هدایت شده از « منِفیالحال »
رسیدن به کار های عقب افتاده حیاتی ❌
خندیدن با مهدیه به چنلای معلمی و آقا مصطفی در تلگرام✅
من یه تار موی نازکم که به واسطهٔ مامانم به زندگیم وصلم. روزت مبارک نقطه اشتراکم با جهان💙
کاش همه آدما با یه نگاه متوجه حرفا و منظورمون میشدن و دیگه نیاز به توضیح لفظی نبود.
با استرس از خواب پریدی چون کل بعدازظهرو سریال دیدی و وسط سریال خوابت برده و فردا چهارفصل امتحان سخت داری و هنوز یه فصلم نخوندی، داری فکر میکنی چه خاکی تو سرت کنی که مامانت میگه: " فردا امتحان داری؟ نمیخواد بخونی چون تعطیلی. " چهجوری بگم که حق شیرینی مطلب ادا شه؟
خب معلومه که اولین شرطم برای شروع یه سریال اینه که حتما تو بازه زمانی امتحانا باشیم. 🤏🏻
فراریِمسلحبهقلم
هرچی بیشتر میگذره بیشتر میفهمم که "عادت" کردن چقد بیرحمانهس، اینکه "مجبوری" به چیزایی که عاشقشونی
یهسری چیزا فقط عادته.
نه دوست داشتنه، نه تنفر، نه یه حس خاص.
چشمتو باز میکنی میبینی نباشه یهچیزی کمه،
ولی حسی هم بهش نداری.
فقط عادت کردی، عادت، عادت، عادت.
و من چقد از این عادت های کُشنده متنفرم..
فراریِمسلحبهقلم
چون یادگاری بماند [ درحال پاشیدن از سرما ]
انقد فیلمی که از اونروز درست کردم خوشگل و دوستداشتنیه که هم دلم نمیاد بفرستم جایی هم منتظر یه فرصت خوبم که بزارم اینجا یادگاری بمونه.