eitaa logo
فامنین گرام
3.4هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
2هزار ویدیو
116 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
فامنین گرام
🔆هو الحی 📌کاوشی درباره «استر» و «مردخای» و «جشن #پوریم » ♦️ قسمت اول ❇️در #تورات، كتابی است به نا
🔆هو الحی 📌کاوشی درباره «استر» و «مردخای» و «جشن » ♦️ قسمت دوم ... و پادشاه گفت همين مبلغ را به او بدهيد و پس از هفت روز، پادشاه هامان را خواست و گفت كدام شخص به تو امر كرده كه چنين كنى؟ هامان بدون درنگ گفت: كدام شخص مرا از اين كار نهى كرده است؟ پادشاه باز پرسش خود را تكرار كرد تا آنكه گفت اگر اكنون مرا از اين كار نهى مي كنيد من ديگر اين كار را نخواهم كرد و فلان مقدار بدره كه پر از دينار است از روى رضا و رغبت پيشكش مى كنم. پادشاه از شنيدن اين مقدار كه هامان گفت در شگفت شد كه چطور با آنكه کار مهمی در دست اين مرد نيست اين مبلغ را فراهم كرده و با خود انديشيد كه شخصى كه از حكومت بر مردگان بتواند اين مقدار سيم و زر جمع آورى كند خوب است من او را وزير و خود گردانم. از اين رو همه كارهاى كشور را به دست او داد و مردم را به اطاعت او امر كرد؛ و هامان با دشمن بود و از علماى رمل پرسيد كه شوم ترين اوقات براى چه وقت است گفتند ماه آذار زيرا موسى كه پيشرو و راهنماى اين گروه بود در اين روز بمرد و از تمام روزهاى آذار روز چهاردهم و پانزدهم مشئوم تر است. 🔹 هامان به اطراف كشور نوشت كه در اين روز يهودان را بگيريد و بكشيد. و اهل كشور همواره به هامان سجده مي كردند و روى خود را در مقابل او به خاك مى مالاندند به غير از مردخاى (به ضم میم و فتح دال) اسرائيلى كه برادر استر (به کسر الف) زن پادشاه بود و هامان با او دشمن شد و در دل كينه او را پنهان ساخت و زن پادشاه از مطلب آگاه شد و پادشاه را با وزرا و هامان سه روز دعوت كرد و چون روز چهارم شد پادشاه به ملكه گفت هر حاجتى دارى از من بخواه ملكه گفت من و برادرم را از كشتن معاف بدار پادشاه گفت كدام شخص قادر است شما را بكشد ملكه اشاره به هامان كرد و پادشاه با حالتى افسرده و غمناك از مجلس برخاست. هامان بدست و پاى ملكه افتاد و او را سجده كرد و سر او را بوسيد و ملكه همواره هامان را از خود دور مى كرد پادشاه خيال نمود كه هامان را خيال زشتى است و روى خود را به هامان كرد و گفت آيا تو اين اندازه جسور شده اى كه باين زن نظر مى كنى پس امر كرد كه هامان را كشتند. سپس استر از پادشاه تقاضا كرد كه نعش هامان را بر همان چوبه دارى كه هامان براى برادرش تهيه كرده بود بياويزند و پادشاه سئوال او را اجابت كرد و به اطراف كشور نوشت كه اصحاب هامان را بكشند و در همان روزى كه او مي خواست يهود را بكشد پيروان او كشته شدند و آن روز بود. 🔹 پس در اين روز يهود به هامان كردند و اين روز را و یا نيز مى گويند؛ زيرا در اين روز به شكل هامان، تمثال هايى مي سازند و آن را مي زنند و سپس مي سوزانند و از سوزاندن اين تمثال ها اين طور قصد مى كنند كه هامان را سوزاندند و روز اين ماه مانند چهاردهم است.» 🔻 ادامه دارد... ✍ محقق: آقای دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
فامنین گرام
🔆هو الحی 📌کاوشی درباره «استر» و «مردخای» و «جشن #پوریم » ♦️ قسمت دوم ... و پادشاه گفت همين مبلغ ر
🔆هو الحی 📌کاوشی درباره «استر» و «مردخای» و «جشن » ♦️ قسمت سوم ... و نیز ابوریحان در ص 351 ، در دقت و مواظبت بر خود از جمله جشن می گوید: «علماى يهود در تأليف حساب اين اعياد دقت بسيار نمودند كه مبادا طورى اتفاق افتد كه دو روز فراغ و تعطيل از پى يكديگر درآيد و نيز عرابا در روز نيفتد زیرا در اين روز بايد كه يهودان صدقه دهند و بر منبرى كه اورون نام دارد كنند و اين منبر را نيز مى گويند و نيز مبادا روز پورى در روز شنبه روى دهد و از هامان سوز و شادمانى در آن باز بمانند...» 🔹گزارش تقریبا مفصل دیگری که درباره «استر» و «مردخای» به دست ما رسیده است از رشید الدین فضل همدانی زنده در قرن هفتم هجری است. در ص 142 از کتاب که مربوط به تاریخ تاريخ است می گوید: «فى الجمله پادشاه بود و بر صد و بيست و هفت شهر كه امّهات اقاليم بودند حاكم شد، و چون از ملك او سه سال بگذشت، دعوتى بزرگ بساخت به اوانى زر و نقره، و بردهاى ملوّن بياراست؛ و امرا و بزرگان لشكر هر يك را به مرتبه و مقامى و رفعتى و درجتى مخصوص گردانيد، و بفرمود تا ساقى شراب ممزوج كند به نسبت اختلاف امزجه و تباين كم و بيش خوردن، و امر كرد به احضار وشتى، زن خود؛ چه او خوبترين اهل زمان بود. زن ابا كرد و فرمان اردشير را امتثال ننمود. اردشير برنجيد، با جماعتى ندما مشورت كرد. به هلاك و دمار او رخصت دادند و ديگرى را بر او گزيدن. 🔸پس دخترى صاحب جمال خوب چهره نام دختر عمّ مردخاى را بخواست كه بر ملّت يهود بود و بر جاى وشتى نشاند و مردخاى او را وصيّت كرد كه شوهر را از نسب و حسب خود آگاه نكند. و اردشير هامان را موقّر و محترم گردانيد و بالاى همه وزيران نشاند و فرمود كه همه كس او را سجده كنند. مردخاى او را سجده نمى كرد و مستحق سجده خداى را مى دانست. هامان از او كينه گرفت و خواست كه بكشدش، و قوم او را به ده هزار بدره نقره، هر بدره هزار درم از دست اردشير بخريد. اردشير به ممالك خود نبشت كه تا يك سال بايد كه از يهود يك كس باقى نمانده باشد. مردخاى چون اين سخن بشنيد، جامه پاره كرد و پلاس پوشيد و آه كنان به درگاه پادشاه آمد. استار آواز او بشنيد. بر او بترسيد و بعد از تفتيش دستى جامه ملوكانه در او پوشانيد و تقبّل نمود كه حال او به پادشاه عرضه دارد. و سه روز استار با همه كنيزكان روزه گرفتند تا مسبّب الاسباب سببى ساخت كه دو كس از مستخدمان اردشير قصد هلاك مردخاى كردند. مردخاى از عزم ايشان باخبر شد. استار را از كيد ايشان آگاهى داد. استار اردشير را آگاه كرد. اردشير تفحّص آن حال كرد. صحّت آن بر او ظاهر شد. در حال فرمود تا آن هر دو خادم را بكشتند. استار از اردشير استدعا كرد كه به دعوت او حاضر شود، و از وزرا جز هامان با او نباشد. اردشير اجابت نمود، امّا از تخصيص نفس هامان متفكّر بود. همه شب از اين وسواس چشم او نمى غنود. 🔻 ادامه دارد... ✍ محقق: آقای دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸