شهر را زرق و برق ها دوره کرده اند!
رنگ به رنگ،مدل به مدل
گویی #ریحانه ها خودشان را گم کرده اند!
صدایِ خنده هایی که میانِ بوقِ ماشینها گم میشود؛ حواس را پرت میکند!!
خیلی وقت است در سطحِ شهر، #چشم ها آرام و قرار و ندارند!!
مدام در پیِ رنگ و لعابِ تازه ای، در کاسه میچرخند و مشتاقانه جدیدترین ها را دنبال میکنند.هرچه بیشتر؛ #حریص تر
گاهی تشخیصِ #مرد از #زن سخت میشود!
لباسها، چهره ها، طرز راه رفتن و حتی صحبت کردنشان هم رنگ و بویی از مردانگی ندارد!
پدری در آسمانها می بیند و خونِ دل میخورد
کمی آنطرف تر؛ #تو ایستاده ای
متفاوت با همه!!
سیاهیِ چادرت از هر رنگ و زرق و برقی خیره کننده تر است!
آنقدر خیره کننده که چشم های #حریص را میزند
با #آرامش میگذری و انگار نه انگار که طعنه ای در هوا برای تو رها شده است!
با طمانینه میروی، نه صدای خنده ات حواسی را پرت میکند و نه رنگ و لعابِ صورتت چشمی را همراه!
گویی مردها هم از عبور تو در آرامش اند...زیبایی ات را دستمایه جلب نگاه نکرده ای!
و #سیاهیِ_چادرت نگاه ها را به زمین میدوزد
تمامِ شهر ماتِ توست اما بی هیچ توجهی میگذری!
حتی راه را برایت باز میکنند؛ همانهایی که کارشان بستنِ راهِ عروسکهاست!
در انتهای مسیرت؛ آنجایی که #آسمان زمین را به آغوش میکشد؛ مردی با خنده نظاره گرِ توست...مردی از جنسِ پدر
گویی حضورِ زهرایی ات در میانِ شهر، قلبِ پر حرارتش را آرام کرده است...خندان است وقتی میبیند هنوز هم، میانِ این مردم دختری امانتدارِ #ارثیه بانوی آب وآیینه است
دخترانِ حاج قاسم همگی از جنسِ ما هستند فقط کمی دورتر.
سیاهیِ دلربایِ چادرت؛#قلبِ دخترانِ حاج قاسم را به تلاطم میاندازد...همگی مثل همیم.
زین پس ما #حجاب و مردانمان #حیا و #عفاف را حفظ میکنند.
از این پس تمامِ شهر #فاطمی است...
"گفتند مادرتان؟
گفتیم: #فاطمه_سلاماللهعلیها
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
✨#بهار_مهدوی
🌹@Excerpt🌹