🔷 حاجت گرفتن از امام جواد(علیه السلام) 🔷
امام جواد(ع) در پاسخگویی به حاجات دنیایی زودتر کار را راه می اندازند. محمد بن سهل قمی نقل می کنند؛ رفتم مکه برای زیارت خانه خدا برگشتم مدینه خدمت آقا امام جواد(ع)، می گفت: خیلی دلم می خواست یک پیراهن تبرکی از امام جواد(ع) بگیرم، آمدم خدمت آقا دیدم منزل شلوغ است و اصلا موقعیت نیست و مطرح نکردم و خداحافظی کردم و آمدم.
در مسیر که با کاروان حرکت می کردیم یک وقت دیدم یک قاصدی از پشت سرم فریاد می زند که محمد بن سهل قمی کیست؟
گفتم؛ من هستم چه کاری دارید؟ گفت؛ آقا امام جواد(ع) این بقچه را برای شما فرستاده است. بقچه را باز کردم دیدم پیراهن از خود امام بوده و این بسته را برای من فرستاده است بدون اینکه من حاجات خود را مطرح کنم و به زبان بیاورم.
ابو هاشم جعفری می فرمایند؛ مدتی بود عادت بدی پیدا کرده بودم گِل می خوردم. یک وقتی با آقا امام جواد(ع) قدم می زدیم وارد باغی شدیم همانطور که در باغ قدم می زدیم، خدمت آقا مشکلم را گفتم، گفتم آقا من عادت بدی پیدا کردم، گِل میخورم، و حرص به این کار دارم.
آقا فرمودند؛ ما دعا می کنیم.
چند روز بعد من را دیدند، فرمودند ابوهاشم چطور هستید؟ گفتم آقا گِل پیش من مبغوض است، تنفر پیدا کردم با دعای شما این محبت و دوستی این علاقه که نسبت به خوردن گِل و خاک داشتم تبدیل شد، به تنفر.
عزیزان امام جواد منشاء خیر و برکت هستند، یک حدیث بخوانم؛ همه ی راه های ترقی در این یک حدیث جمع شده است.
امام جواد(ع) می فرمایند: "اَلثِّقَهُ بِاللهِ ثَمَنُ لِکُلِّ غالٍ، و سُلِّمٌ اِلی کُلِّ عالٍ.": «#توکل_بر_خدا #نردبان_همه_ی_ترقی_هاست.» چرا؟ چون شما به هرچی تکیه کنی کوه یخی است آب می شود. پدر، مادر، برادر، می میرند. پارتی، آشنا، رئیس، وزیر، مرجع، و... هر کسی و هر چیزی پیش شماست، نابود می شود. اما آن کسی که ماندگار است #خداست.
در زندگی، درس، ازدواج، شغل و...تکیه ات بر خدا باشد.
در آیه آخر سوره توبه خدا به پیغمبر دستور می دهد؛ همه ی عالم بهت پشت کردند، تو ماندی تنها، هیچ کس نبود، خودت بودی و خودت "قُل حَسْبی الله" «بگو خدا برایم کافیست.»
گاهی اوقات آدم به یک قرص اعتماد دارند ولی به خدا اعتماد ندارند.
◆ حاج آقا رفیعی ◆
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
♡بسم رب عشق♡
حدیث دل این بار راوی گمنامی سربازان #خداست. راوی شهدای گمنام نه! اتفاقا داستان #سربازی با نام و نشان را روایت می کند.
میدانی گاهی غبطه می خورم به اینکه در این هیاهوی زمانه که هرکس نام و نشان خویش را #فریاد می زند شما و امثال شما چطور آرام و غرق در #سکوت در کوچه پس کوچه های این شهر قدم میزنید و بی توقع #خدمت می کنید.
می خواهم از اول بگویم. تقویم ورق می خورد، سی سال پیش اواسط پاییز را نشانم می دهد. ستاره ای دست چین شده از از آسمان به زمین فرود میآید مادرش نام #علی را در گوشش می خواند و قصه های #اهل_بیت می شود لالایی شبانه او.
جلوتر می روم می خواهم پرشی داشته باشم به ۲۱ سال بعد، قرار نبود از #روضه_گودال، خیمه های غارت شده و #معجرهای نیم سوخته بشنوی و فقط به آه کشیدن و اگر و اما بسنده کنی. از جمله ای که به دیوار اتاقت چسبانده بودی می شد تا ته قصه را خواند، نوشته بودی: پایان ماموریت بسیجی #شهادت است
چند سال بعد خبر آوردند که #ماموریتت را به نحو احسن به پایان رساندی. اما این بار هم آهسته و بی هیاهو خبر آمد. گویی از همان اول زندگی ات گره خورده بود به #گمنامی به سکوت و #بی_ریایی
بارها از رسم و #مکتب و... گفته بودم اما گمنامی را جا گذاشتم یادم رفته بود بگویم در قاموس #مردان_خدا فعل و فاعل هردو گمنامند
وحالا #بسیجی_مخلص سی سال گذشت و امروز تولد #سی_سالگی توست، هرچه کنم حق مطلب را نمی توانم ادا کنم ولی...
#تولدت_مبارک_بسیجی
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🕊به مناسبت سالروز تولد #شهید #علی_جمشیدی
📅تاریخ تولد: ۱۵ آبان ۱۳۶۹
📅تاریخ شهادت: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵، خانطومان سوریه
🥀مزار شهید: نور
@Fahma_KanoonTaha
#عطر_نماز ❣
💠 زرنگی در #وقت_نماز !!
✍آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی #نماز خواندنش را تماشا می کردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را می بيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوهی نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع می خونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به #وقت ها #برکت میده، فقط خود #خداست».
📚مسافر کربلا، ص ۳۲، شهيد علیرضا کریمی
یاد کنیم شهدا را با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
@Fahma_KanoonTaha