eitaa logo
فامنین گرام
3هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
114 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
11.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری ✅ انتشار برای اولین بار... 🔹 فیلم "کوچ" مربوط به ایام میانسالی #مهری_خانم (مری لیلی قراگوزلو، خان فامنین) که درباره کوچ او از منطقه عقیلی خوزستان به منطقه ییلاقی #ورکانه_در_همدان است. 🔻 قسمت پنجم 🔅تهیه کننده: دکتر رضا جلیلی فامنینی 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
🔵 آخرین آمار و ارقام بارش های زمستان سال جاری و مقایسه با بارش های نرمال فصل زمستان ! ✅ بارش ها در #فامنین؛ ملایر ؛ نهاوند و اسدآباد فراتر از نرمال شد. 🌨 انشالله این وضعیت در سایر شهرهای استان حداکثر تا پانزدهم اسفند ماه به واقعیت میپیوندد. 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
📷 #ببینید 🔹تصاویری دیگر از #حمام_سنتی_محله_قراباغی_فامنین 📥 ارسالی از: آقای کاظمی 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
فامنین گرام
🏴 فاطمه (س) نویسان ◾️ 👈 قسمت چهاردهم ✅ شکایت از فتنه های قوم 🔹عبدالله بن محمد سلیمان هاشمی، از پدرش، از جدش، از حضرت زینب(س)، دخت گرامی علی بن ابی طالب(ع) روایت کند که آن حضرت فرمود: چون ابوبکر حضرت فاطمه (س) را از فدک و قطعات دیگری که شخصی به نام مخیریق در جنگ احد به پیامبر (ص) بخشیده بود محروم ساخت، فاطمه زهرا (س) دیگر از این که ابوبکر فدک را به او بازگرداند، ناامید و مأیوس گردید؛ بنابر این در حین خواندن خطبۀ معروف خود در مسجد پیامبر، رو به جانب مزار رسول خدا (ص) کرد و آنگونه که در منابعی مانند تفسير القمي، ج 2، صص 157 و 158 / الطبقات الكبرى، ج 2، ص 252/ البرهان في تفسير القرآن، ج 4، ص 347/ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 10، ص 207/ الاحتجاج على أهل اللجاج، ج 1، ص 107، خطاب به آن حضرت از کرده آن قوم در حقش، شکایت کرد و اندوهگین و نالان چنین گفت: 1-إِنَّا فَقَدْنَاكَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لا تَغِبْ ▪️ما هم چون زمینی که از باران محروم شود، تو را از دست دادیم و آن گاه قوم تو از هم پاشیدند و حاضر باش و از آنها غائب مباش. 2-قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخُطَبُ ▪️رفتی و پس از تو فتنه ها برخاست که اگر تو حضور می داشتی مشکلات چندان رخ نمی نمود. 3-قَدْ كَانَ جِبْرِيلُ بِالْآيَاتِ يُؤْنِسُنَا فَغَابَ عَنَّا وَ كُلُّ الْخَيْرِ مُحْتَجَبٌ ▪️جبرئیل ما را با آیات الهی مأنوس می کرد و لیکن با رفتن تو این خیر از ما کناره گرفت. 4-وَ كُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً يُسْتَضَاءُ بِهِ عَلَيْكَ تَنْزِلُ مِنْ ذِي الْعِزَّةِ الْكُتُبُ ▪️تو ماه شب چارده و چراغ روشن زندگانی ما بودی که از سوی خداوندِ صاحب شُکوه و عزت، بر تو کتاب ها نازل می شد. 5-فَقَمَّصَتْنَا رِجَالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنَا إِذْ غِبْتَ عَنَّا فَنَحْنُ الْيَوْمَ نُغْتَصَبُ ▪️هنگامی که تو از بین ما رفتی، مردانی (با تندی و بی رحمی) با ما مواجه شدند و امروز ما در معرض غارت و غصب قرار گرفته ایم 6-فَكُلُّ أَهْلٍ لَهُ قُرْبٌ وَ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَى الْأَدْنَيْنَ يَقْتَرِبُ ▪️هر خاندانی اگر در نزد خدا قرب و منزلتی داشت، نزد بیگانگان هم محترم بود؛ غیر از ما که حُرمت ما را در هم شکستند. ادامه دارد... 🔻🔻🔻🔻 ✍ به قلم: دکتر 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | 🔹 تیزر ویدئویی یادواره سرداران و فرماندهان شهرستان #فامنین 🌷 #میهمانی_300_لاله_آسمانی 📽 جهت پخش در صدا و سیمای مرکز همدان 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
🕙هرشب ساعت 22 📣 🔹تا پایان روز بیست و نهم بهمن تعداد۳۶۲۰۰ نفر از زندانیان مشمول بخشنامه عفو رهبرانقلاب به مناسبت چهلمین بهار انقلاب اسلامی شدند. 🔹 کلامی، مديركل دفتر تنظيم بازار وزارت صمت : در روش جدید، گوشت بر اساس فهرست يارانه بگيران توزیع می شود. 🔹 کمیسریای عالی حقوق بشر سازمان ملل: ۲۰۰ خانواده سوری را محاصره کرده است. 🔹 روسیه غرق شدن یک محموله از سامانه بسیار پیشرفته «اس-400» که با کشتی در حال ارسال به چین بود را تایید کرد. 🔹 مادر شهید «عبدالرضا بروجی» از شهدای مظلوم حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان به دیار باقی شتافت. 🔹 معاون حفاظت و بهره‌برداری شرکت آب منطقه‌ای خراسان جنوبی: موضوع خروج سالانه ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب از استان صحت ندارد و هیچ آبی از این استان به سمت افغانستان نمی‌رود. ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─‌ 🔥 کانال فرهنگی، اجتماعی 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨‌‌
📣 همگانی «خندید و رفت» 📌 قابل توجه علاقمندان به شرکت در مسابقه؛ ♦️ مسابقه دارای 20سوال است که روز جمعه26 بهمن اعلام شد. برای پاسخ به 14 سوال این مسابقه، شما میتوانید به آرشیو رسانه فامنین گرام در روزهای یکشنبه (شهیدلریمیز) مراجعه نمایید و پاسخهای دیگر را نیز، در خاطرات شبهای آتی در اختیارتان قرار خواهد گرفت. 🔅🔅🔅 👈خاطرات ناتمام (قسمت اول) 🔹روز 66/9/13 بود که ما به پادگان شهید مدنی رسیدیم . سرِ ساعت 3:30 شب به صف شديم و پتو گرفتیم . من، احمد امینی ، مصطفی بلندگرامی، رضا سلیمی، محسن رسولی و علی رسولی با هم یک چادر کوچک تحويل گرفتيم و در عرض نیم ساعت آن را برپا کردیم . ساعت 4:30 خوابيديم و ساعت 6:30 بلند شدیم . همه بچه ها وضو گرفتند و نماز خواندند . 🔸ساعت 7 صبح به صبحگاه رفتيم و فرماندهان به ما خيرمقدم گفتند. پس از آن به چادر برگشتيم و ساعت 8 صبحانه خوردیم . بعد از صبحانه با بچه ها بیرون رفتیم ، همه جای پادگا ن را دیدیم و ساعت 12 ظهر برگشتيم. وقت اذان ظهر وضو گرفتیم و در مسجد گردان نماز را به جماعت خواندیم . بعد از نماز به سر سفره رفتیم و ناهار را با بچه ها خوردیم.  بعدازظهر را با ابوالفضل عبدی ،محمد عسگری،علی رسولی ،رمضان محمودی و علی سهرابی به فوتبال گذرانديم . عصر كه شد، به چادرمان برگشتيم. 🔹چيزي نگذشت كه با بلندگو بچه ها را صدا کردند. همه در ميدان صبحگاه جمع شديم .  دو نفر از فرماندهان گردان 159 ما را سازماندهي كرده و به گردان خودشان بردند . مسئول پرسنلی گردان در حال نوشتن اسامي بود كه بچه ها اعتراض کردندو گفتند ما در گردان 159 نمی مانیم. بچه ها با هم مشورت کردند و ما باز به گردان خودمان يعني 158 بازگشتیم و به چادر های خودمان رفتیم و خوابیدیم . صبح به صبحگاه رفتیم و باز به گردش پادگان ادامه دادیم . پس از برگشتن ، گردان ما را تحویل گرفت و سازماندهي کرد . ما را در گروهان ها و دسته ها تقسیم کردند . من و بچه ها در دسته دوم در گروهان 2 قرار گرفتیم. شب شد و سرساعت 12 شب برپا زدند و به رزم شبانه بردند. درآن شب چندين کیلومتر راهپيمايي کردیم . ساعت 3 خسته و كوفته وارد پادگان شدیم و خيلي زود خوابیدیم . 🔸حدود 15 روز در پادگان شهید مدنی ماندیم. از خاطرات این روزها گفتني خیلی زیاد است . من در آنجا به فکر درس و امتحان بودم و خیلی دلم می خواست از هم كلاسي هايم عقب نمانم . روز چهارم بود كه رفتم و ثبت نام کردم . شروع به خواندن کتاب ها کردم و موفق شدم درس های املا ، انشا و جغرافی را قبول شوم . 🔹یک روز بنا شد که با همه نیروها به میدان تیر برویم ساعت 2 بعدازظهر بود که حرکت کردیم و به میدان تیر رسیدیم به هر تك تيرانداز پنج فشنگ دادند . فشنگ ها را داخل خشاب گذاشتيم و شروع به تیراندازی کردیم . بعد از ما آرپی جی زدند و بعد از آنها نوبت تیربارچي ها رسید . رضا سلیمی و رضا نقوی و رضا ناصری از بچه های فامنین تيربارچي بودند . به تيربارچي ها فشنگ زيادي دادند . 🔸رضا سليمي در پایان ده فشنگ تیربار آورد ، در چادر گذاشت و به نماز جماعت رفت. حسین عباسی برای حال گیری آنها را برداشت و در کیف خود قرار داد و روز بعد ساعت 12 ظهر به هر نفر یک تیر داد تا شليك كنند . نوبت من كه رسید ،تیر را در تيربار گذاشتم و نشانه گرفتم، تير من به بالاي هدف خورد .  وقتی رضا از مسجد برگشت به کیف خود نگاه کرد وگفت: چه کسی تیرهای مرا برداشته است؟ هیچکس جواب نداد و  یک دفعه همه زدند زير خنده. 🔹روز هجدهم با پنج اتوبوس به طرف مناطق غرب حركت كرديم . من و دیگر در اتوبوس اول بوديم. ساعت 12 بود كه براي خوردن ناهار توقف كرديم . همه بچه ها براي گرفتن كنسرو در پیش مسئول دسته جمع شدند . به هر نفر یک كنسرو و یک نان دادند . پس از ناهار نماز خواندیم و ساعت يك بعدظهر دوباره حرکت کردیم. پس از پشت سر گذاشتن دزفول ، اندیمشک، پل دختر، باختران شب به نمازخانه ايستگاه صلواتی رسیديم . شام را در آنجا خورديم . بعضی از بچه ها شب را در مسجد خوابيدند و بقيه كه در مسجد جا نشده بودند در ماشین خوابیدند. حدود ساعت دو بعد از نصف شب بود که من بیدار شدم و از ماشین پايين رفتم. 🔸در خیابان قدم می زدم که به احمد هوشیار ،حسن سهرابی ،رجب نعیمی ، محمد عسگری و امین زابلی برخورد كردم. حدود يك ساعت و نيم احمد و رجب با هم صحبت كردند . بعد به مسجد رفتیم و با هم در آنجا بودیم تا اينكه احمد گفت: برویم و در ماشین بخوابیم . درِ ماشین را باز کردیم و  وارد ماشین شدیم . ادامه دارد... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 پاسخهای خود را با ذکر مشخصات، تا پنجم اسفند 97 به آدرس 🆔 @Adminfameningram ارسال نمایید. ✍ نظرات و انتقادات خود را با شماره ۰۹۲۲۳۸۳۲۰۱۱ در میان بگذارید. 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
فامنین گرام
📣 همگانی «خندید و رفت» 📌 قابل توجه علاقمندان به شرکت در مسابقه؛ ♦️ مسابقه دارای 20سوال است که روز جمعه26 بهمن اعلام شد. برای پاسخ به 14 سوال این مسابقه، شما میتوانید به آرشیو رسانه فامنین گرام در روزهای یکشنبه (شهیدلریمیز) مراجعه نمایید و پاسخهای دیگر را نیز، در خاطرات شبهای آتی در اختیارتان قرار خواهد گرفت. 🔅🔅🔅 👈خاطرات ناتمام (قسمت دوم) خوابیدیم تا صبح شد و براي نماز صبح به مسجد رفتیم . نماز صبح را كه خوانديم فرمانده گفت: هرچه زودتر سوار ماشین ها شوید.  از باختران حرکت کردیم و با پشت سر گذاشتن سنندج، دیواندره ،سقز ، در یکی از پادگان ها ی سقز مستقر شدیم . از تدارکات پتو و لوازم گرفتیم و در یکی از اتاق های پادگان مسکن گرفتیم. من و احمد افروز و احمد عبدی وحسین عباسی و ناصر محمودی، حسن بهرامی و یوسف دولتی و محمد عسگری و امین زابلی با هم بوديم . 🔹يك روز جهت استحمام با بچه ها به شهر سقز رفتیم و سپس به گردش در شهر پرداختيم . 66/10/1بود که ساعت 4 بعداز ظهر به اتاق احمد هوشیار رفتم و دیدم علی آقا دولتی نشسته و کتاب فارسی - ترکی مي خواند. 🔸 روز 66/10/22 بود صبح زود مسئول غذای اتاق رفت صبحانه بگیرد که به او حلیم داده بودند. وقتی که حلیم را در اتاق دیدیم به یاد نذريه حلیم خودمان افتاديم . آن را بین بچه ها تقسیم کردند و مشغول خوردن شدیم. 🔹30/10/ 66 ساعت يازده شب عده ای از بچه ها در پادگان تیراندازی کرده بودند. بخاطر این تیراندازی همه ی نیروهای گردان را در یک اتاق بزرگ و سرد جمع کردند . بالاخره كساني را كه تيراندازي كرده بودند شناسایی کردند. فرمانده به آنها دستور داد كه در هوای سرد برفی کردستان سه کیلومتر راهپیمایی كنند . عده ای از بچه ها به آنها خندیدند؛ رضا سلیمی ،رضا ... سلطان ... علی ...را هم به همين علت تنبیه کردند. روز بعد ساعت هفت و نيم درپادگان سقز بودیم كه ما را بیدار کردند و بدون صبحانه به کوهپیمایی بردند به ارتفاعات کوه های برفی کنار شهر سقز رفتيم. چون امكان داشت در آنجا کومله و دموکرات كمين كرده باشند، قبل از شروع حرکت معاون گردان به چهار مسئول دسته گفت: شما جلوتر برويد و به همه جا نگاه کنید. 🔸ما به سختي در برف و گِل پيش می رفتیم .زمين خیس و ليز بود و هر آن ممکن بود سقوط كنيم. حدود دو ونیم ساعت کوهپیمایی کردیم . برف مثل رگبار می بارید و انسان ده متری خودش را هم نمی دید. فرداي آن روز دوباره به کوهپیمایی رفتیم . یک دفعه هواپیما هاي عراقي را بالای سرمان  ظاهر شدند . همگي نشستيم و دستهايمان را حايل سرمان كرديم . روز بعد هم باز به کوهپیمایی رفتیم. حدود ده کیلومتر را در کوه های سقز به طرف بانه كوهپيمايي كرديم . هنگام برگشت در نزديكي پادگان مشاهده كرديم که یک نفر روی برف ها افتاده است.  جلوتر که رفتیم دیدیم منافقين یک رزمنده را به طرز ناجوانمردانه اي شهيد كرده و روي برف ها كشانده اند . خونش برف سفيد را سرخِ سرخ كرده بود. 🌹ساعت يك بعد از نصف شب چهاردهم دي ماه شصت و شش بود که همه را بیدار کردند . به هر اتاق یک کاسه حنا دادند و گفتند: به دست و پای خود حنا بگذارید که می خواهیم به عملیات برویم . حنا بستيم و راه افتاديم . بنا بود عملیات را در ساعت 1 نصف شب شروع کنیم که متأسفانه برف بارید و عمليات عقب افتاد .( خاطرات ناتمام شهيد امين زابلي از عمليات بيت المقدس 2 . ايشان در همين عمليات به شهادت رسيد .) 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 پاسخهای خود را با ذکر مشخصات، تا پنجم اسفند 97 به آدرس 🆔 @Adminfameningram ارسال نمایید. ✍ نظرات و انتقادات خود را با شماره ۰۹۲۲۳۸۳۲۰۱۱ در میان بگذارید. 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
فامنین گرام
🌺شهیدلریمیز_بو هفته شهید محمدرضا عبدی 📖با خاطراتی از شهدای فامنین🌹 📌خاطره هفتم 👈بنویس کربلا 🔹
👌پاسخ یکی از سوالات مسابقه 🔹برای دسترسی به پاسخ، روی پست رپلای شده کلیک نمایید👆 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
📌 بیر گوزل حرکت، #اوستاد_سرودلیردن 👈اُز دیلیمیز تورکوسو(15) 🔹 بَرلمَگ: چشم غرّه رفتن 🔹 بَزمَگ: بزک کردن دیگران 🔹 بَزنمَگ: بزک کردن خود 🔹 بَگَنمَگ: پسندیدن 🔹 بَلله مَگ: جای چیزی را نشان دادن ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 🔥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🌨☃️ @Famenin_Gram ☃️🌨