°•بنت الزهرا(س)•°
#معجزه_نور 💫 #سفرنامه قصد داشتم در ادامه رسالتی که گردنم هست تماسی با شخصی بگیرم ، این تماس سبب دلش
#معجزه_نور 💫
#سفرنامه
راهی مسیر اروند شدیم
تجربه سه یادمان ابی در یک روز برایم تجربه جالبی بود
حال و هوای یادمان اروند را همیشه دوست داشتم
به یادمان رسیدیم ، دلم میخواست از فلافل های مرد فلافل فروش بخرم ، زینب گفته بود که طعم ان بی نظیر است
اما مسئول کاروان این اجازه رو نمیداد و به هیچ صورتی نمیشد به صورت پنهانی و یواشکی فلافل خرید
وارد یادمان شدیم
به هنگام غروب بود و اسمان در زیبایی دومی نداشت
راوی شروع به روایت کرد
صدای سنگ هایی که یکی از هم کاروانی ها در اب پرتاب میکرد ازارم میداد و توجهمو از صحبت های راوی پرت میکرد
نگاهم به کشور عراق میافتد که در ان سوی اروند خودنمایی میکند
چقدر فاصله کمی بین ماست
کشتی در گل نشسته ساحل فاو در ان طرف اروند و درکشور عراق همیشه باعث جلب توجهم بود
یاد روایت اولی میافتم که از این کشتی شنیدم
صدام دستور ساخت ان کشتی در گل نشسته را داده بود که نمادی از کشور ایران است و سربازی عراقی که بر روی ان قرار دارد نشان از قدرت عراقی هاست
انطور که از روایت خاطرم هست بعد از پیروزی در جنگ ، ایرانی ها ان سرباز عراقی را از روی کشتی برمیدارند
به خود که میایم روایت راوی تمام شده است و من هیچ چیزی از ان متوجه نشدم
کنار اب اروند رفتم و فاتحه ای برای شهدا فرستادم و از انها خواستم که هیچگاه نگاهشان را از من نگیرند
به سمت ارامگاه چند تن از شهدای غواص میروم
از انها نیز میخواهم امسال ویژه تر نگاهم کنند
همراه با کاروان برای نماز به سمت حسینیه تازه ساز اروند حرکت میکنیم
نمازم را خواندم و در انجا نشستم
به عکس شهدا نگاه میکردم که چشمانم در چشمانی اشنا گره خورد
شهیدمحمود رضا بیضایی
شهیدی که سالهاست همراه زندگی من هست و من قدر این همراهی را نمیدانم
چقدر دوست داشتم عین زمان نوجوانیم با این شهید الفت بیشتری پیدا کنم و سیره زندگی او پررنگ تر از اکنون در زندگیم نقش داشته باشد
عکسی از تصویرش میگیرم و به همراه کاروان به سمت اتوبوس میرویم
برای رسیدن به دشت ذولفقار دل در دل ندارم
مجدد به مردی که مسئولیت کاروان را برعهده دارد میگویم ، اگر میشود با عروس حاج اقا صادقی صحبت کنید که روایت دشت ذولفقار را ایشان برایمان بگویند
مرد چشمی میگوید و این اطمینان را به من میدهد که هم اکنون با پسر حاج اقا صادقی تماس میگیرد
از سال گذشته شخصیت عروس این خانواده برایم جالب شده بود
خانواده حاج اقا صادقی
فردی که به همراه پسر و عروسش سالهاست در دشت ذولفقار زندگی میکند و به سیره و زندگی شهدای انجا احیاء بخشیده اند
حس خوشحالی و سرزندگی برای رسیدن به انجا داشتم که این حس بسیار برایم جالب بود
مگر دشت ذولفقار چه کششی برایم دارد؟
چرا باید به این شدت برای رسیدن به ان بی تاب باشم؟
#پارت_شانزدهم
#ادامه_دارد....
. •┈••✾🥀✾••┈• .
@f_farid_bentolzahra