eitaa logo
فرنگ، بدون روتوش
1.9هزار دنبال‌کننده
931 عکس
78 ویدیو
2 فایل
به کانال فرنگ، بدون روتوش خوش آمدید. کانالی متفاوت برای معرفی و شناخت دقیق‌تر ابعاد فرهنگی اجتماعی اقتصادی غرب و شرق، توسط مشاهدات بنده و ایرانیان مقیم @Dr_Mehrabaan ..................... راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
فرنگ، بدون روتوش
یک سیم کارتی را از شرکت AT&T خریدم. در مزایا و معایب شبکه موبایل اینجا نسبت به ایران خواهم نوشت. است
مزایا و معایب شبکه‌های مخابراتی و موبایلی در آمریکا سه شرکت Verizon, AT&T, T-Mobile عمده‌ی بازار موبایل اکثر ایالت‌ها رو در اختیار دارن. بسیاری از ساکنین شهر در خانه خط تلفن نداشته و برای ارتباط از موبایل استفاده می‌کنند. مزیتی که نسبت به ایران وجود دارد، وجود طرح‌های اشتراکی نامحدود با قیمت‌های مناسب است که به family plan شناخته می‌شوند و طی آن مثلا ۱۰ نفر با همدیگر یک پلن نامحدود را بر می‌دارند و با پرداخت حدود ۳۰ دلار بصورت ماهیانه از تماس داخلی و پیامک نامحدود و اینترنت پرسرعت با حجمی در حدود ۱۵ گیگابایت (در مجموع) استفاده می‌کنند. اما از طرف دیگر، معایب و ضعف‌هایی عجیب و غریب و باورنکردنی هم به چشم می‌خورد. مثلاً وضع آنتن دهی اصلاً تعریفی ندارد. یک بحث رایج بین افرادی که تازه به اینجا می‌آیند این است که از کدام بِرَند سیم کارت‌شان را تهیه کنند که آنتن دهی‌اش بهتر باشد تا کمتر به مشکل بخورند. درون خانه‌ی دوستی، آنتن دهی در حد صفر است و اصلا نمی‌تواند آنجا با موبایل صحبت کند. اوایل یک سیم کارت اعتباری به نام ptel گرفتم که در برخی مکان‌های شهر آنتن ضعیفی داشت و تماس‌ها قطع و وصل می‌شد. وجود چنین ضعف‌هایی در کشور آمریکا شاید برای خیلی‌ها باور نکردنی باشد. این نکته را هم اضافه کنید که سرویس ساده‌ای مثل اعلام خاموش بودن یا در شبکه نبودن موبایل در بسیاری موارد موجود نیست. مثلاً به موبایل رفیق‌تان زنگ می‌زنید، تعدادی بوق میخورد و کسی تلفن را بر نمی‌دارد؛ بعداً کاشف به عمل می‌آید که تلفن وی در آن ساعت خاموش بوده اما سیستم پیامی مبنی بر خاموش بودن و یا در شبکه نبودن آن خط نمی‌دهد! ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️تجربه‌ی اخیر یک از دوستام در مورد رصد حساب‌های بانکی در آمریکا: «ما برای خرید ماشین[تویوتا کمری 2012 به قیمت 15 هزار دلار] پول کم داشتیم، پدر خانمم از طریق یکی از دوستاش 7000 دلار برای ما فرستاد. این پول از طریق یک حساب تو مالزی به حساب آمریکای من واریز شد. بعد از حدود 3 ماه از US Bank تماس گرفتن که بیا یکسری سوال داریم ازت. رفتم گفتن این پول برای چی اومده به حسابت؟ از کجا اومده؟ منبع در آمدت تو آمریکا کجاست؟ تو ایران حساب داری یا نه؟ آیا باز هم خواهد آمد یا نه؟ و ... هدف‌شون از این کار، به نظرم چند چیزه. نشون میده حساب‌ها به طور دقیق مانیتور میشن. حتی ورود مبالغ بسیار کم هم رصد میشه، یعنی 7000 دلار که درآمد ماهیانه یه مهندس تو آمریکاست. پی قضیه رو می‌گیرن که ببینن از کجا اومده. بدیهی هست که توی این سیستم نمیشه پول‌شویی کرد. مثلا فرض کن شخصی بخواد 14 میلیون دلار پول‌شویی کنه. تو این سیستم مگه میشه؟ همین رو مقایسه کنید با ایران. من یه بار تو حساب ایرانم برای چند روز 25 میلیون اومد و رفت. برای این که نامه تمکن مالی ببرم به سفارت نشون بدم. نه کسی اومد گفت برای چی تو این حسابت پول اومده؛ تو که در آمدت مشخصه چرا 25 میلیون برای چند ساعت تو حسابت پول اومده؟ و نه هیچ چیز دیگه‌ای... برای قضیه‌ی تحریم هم روی ایرانی‌ها حساس‌ترند. به هر حال براشون ممکنه سوال پیش بیاد این پول تو حساب یه ایرانی چطور اومده. اما این حساسیت منحصر به ایرانی‌ها نیست و روی بقیه‌ی حساب‌ها هم کنترل شدیدی دارن. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️دانشجویان دانشگاه آیووا [Iowa] آمریکا تا برگزاری کلاس ناچارن روی زمین بشینن حتی یک ‌صندلی ردیفی هم وجود ندارد. چند ستون جلوتر یک‌ خانم روی سطل آشغال نشسته است. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات و مشاهدات ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️سبک زندگی آمریکایی • بخش اول از همان اولین مواردی که در روساخت زندگی آمریکایی به چشم می‌آید، هر کسی را مجاب می‌کند که قاعدتاً فرق‌های بسیاری در این سبک زندگی با سبک زندگی ایرانی وجود دارد. برای مثال فردی چندین دقیقه برای انتخاب بین یک نان یک دلاری و یک نان یک دلار و بیست سنتی وقت می‌گذارد تا بالاخره تصمیم کبرایش را بگیرد. یا اینکه یکی از پررونق‌ترین سایت‌های آمریکا، سایت خرید وسایل دست دوم است. دانشجو یا کارمندی که به جای اینکه خودش در خانه، قهوه درست کند و کمتر از یک دلار هزینه کند، لپ‌تاپش را بر‌می‌دارد و می‌رود به یک کافه تاریک و شلوغ و حداقل چهار پنج دلار پول برای یک قهوه خیلی معمولی می‌پردازد و همزمان با نوشیدن آهسته قهوه، لپ‌تاپ را باز می‌ کند و به کارهای روزانه‌اش می‌پردازد. زمانی که از بین زرق و برق خیابان ها و مغازه‌های پر از اجناس لوکس وارد معابر عمومی می‌شوید، خیابان ها پر هستند از بی خانمان ‌هایی که با لباس مندرس و کثیف که با چهره ای ژولیده از عابران چند سنت گدایی می‌کنند تا شاید امروز بتوانند یک چیزبرگر سه، چهار دلاری ساده از مک دونالد (McDonald's) بخرند. بخاطر این کار جلوی فروشگاه‌ها می ایستند و برای مردمی که قصد داخل شدن دارند در را باز می کنند و همزمان درخواست خود را عاجزانه مطرح می کنند. صحبت‌های چهره به چهره و تجربه‌های شخصی مرا بیشتر به این تفاوت‌ها حساس کرد. یک بار به دوست آمریکایی‌ام گفتم که امشب نزدیک بیست مهمان داریم و با نمی‌دانم با دو مبل ساده با این تعداد مهمان چه کنم؟ یکه خورد! با تعجب گفت یعنی تو توی خانه‌ات دو تا مبل داری؟ برایش قابل فهم نبود که چرا ممکن است یک دانشجو به بیشتر از یک مبل نیاز داشته باشد. همین آدم حداقل سالی یک بار به تفریحات گران‌قیمت خارج از آمریکا می‌رود: بعضی اوقات به استرالیا، گاهی به اروپا و گاهی آسیا و آمریکای جنوبی... یا اینکه خانم رئیس یکی از بخش‌های پژوهشی شرکت Yahoo تعریف می‌کرد که همسرش در جایی کار می‌کرده و یک مسأله حقوقی برایش ایجاد شده... پرسیدم همسرتان چه شغلی دارد؟ گفت تعمیرکار لوازم رایانه‌ای و شبکه‌های خانگی. گفتم یعنی مهندس کامپیوتر است؟ گفت نه... دیپلم فنی از مؤسسه‌ای خصوصی دارد تا بتواند از مجوزش استفاده کند و کار کند. حالا این خانم خودش دکترای کامپیوتر است با چند سال سابقه استادی دانشگاه و چندین سال سابقه پژوهش در شرکت‌های معتبر رایانه‌ای. یا اینکه یک بار در یکی از معتبرترین همایش‌های تخصصی رشته‌مان، با چند تن از استادان به‌نام آمریکایی رفته بودیم نهار... یکی از اساتید همه ما را پنج دقیقه‌ای معطل کرد. فکر می‌کنید چرا؟ چون در فهرست قیمت غذا نوشته بود که غذایش چهارده دلار است ولی با او شانزده دلار حساب کرده بودند! یا مثلاً اینکه فقط در سه سال حضورم در این کشور با افرادی کار کرده‌ام که همه‌شان بلااستثنا در چهار سال اخیر یک، دو یا حتی سه بار تغییر شغل داده‌اند. اگر از این‌ها بگذریم... جوانی را می‌شناسم که در زمینه پژوهشی ما سرآمد است و به تازگی از دانشگاه استنفورد فارغ‌التحصیل شده است. دانشگاه پرینستون (دانشگاهی که انیشتین در آن استاد بوده است) او را به عنوان استاد دانشگاه می‌پذیرد. چند ماهی نمی‌گذرد که حوصله‌اش سرمی‌رود و استادی را ول می‌کند و می‌رود سراغ تأسیس یک شرکت نوپای دانش‌بنیاد با سرمایه‌ای نه چندان زیاد از یک سرمایه‌گذار معروف... آن هم با این پیش‌فرض که بیشتر از نود درصد شرکت‌های نوبنیاد بعد از دو یا سه سال ورشکست می‌شوند. اولین پرسشی که به وجود می‌آید این است که این همه تفاوت برای چیست؟ نه آن معطلی برای بیست سنت تفاوت قیمت نان و دو دلار تفاوت قیمت غذا و نه آن تفریح یک ماهه گران‌قیمت! این همه تغییر شغل برای چه؟ 📝خسرو قبادی " بخش دوم " ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️ترس از پلیس آمریکا نحوه عملکرد پلیس و ترس مردم از آن از نکات قابل تامل در آمریکا ست. روزهای ابتدایی ورود من به آمریکا با یکی از دوستانم سوار ماشینش بودیم. در مسیر مشغول گپ و گفت بودیم که ناگهان سرعتش رو کم کرد و مدام از آینه‌های مختلف ماشین عقب رو نگاه میکرد. پس از چند بار پرسش من که چی شده؟ چرا اینطوری میکنی نچ نچ کنان گفت حواسم نبود چراغ قرمز رو رد کردیم! و کماکان بر میگشت عقب رو نگاه میکرد... جالب اینکه پلیس آمریکا خیلی جدی و رسمی برای گرفتن متخلفان پنهان میشه. مثلا برای گرفتن افرادی که ممکنه از چراغ قرمز عبور کنند یک گوشه‌ای پنهان میشن. این یک شگرد فردی نیست بلکه چیزیه که علنی انجام میدن و همه هم میدونن. دوستم بعد از چند دقیقه‌ای به حالت عادی برگشت و گفت شانس آوردیم و الا الان روی زمین دراز کشیده بودیم! باید بدونید اگه پلیس به شما ایست داد که کنار بایستید باید ماشین رو سریعا نگه دارید و بدون حرکت سر جاتون بشینید و دو دست خود را روی فرمان بگذارید... طوری که افسر پلیس بتونه دو دست شما رو روی فرمان ببینه. هیچ حرکت اضافه‌ای هم نباید سر بزنه چون پلیس اجازه شلیک داره. مثلا اگه پلیس از شما مدارکتون رو درخواست کرد حق ندارید همین طوری دستتون رو سمت داشبرد یا هرجای دیگر ماشین ببرید! اول باید اجازه بگیرید و توضیح بدید که مثلا مدارک در داشبرد ماشین است؛ بردارم؟ چون او با این فکر که شما میخواید اسلحه در بیارید و به سمت او شلیک کنید اجازه داره از خود و همکاراش دفاع کنه. البته اینکه در این کشور چنین اجازه هایی به افسران پلیس داده شده منطق خودشو داره! وقتی حمل اسلحه آزاد باشه، کافیه طرف مقداری الکل هم مصرف کرده باشه و از سر مستی از چراغ قرمز هم رد شده باشه. حالا که گیر پلیس افتاده، پلیس‌ها از کجا بدونند این طرف که از چراغ قرمز رد شده مست هست یا نیست! اسلحه داره یا نداره!؟ الان میخواد از داشبرد اسلحه برداره شلیک کنه یا میخواد مثل پسر خوب مدارکش رو تحویل بده. پلیس‌ها که جانشان را از سر راه نیاورده‌اند. به همین خاطر چنین مجوزهایی برای دفاع از خودشون دارن! در طول سال 2015 میلادی، 1199 نفر در ایالات متحده آمریکا توسط پلیس این کشور کشته شده اند! سایتی تحت عنوان کشته شدگان توسط پلیس وجود دارد که به طور غیر رسمی اسامی کشته شدگان را به همراه اسناد و اطلاعات موجود درباره هر یک را به طور روزانه جمع آوری کرده است. این آمار کشته شدگانی است که توسط رسانه های مختلف اعم از محلی یا... منتشر شده است. مساله دیگر اینکه بین کشته شدگان، درصد سیاه‌پوست‌ها بسیار بالاتر از سفیدپوست‌ها است. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
در زمان اوج جنبش برابری طلبی سیاه پوست‌های آمریکا در دهه‌های 1960 و 1970 میلادی، تعداد معدودی از سیاه پوستان آمریکا دست به خشونت علیه سفید پوست‌ها می‌‌زدند. رهبران سیاسی آمریکای آن‌ روز که عمدتا سفید پوست بودند، از رهبران سیاه پوستان مثل مارتین لوتر کینگ و مالکوم ایکس تقاضای محکومیت خشونت سیاه پوستان را داشتند. مارتین لوتر کینگ کسی‌ بود که پیشرو محکومیت چنین اعمالی از سوی سیاه پوستان بود. اما مالکوم ایکس نظر متفاوتی داشت. او در یک سخنرانی‌ گفت تا زمانی‌ که سران سفید پوستان، خشونت طلبانِ سفید پوست را دعوت به عدم خشونت نکنند، من از سیاه‌پوستان نخواهم خواست که دست از خشونت بردارند! واضح است اعمال سیاه پوستان عکس العمل نسبت به اعمال نژاد پرستانه سفید پوستان بود که به صورت خشم در وجود آنها نهادینه شده بود. جالب اینکه در پارک ملی واشنگتن ، در کنار بناهای یادبود آبراهام لینکلن، توماس جفرسون، تئودور روزولت، تندیس مارتین لوتر کینگ را به عنوان یک رهبر مبارز با تبعیض نژادی در آمریکا را نیز ساخته‌اند اما اثری از یادبود مالکوم ایکس وجود ندارد. زیرا با خواسته‌های سران سفید پوست همراهی نکرد. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
⭕️شاخص سنجش عزت پاسپورت ایرانی یادم‌ هست در ایام اوج حملات عربستان به یمن، دو دوست هم دانشگاهی در آمریکا داشتم یکی اهل عربستان و دیگری اهل یمن. دوست یمنی‌م ناراحت بود و نگران، دوست عربستانی سرافکنده و خجالت زده. موضع آمریکا هم که مشخص! خبر ارسال کشتی کمک‌های ایرانی به یمن منتشر شد. عربستان و آمریکا خط و نشان می‌کشیدن که کشتی باید فلان بشود، باید چنان بشود و و و... از آن طرف مصاحبه فرماندهان نظامی ایران که تهدید جدی میکردن در صورت ایجاد ممانعت در رسیدن کشتی چنین و چنان خواهیم کرد. منِ ایرانی در جمع دوستانه با تحسین هر دو فرد یمنی وعربستانی مواجه میشدم. اول به خاطر دفاع از مظلوم، دوم به خاطر اقتدار. در نتیجه، افتخار بنده به عزت و اقتدار ایرانی بودن. چند روز بعد خبر آمد ایران با کشتی‌اش همان کاری را کرده است که آمریکا و عربستان تعیین کرده بودند! مدتی بعد وزیر خارجه ایالات متحده گفت: به همتای ایرانی[در دولت بنفش] خود گفتم ارسال این کشتی را تحمل نمی‌کنم، او هم فوری تماس گرفت و ....»! آیا لازم است درباره بلایی که بعد از این اتفاق بر سر عزت ایرانی در جمع ما آمد توضیح بیشتری بدهم؟ ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
بانک آمریکایی USbank به مشتریان‌ش اعلام کرده درخواست کارت بانکی اعتباری بدهند و ظرف یک ماه حداقل با آن ۱۰۰۰ دلار تراکنش خالص انجام دهند تا ۱۰۰ دلار ناقابل به آن‌ها اعطا شود! Discover bank نیز در یک حرکت عجیب، به هر کدام از مشتریان‌ش که فرد دیگری را برای دریافت کارت اعتباری معرفی کند، ۵۰ دلار می‌دهد. همین مبلغ نیز به مشتری جدید پرداخت می‌شود! رقابت سنگین بین موسسات مالی، این حُسن را دارد که مشتری در این بین سود می‌برد.. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ
برای یک دوره چند هفته‌ای اومده بودم کینگِستون شهری در ایالت اُنتاریو کانادا. یکی از اولین چیزهایی که توجه‌م رو جلب کرد یک آگهی تبلیغاتی بود که در اکثر اتوبوسها نصب شده با عنوان ?Need to Talk (نیاز به صحبت دارید؟) یک شماره تلفن گذاشته بودن و ساعت تماس بین 7 شب تا 3 صبح برای کسانی که به هر دلیل دچار بحران روحی شدن. از زمانی که از ایران خارج شدم و در محیط دنیای غربی قرار گرفتم به حکایت تنهایی آدم‌ها در غرب خیلی فکر میکردم. البته چنین خط تلفنی نکته مثبتی ست و احتمالاً می‌تواند در کاهش آمار خودکشی و امثالهم خیلی موثر باشد. اما از طرف دیگر این را هم نشان میدهد که احتمالا افراد زیادی در این جامعه هستند که وقتی دچار یک بحران روحی میشن کسی رو در کنارشون ندارن. البته اینجا هم آدم‌ها خیلی به همدیگر کمک میکنن ولی مجموعا در بحران‌های روحی کاملا میشه تنهایی آدم‌ها رو احساس کرد. اینجا ملت از همون 16-17 سالگی که با اولین دوست دختر یا دوست پسرشون Break up(قطع رابطه) میکنن، میدونن که باید خودشون این بحران‌ها رو پشت سر بذارن و الزاما کسی نیست که پشتوانه روحی بهشون بده. یکی از سرویس‌های مشابهی که شنیدم صلیب سرخ داره اینه که افراد داوطلب را به یک فرد مسن و تنها Assign (مرتبط) میکنن و آن فرد به صورت هفتگی به دیدن فرد مسن میره و سعی میکنه که او رو از تنهایی در بیاوره. خیلی ترسناکه که تصور کنی یه روزی آن قدر تنها شدی تو این دنیا که فقط یک فرد غریبه حاضره چند ساعت از وقتش رو از سر ترحم به تو اختصاص بده... هم اینجا و هم در جاهای دیگه‌ای که قبلاً بودم آدم‌هایی رو دیدم که به معنای واقعی کلمه تنها هستند و خودشون باید یک تنه گلیم خودشون رو توی این دنیای وانفسا بکشن بیرون. یکی از این نمونه‌ها چند سال قبل داشتم از فنلاند به آمریکا میومدم. به دلیل تأخیر توی پروازم مجبور شدم چند ساعتی بیشتر توی فرودگاه باشم و تصادفاً با یه خانم اهل سوئد آشنا شدم. تو این مدتی که قبل از پرواز فرصت داشتیم راجع به چیزهای مختلفی صحبت کردیم و از جمله ایشان قصه زندگی‌ش رو برام تعریف کرد که خیلی عجیب بود... 26 ساله بود و یه دختر 7 ساله داشت. وقتی 19 ساله بوده و با اولین عشق زندگی‌ش اشتباها بچه دار شده... به محض اینکه پای بچه وسط میاد، آقا پسر فلنگو می‌بنده و این دختر خانم 19-20 ساله میمونه و بچه‌ش. بعد با هر بدبختی هست لیسانس اقتصاد میگیره اما حقوقی که با مدرکش میتونسته دریافت کنه کفاف زندگیشو نمیداده! به همین خاطر از 3 سالِ قبل به کمک موسسات ارسال دانشجو به خارج از سوئد به فنلاند میره و اونجا تحت عنوان دانشجو اما به صورت غیر قانونی در یک مزرعه وسط جنگل In the Middle of Nowhere که خودشون میگن ناکجاآباد داره جون میکنه تا بتونه کمی پول دربیاره. 3 سال هم هست که دخترشو پیش مادرش گذاشته و یکه و تنها توی یه کشور غریب به صورت غیرقانونی کار میکنه. حس عجیب و غریبی بود وقتی به ماجرای زندگی‌ش گوش می‌دادم. نکته آخرش هم این بود که اخیراً سر و کله پدر بی‌مسئولیت بچه‌ش دوباره پیدا شده بود! ولی این خانم میگفت با ظلمی که در حق‌ش کرده حتی راضی نیست قیافه‌ش رو ببینه یا ازش پولی قبول کنه. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ @Farang_Without_Retouch
درون اتاق‌های پرو فروشگاه‌های لباس در آمریکا، قفسه‌هایی تعبیه شده تا مشتریان لباس‌هایی را که پسندشان نیست در آن قرار دهند تا متصدی اتاق پرو آن را به مکان ابتدایی انتقال دهد. از مسئول فروشگاه دلیل‌ش را پرسیدم، گفت اگه افراد نتونستن لباسی رو انتخاب کنن خجالت‌زده نشن. ⭕️روایت‌های دست اول از تجربیات زیسته ایرانیان ساکن فرنگ