eitaa logo
عــــشق ممنـــوعه؛
7هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
872 ویدیو
7 فایل
بسم رب الحسنین علیهما السلام 💚 بعضی تجربه ها قشنگن، مثلِ دوست داشتنِ تــــــــــــــــــو...♥️🌿 رمان"عشق ممنوعه" به قلم:elsa هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد الهی دارد:") @ansar_tab تبلیغات خواستین👆
مشاهده در ایتا
دانلود
R.S: 🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🈵🈵🈵🈵🈵🈵🈵🈵🈵🈵🈵🈵🈵 🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥 🔴تابحال مستقیم از تولیدی خرید کردی🔴 🔻اینجا همچی نصف قیمت بازاره 🔺تولید و پخش عمده و تک خورشید 🔻و یه عالمه اجناس دیگه با قیمتهای باورنکردنی اینجاست 🔺🔺🔺از تولیدی خرید نکنی ضرر کردی ❌یه خبر خوب واسه عزیزانی که دنبال درآمد عالی هستند همکاری هم داریم📣❌ حراااااااج آخر فصل رو از دستش نده 🔺🔺🔺درآمد میلیونی در منزل🏠 بدون سرمایه 💵فقط با فضای مجازی📱💻 📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 ارسال به سراسر کشور آدرس کانالم: https://eitaa.com/joinchat/3111780623Cd421696e9a
کیان چشماش بسته بود.رفتم نشستم کنارش. تا نشستم لای چشماشو باز کرد. دلم می خواست بازم از خوشحالی جیغ بکشم.بغض کردم. این بار از خوشحالی.ماسک رو دهنش بود. لبخندش رو دیدم.گفتم: سلام کیانم. وای نمی تونم حرف بزنم. چند تا نفس عمیق کشیدم تا بتونم حرف بزنم. گرمی دستش رو روی دستم حس کردم.دستمو گذاشتم رو دستش. با اون یکی دستش ماسکشو داد پایین. تا خواستم دوباره بذارم رو صورتش نذاشت.گفتم: کیان حالت بد می شه. صداش گرفته بود:نه. _خوبی؟ خوب بلدی منو نصفه جون کنیا جناب سرگرد محسنی. مهربون گفت:عه.فکر کردم این مدت همه یه نفس راحتی کشیده باشن. _کیان. _جانم. _جانت بی بلا. هر لحظه ای که می گذشت و بیهوش بودی. یه لحظه هم از عمر من داشت کم می شد. هیچ وقت ترکم نکن.هیچ وقت. کیان:بهت که گفته بودم حالا حالاها بیخ ریشتم. _خیلی دوست دارم. خیلی _من بیشتر.
چربی زدای گاز و هود و چدن گاز😍 لکه بر فرش و مبلمان😍 سالید مجیک برای سینک و ظروف مسی😍 شیشه شو نانو😍 جرم گیر شیر آلات😍 گاز پاک کن 😍 و.... محصولات نانو بدون مواد شیمیایی هستن و به لوازم خونه آسیب نمیزنن✔️ هیچ گونه ضرری برای سلامت محیط و انسان ندارن✔️ قدرت پاک کنندگی فوق العاده بالایی دارن✅ و بسیار ماندگار و به صرفه هستن✅ نمایندگی رسمی نانو سان آلمان⚡️ ارسال رایگان از درب کارخانه با فاکتور مهر شده کمپانی🚚 به سراسر ایران سفارش👇👇👇 @Nanotecadmin @Nanotecadmin لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/923467813Cc4eb738908
بخش دوم زل زدیم به هم. تو سیاهی نگاهش غرق شدم. زمان از دستمون در رفته بود. اخ که چقدر دلم واسه صداش،این نگاه،این شوخیای مردونش که فقط واسه من بود تنگ شده بود. با صدای پرستار مجبور شدم از نگاهش دل بکنم.گفت برم بیرون. وقتم تموم شده. مظلوم به کیان نگاه کردم. خندید. از درد صورتش جمع شد. قلب منم گرفت. سعی داشت جلوم به روش نیاره که داره درد می کشه. گفت: شبیه این دخترایی شدی که اب نباتشو گرفتن. _با این حرفت به خودت توهین کردی.اب نبات دیگه؟ تو ایم شرایطم ول کن نیستی؟ کیان:کدوم شرایط. من خیلی هم خوبم. خودم فردا صبح میام از خواب بیدارت می کنم. _ایشالله.من که از خدامه. _برو. الان باز میان گیر می دن. _ای تو روحشون. کیان: نگران نباش خیلی زود مال خودم میشی. بدون سر خر. بدون مزاحم.بدون دردسر.
یک خبر داغ 💥💥💥َ اگر از دست لباس‌های تکراری خسته شدی و قیمت‌ها خیلی گرونه 😱😱 اصلا نگران نباش یک کانال برات آوردم که خیلی راحت بتونی هر چی دلت میخواد بخری 🤩🤩 ✅خانگی ✅اداری ✅مجلسی ✅شلوار بدو تا لینکش و پاک نکردم 🔴🔴🔴 https://eitaa.com/joinchat/1160249875Cf22ee0e80f
بخش سوم _انشالله. بازم می گم.عاشقتم کیان. دیگه هیچی از خدا نمی خوام.همینکه به هوش اومدی برام بسه. کیان:شاید تنهاامیدم بودی که باعث شدی چشمم رو دوباره به دنیا باز کنم. خم شدم و دستشو بوسیدم. لبخند مهربونی به روش پاشیدم و رفتم. مهرداد پشت در بود.وقتی اومدم بیرون گفت: حالش چطوره؟ _خداروشکر خوبه.برو ببینش. مهرداد:خداروشکر.من رفتم. مهرداد که رفت منم رفتم پایین.شاید یه ربع طول کشید تا همون مسیر کوتاهو طی کنم. هی به خودم میومدم می دیدم وایسادم دارم به کیان فکر می کنم. معلوم نبود مردم چقدر بهم خندیدن.بالاخره رسیدم به اتاق. همینکه نشستم رو تخت در زدن.گفتم: بفرمایید. در که باز شد سریع بلند شدم وایسادم. یه خانوم درجه دار و یه پلیس که لباسش مثل لباس کیان و مهرداد بود اومدن داخل.مرده گفت: خانوم بهزادی؟ _بـ..بله خودمم کارتشو نشون داد و گفت: اونگی هستم.سروان آگاهی. شما به جرم همکاری با باند بارکد بازداشتین................
🌺🌼🌸 دنبال روسری میگردی 🌺🌸🌼 خانوووما بشتابید، کلی شال و روسری آوردیم، برای هر سلیقه ای 😍🥳 کارای برند و جذاااب زیر ۲۰۰ تومان! 😦 بالاترین با پایین ترین ممکن، فقط اینجا پیدا میشه 👌🏻💯 بهترین های بازار رو براتون گلچین کردیم، بیا و ببین 😉👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/314114538Cff9b0a6217 بدو تا از حراجی ها جا نمونی 🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️
دوهفته بعد... خیره شدم به دخترای جوونی که جلوم بودن.یکیشون گفت: بَرو بجز .مهمون داریم. مثل آدم ندیده ها نگام می کردن.بی توجه بهشون رفتم یه گوشه نشستم.وسایلمم گذاشتم کنارم. یه دختر که تقریبا کم سن وسال ترازهمشون بود گفت: بنال بینم.خلافت چیه؟ نه حوصله حرف زدن داشتم نه گوش دادن.وقتی دید جواب نمی دم بلند تر گفت: هوی با توام.کری یا لال؟ یکی دیگه گفت: ولش مری تازه اومده.بذا یکم بگذره بعد. فهمیدم اسمش مریه گفت: باو حوصلمون پوکید تواین دخمه. هرروزم یکی میارن می ندازن بیخ ریشمون.خیلی جا داریم خودمون. همون دختره که بار اول حرف زد گفت: مهمونی که نیومدی.بگم آب پرتقال بیارن واستون؟ مری:تو یکی خفه. یکی از اون ته داد زد: عه بس کنین دیگه.باز عین سگ وگربه افتادیم به جون هم؟ مری اومد نزدیکم نشست و گفت: اسمت چیه؟ _درسا
🛑توجه توجه🛑 💠 بهترین محصول چاقی صورت 😍💛 ‌ وارد کانالمون شو تا رازشو بهت بگم 😍 💠 کاملا گیاهی و دارای سیب سلامت🍏 ‌ 🔶 پودر و کرم مخصوص ویتابلا در جهت فرم‌دهی به صورت‌ و گونه💆🏻 ‌ ‌✅ چاقی صورت بدون ✅قــــرص💊 و تزریق💉 ‌✅ بدون بازگشت و عوارض ❌ ✅ دارای سیب سلامت🍏 ✅ کاملا گیاهی🌿 💠 برای مشاوره رایــ🎁ـــگان و ثبت سفارش پیام بدید 🌸👇🏻 @ChaghiSoratOfficial کلیک کنید تا کانالو گم نکنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1488388348C386cab5aaf
بخش دو مری: اووو معلومه از این تیتیش مامانیای بالاشهری هستی. بچها چقدم خوشگله.اگه پسر بودم خودم می گرفتمت. اون یکی گفت: آره خیلی خوشگله. مثل باربیا. چیزی نگفتم.مریم گفت: خب بذا با بقیه آشنات کنم.من مریمم.ملقب به مری.عشق همه. همه شروع کردن به فحش دادن. خودش خندید. به اونی که از همه دور تر بود اشاره کرد و گفت: اون ساره اس. از همه بزرگتره.۲۹سالشه. به یکی دیگه اشاره کرد و گفت: اون یکی محدثه ست. ۲۴سالشه.یادم رفت بگم .بنده هم ۱۹سالمه. پشت چشمی نازک کرد. محدثه گفت: _نه بابا.۱۸سالت بود که. خودشیفته. چاخان می کنه درسا.۲۵سالشه. به مریم نگاه کردم.حدود ۱۹،۲۰سال بهش میخورد. خوشگل نبود اما چهرش به دل می نشست. مریم:خب. اون یکی هم لیلاس.از هممون مودب تره. ۲۲سالشه و از هممون کوچیکتره. حالا تو بگو.چند سالته.چی کاره ای.واسه چی اومدی اینجا؟ لیلا:یکی یکی. بیچاره هنگ می کنه الان. گفتم:درسام.۲۰سالمه. مریم دهنشو اندازه غار باز کرد و با تعجب گفت: خدایی ۲۰سالته؟ _اره.
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
❌ناباروری درمان شد❌ ✅ دانشمندان ایرانی پس از سالها توانستند راه های بی نتیجه مثل IVF و IUI با داروهای جدید کنار بگذارند💪🏼🌱 ✅ درمان یائسگی زودرس ، تنبلی تخمدان ، ذخیره تخمدان ،.... ✅ درمان ازو اسپرم ، ضعف اسپرم ، واریکوسل ،.... ✅جدید ترین و کم نظیر ترین راه درمان برای ها و 👩‍⚕ کانال ما👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/2788950537C06b14fdd24
اين‌همه مرگ اين‌همه پاييز از طاقت ما بيرون است