انگار همین دو سه هفته پیش بود که داشتم خاطره های خوب خوب چهارصد و دو رو ادیت میزدم و میگفتم کاش تموم نمیشد و دلم تنگ میشه.

حرفمو پس بگیرم؟ حس میکنم چهارصد و سه خیلی قشنگ‌تر بود. (تو یسری زمینه ها از چهارصد و دو هم بیشتر اذیت شدم و قشنگ رو به فنا بودم) ولی هم‌زمان سال پر از حس و تجربه های جدید و خفنی بود و کلی باهاش بزرگتر شدم :)) فکر کنم به اون مهدیه مورد نظر بیشتر نزدیک شدم، * چهارصد و سه‌م با اعتکاف حرم شروع شد.💘

امروز دوشنبه آبی بوده معرف به غمگین ترین روز سال.

راستی اومدم بگم هم پیش مشاور مدرسه تست دادم هم mbti دادم. و نتیجه هاش حدود ۹۰ درصد مطابقت داشتن و mbti شدم Entp-t. :)))

تبریک به خودم که فردا امتحانام تمومه✨✨✨

احتیاج به اون حس خفن بعد تموم کردن یه رمان قشنگ یا تموم کردن یه سریال باحال دارم.

بچها بابت یه قضیه ای نگرانم، میشه چند تا الهی بالحجة برام بگین به خیر بگذره؟ 🤍

سه شنبه های انزجار برانگیز

پولامو حروم کنم و ماگای گرون بیرونو بخرم؟ نه ممنون، ماگ ساده سفالی رو رنگ و تزئین میکنم و لعاب میزنم. وسایل دست‌ ساز خیلی بیشتر بهم حس خوب میدن، هروقتم ببینمش یادم میفته که خودم درستش کردم و خوشحال میشم.💘(فقط تصمیمشو گرفتم و وسایلشم ندارم)

امروز ۴ ساعت سریال دیدم و مویرگای چشمم دارن جیغ میزنن رسما و سرم درد میکنه :))

واسه ی حرم و امام رضا یکهو انگار دلمو میگیرن میچلونن انقد که تنگ میشه‌.

و دلم میخواد همین الان تلپورت شم تو حرم. :]