیرت بیاد حتماً بزن رو لینک زیر
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4191420670Cafe3f7d58d
🔺اینجا اول عاشق عطر میشی🔺