eitaa logo
فامنین گرام
3هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
114 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
فامنین گرام
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📚با ،(جمعه ها) 📌 (۵۶) 👈 بهشت سنگر 🔹چند دقیقه‌‌ای بود که پاس‌ها عوض شده بود. تعدادی از رزمنده‌ها در سنگر جمعی نشسته و یا دراز کشیده بودند و خستگی در می‌کردند و تعدادی هم در سنگر‌های انفرادی و یا دیده‌بانی پست می‌دادند. 🔸 پنج نفر پاسدار جوان خوش‌سیما، با چهره‌های نورانی، ریش‌های پرپشت و سیاه وارد سنگر جمعی شدند. آن‌ها با تک تک بچّه‌های حاضر در سنگر احوالپرسی کردند و وضع و اوضاع ‌را پرسیدند. هر کدام از بچّه‌ها به طور مختصر چیزی گفت. نوبت به ابوالفضل که رسید اشاره کرد به چاه کم‌عمقی که کنده بودند و از آن آب برمی‌د‌اشتند و حوض کوچکی که در کنار آن درست کرده بودند و در آن‌جا آب‌تنی می‌کردند و گفت: - برادر! در جبهه‌ها به این جا می‌گویند "هتل سنگر". یکی از پاسدار‌ها که از همه خوش سیما‌تر و رشید‌تر به نظر می‌رسید با صدایی مهربان و جدّی پاسخ داد: - برادرم! هتل سنگر کدومه! این جا بهشت سنگره. قدر خوتون هم بدونید. 🔹 پاسدار‌ها، سراغ بابا را گرفتند. وقتی فهمیدند در کدام سنگر بود، به آن‌جا رفتند و حال و احوالش را پرسیدند و پاسداری که جواب رزمندة بسیجی‌ را داده بود از شکافی که بابا در دیوار ایجاد کرده و از آن‌جا دیدبانی می‌کرد به آن سوی روخانه نگاه کرد و شروع کرد به توضیح دادن. او آن طرف رودخانه‌ را مانند کف دست می‌شناخت و یکی یکی همه‌ را به بقیّه شرح می‌داد. 🔸گروه پنج نفری پاسدار‌ها پس از خدا حافظی از بابا و بازدید از بقیّة سنگر‌ها دوباره به سنگر جمعی برگشتند. این بار همان پاسدار از رزمندة بسیجی پرسید: - بگو ببینم این‌جا چطوری تیراندازی می کنید؟ - این جا ما حزب‌اللهی تیراندازی می‌کنیم. - حزب اللهی تیراندازی می کنید، یعنی چطوری؟ - سر لولة اسلحه را می‌گیریم سمت دشمن و هر جا که آمد می‌زنیم. - این که نشد حزب‌اللهی تیراندازی کردن. حزب‌اللهی تیراندازی کردن یعنی مثل بابا، گلوله‌ را به چشم دشمن، به قلب دشمن زدن، والّا به در و دیوار خانة مردم گلوله زدن که تیراندازی حزب‌اللهی نیست. 🔹 پس از این که پاسدارها خداحافظی کردند و رفتند، تازه رزمندهای بسیجی شروع کردند از این وَر آن وَر پرسیدن که آن‌ها کی‌ها بودند. بله! پاسداری که صحبت کرده بود فرمانده سپاه خرّمشهر بود. 🖋🖋🖋 ✍برگرفته از ، (چپقلو) به قلم:استاد 👈تهیه و تنظیم: ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️