eitaa logo
فاطمی
425 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹امام على (عليه السلام) فرمودند: اگر ايمان تنها گفتار بود، روزه و نماز و حلال و حرام نازل نمى شد. 📚بحار الأنوار : 69 / 19 / 2 . ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄ زندگی به سبک کلام اهل بیت @ fatemi_ar
صبحانه خبری 🔺در بسته خبری پیش رو، مهم‌ترین اخبار ۲۴ ساعت گذشته را با هم مرور می‌کنیم. این صبحانه خبری مفید و مختصر را بخوانید. 🔵 حضور رئیس‌جمهور در تجمع خانواده بیماران SMA آیت‌الله رئیسی پس از پایان نشست مشترک با مجلس، هنگام خروج از ساختمان پارلمان با مشاهده خانواده‌هایی که کنار خیابان تجمع کرده بودند، از ماشین پیاده شده و به جمع آن‌ها رفت. اس‌ام‌ای یک بیماری ژنتیکی پیش‌رونده در نوزادان است که با ضعیف‌شدن عضلات، مشکلات حرکتی ایجاد می‌کند. 🔵 بازگشت «آرش آقایی» به تیم‌ملی جودو ایران فدراسیون جودو: «آرش آقایی»، دارنده چندین مدال در مسابقات جودو قهرمانی که بنا به دلایلی نزدیک به دو سال برای تیم‌ملی آذربایجان مسابقه داد، سرانجام امروز با حضور در فدراسیون جودو تصمیم گرفت از این پس زیر پرچم کشورمان مسابقه دهد. 🔵 آژانس: ایران استفاده از سانتریفیوژ IR-6 را شروع کرد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعلام کرد ایران استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته IR-6 در تاسیسات غنی‌سازی فردو را شروع کرده است. 🔵 قالیباف: برخی فشارها بدون شک فشار تحریم است رئیس مجلس: برخی فشارها بدون شک فشار تحریم است. برای رفع تحریم قانونی را وضع کردیم تا با جاده یک طرفه آمریکا و ۴+۱ مقابله کنیم. قانون اقدام راهبردی نشان داد نقشه راه قطعی ما در سیاست بین الملل چیست. ما با قدرت می‌توانیم مذاکره قدرتمندانه انجام دهیم و اگر طرف مقابل به تعهداتش عمل کند، توافق عادلانه ای خواهیم داشت. اگر طرف مقابل مذاکرات به تعهداتشان پایبند شوند، امیدوارم کشور به توافقی عادلانه دست پیدا کند. 🔵 امروز یا فردا، پایان دور فعلی مذاکرات مقامات دولت بایدن روز چهارشنبه گفتند که دور فعلی مذاکرات هسته ای ایران و قدرت های بزرگ جهانی در وین، روز پنجشنبه یا جمعه به پایان می رسد. این منابع توضیح دادند که زمان دقیق، به تحولات مذاکرات بستگی دارد. 🔵 موافقت ایران با افزایش راستی آزمایی آژانس در فردو سرپرست نمایندگی ایران در آژانس گفت: گزارش جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص فعالیت‌های هسته ای کشور، ایران گازدهی به سانتریفیوژهای IR-۶ را در فردو برای تولید هگزافلورید اورانیوم با غنی ۲۰ درصد را آغاز کرده است و ایران به آژانس اجازه داده است تا راستی آزمایی خود در این سایت را افزایش دهد. 🔵 درگیری نیروهای مرزی ایران و طالبان بعد از ظهر دیروز در منطقه شغالک در نزدیک ولایت نیمروز درگیری‌ میان نیروهای مرزبانی ایرانی و طالبان رخ داده است. تسنیم نوشت که خبر تصرف پاسگاه های مرزی ایران کذب است و طالبان تصور کرده بود که به مرزشان تجاوز شده. فارس هم نوشت که اشرار حمله کردند، نه طالبان. معاون استاندار سیستان و بلوچستان هم گفت: درگیری پایان یافته و اوضاع آرام است .  سخنگوی وزارت خارجه هم گفت:: موضوع با هماهنگی مرزبانان دو طرف مدیریت و پایان یافت. 🔵 آخرین آمار کرونا در ایران بنابر اعلام وزارت بهداشت، ۴ هزار و ۳۱۲ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد که ۶۶۰ نفر از آنها بستری شدند و مجموع بیماران کووید۱۹ در کشور به ۶ میلیون و ۱۲۱ هزار و ۷۵۷ نفر رسید. ۸۲ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند و مجموع جان باختگان این بیماری به ۱۲۹ هزار و ۹۱۲ نفر رسید. 🔵 سانتریفیوژهای پیشرفته ایران، یکی از موارد اختلافی در وین نشریه آمریکایی «پولتیکو» در روایتی در خصوص روند مذاکرات فعلی «وین» برای احیای برجام و لغو تحریم‌های ایالات متحده علیه آمریکا علیه جمهوری اسلامی نوشت که آن طور که مذاکره‌کنندگان برآورد کرده‌اند، حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد از توافق تکمیل شده است و ۲۰ تا ۳۰ درصد باقیمانده حاوی دشوارترین مسائل است که شامل سانتریفیوژهای بسیار زیاد پیشرفته ایران می‌شود. 🔵 خروج ١٧ هزار ایرانی از مرز زمینی برای حضور در «جمعه سیاه» ترکیه هفته گذشته بلک فرایدی یا همان جمعه سیاه که فرصتی برای خرید با تخفیف‌های چند ده درصدی است با استقبال عجیب ایرانی‌ها از مراکز خرید ترکیه مواجه شد به طوری که هزاران ایرانی از مرز‌های زمینی برای خرید در این ایام ویژه خود را به مقاصد مختلف رساندند که گویا پرازدحام‌ترین و پرطرفدارترین مقصد در این برای ایرانی‌ها مراکز تجاری وان در ترکیه بوده. در بازه زمانی ۱۱ روزه از ۲۷ آبان ماه تا ۸ آذر ماه ۱۶ هزار و ۷۵۹ نفر ایرانی از مرز‌های زمینی وارد ترکیه شدند که در همین ایام ۱۶ هزار و ۶۲۹ نفر به کشور برگشتند. @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اول پدرت را راضی کن) جناب شيخ رجبعلی خیاط، گاه به بعضی از افراد اجازه حضور در جلسه های خود را نمی‌داد و یا شرطی برای آن می گذاشت... یکی از ارادتمندان شیخ که قریب بیست سال با ایشان بود، آغاز ارتباط خود با شیخ را این گونه تعریف می کند: در آغاز هر چه تلاش می کردم که به محضر او راه پیدا کنم اجازه نمی داد تا این که یک روز در مسجد جامع ایشان را دیدم، پس از سلام و احوال پرسی گفتم: "چرا مرا در جلسات خود راه نمی‌دهید؟" فرمودند: "اول پدرت را از خود راضی کن بعد با شما صحبت می کنم"! شب به منزل رفتم و به دست و پای پدرم افتادم و با اصرار و التماس از او خواستم که مرا ببخشد. پدرم که از این صحنه شگفت زده شده بود پرسید: چه شده؟ گفتم: شما کار نداشته باشید، من نفهمیدم، اشتباه کردم....مرا ببخشید و بالاخره پدرم را از خود راضی کردم. فردا صبح به منزل جناب شیخ رفتم، تا مرا دید فرمود: "بارک اللّه!! خوب آمدی، حالا پهلوی من بنشین" از آن زمان که بعد از جنگ جهانی دوم بود تا موقع فوتشان، با ایشان @fatemi_ar
جنایت بمباران مسابقه فوتبال در ایلام باید در جهان شناخته شود 🔺حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای ایلام: 🔹حوادث کم‌نظیری در استان ایلام به وقوع پیوست که مردمِ خودمان هم خبر ندارند، چه برسد به دیگران. یکی قضیّه‌ی بمباران مسابقه‌ی فوتبال بچّه‌ها است در سال ۶۵. 🔹هواپیمای عراقی آمد از نزدیک و با توجّه به اینکه اینجا چه هست، اینجا را زد و ده‌ بازیکن و داور و چند بچّه شهید شدند. 🔹 این حادثه‌ی بزرگی است؛ جا دارد که این‌ جور حوادث در ابعاد جهانی شناخته بشود. ۱۴۰۰/۸/۳۰ 🔺 بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره‌ی شهدای استان ایلام که سی‌ام آبان‌ماه برگزار شده بود، صبح امروز (پنجشنبه) در محل برگزاری این کنگره منتشر شد. ✅@fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جزیره ام الرصاصِ عراق دیماه 1395 دقیقا سی سال بعد از عملیات کربلای 4 هنوز نیزه و شمشیر شکسته های قتلگاه غواصان با ما سخن میگویند و حدیث عشق میسرایند این قطعه فیلم را فقط کسانی درک می کنند که کربلای۴ را درک کردند و لاغیر @fatemi_ar
🍮پودینگ شکلاتی (دسر نشاسته ای شکلاتی) 🔸 شکر نصف فنجان 🔸پودر کاکائو سه قاشق غذاخوری 🔸نشاسته ذرت یک چهارم فنجان 🔸نمک یک هشتم قاشق چای‌خوری 🔸شیر دو و سه چهارم فنجان 🔸کره در دمای محیط دو قاشق غذاخوری 🔸وانیل یک قاشق چای‌خوری 🍮در یک ماهی‌تابه، مواد پودری یعنی شکر، کاکائو، نشاسته ذرت و نمک را به‌خوبی با هم مخلوط کنید. ظرف را روی شعله متوسط گذاشته و شیر را اضافه کنید و درحالی‌که پیوسته هم می‌زنید، بگذارید بجوشد تا غلظت مواد به حدی برسد که از سطح پشت قاشق نریزد. ظرف را از روی شعله بردارید و کره و وانیل را به آن اضافه کنید و باز هم بزنید. اجازه دهید تا کمی خنک شود. می‌توانید به‌صورت گرم سرو کنید یا اینکه مدتی در یخچال بگذارید و به‌صورت سرد میل کنید. 🥗 @e_ashpazi 🥗
هدایت شده از 🤗Fateme.Amini🤗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅مسابقه داریم😊 ✅مسابقه کتابخوانی شهدا 👑 ✅بیش از 85 مسابقه متنوع😄😄 ❤️ گروه جهادی؛فرهنگی حضرت زهرا سلام الله علیها ❤️ 👇 👇 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2332295276C10470e08f2
☑️فرمانده سپاه قدس خطاب به آمریکا: ♦️با کوچک‌ترین حرکت ‌دندان‌تان ‌را خرد می‌کنیم‌ 🔹سردار قاآنی فرمانده‌‌ نیروی قدس سپاه خطاب به آمریکا اظهار داشت: به آمریکاییان می‌گوییم هنوز از جغرافیای اطراف ما وقت دارید که با ذلت بیرون بروید، وگرنه از تمام این جغرافیا بدتر از افغانستان اخراج می‌شوید. ـــــــــــــــــــــــ @fatemi_ar
منافق کیست؟ 🔺 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🔸منافق آن كسی است كه ظاهرش برخلاف باطنش باشد. 🔹 منْ خَالَفَتْ سَرِيرَتُهُ عَلاَنِيَتَهُ فَهُوَ مُنَافِقٌ؛ 📚 بحار الأنوار، جلد69، ص 207
‏بنویسیددرتاریخ‌ماغمِ حاج‌قاسم برایمان‌تمام‌نشدنی‌است(: ❤️ @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 یک نکته از صفحه ششم قرآن کریم @fatemi_ar
اخبار مذاکرات نشست برجام 🔴 نشست پايانى مذاکرات وین تا ساعتى ديگر برگزار می شود صداوسيما: به گفته یک منبع آگاه ، نشست اختتامیه مذاکرات وین احتمالا ساعت ١٣ به وقت اتریش ( ١٥ و ٣٠ به وقت ایران ) در هتل كوبورگ وین برگزار می شود. احتمالا این نشست نیم ساعت خواهد بود و کشورها در این نشست پايانى درباره زمان برگزاری دور بعدی مذاکرات تصمیم خواهند گرفت. معاونان سیاسی وزیران خارجه ایران و ۱+۴ امروز جمعه به جمع بندی این دور از مذاکرات و چگونگی ادامه آن می‌پردازند. گفته می شود، کمیسیون مشترک برجام به درخواست اروپایی‌ها امروز (جمعه) در هتل کوبورگ وین برگزار می شود. طرف های اروپایی تصمیم دارند ، برای مشورت های بیشتر به پایتخت‌های خود بازگردند. 🔴 باقری: پیشنهاد‌های ما به کشور‌های عضو برجام قابل رد نیست مذاکره کننده ارشد ایران در مصاحبه با المیادین اعلام کرد: پیشنهاد‌های ما به کشور‌های عضو برجام قابل رد نیست، زیرا بر اساس مفاد توافق سال ۲۰۱۵ است و منتظر پاسخ و دلایل قانونی کشور‌ها هستیم. پیشنهاد سومی داریم که به محض پذیرش دو پیشنهاد اول ارائه می‌شود. برای دستیابی به توافق کلی که زمینه ساز بازگشت آمریکا باشد مذاکره و در راستای لغو تحریم‌های ظالمانه و غیرقانونی تلاش می‌کنیم. 🔴 امیرعبداللهیان خطاب به بورل: روند مذاكرات خوب اما كند است/ غرب ابتکار عمل واقعی خود را در خاتمه دادن به تحریم ها ارائه دهد جوسپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و هماهنگ کننده مذاکرات وین در تماس تلفنی با وزیرخارجه در خصوص روند مذاکرات رایزنی کرد. امیرعبداللهیان: در هر مذاکره و اقدامی پایان دادن کامل به تحریم های ناقض برجام هدف مشارکت ماست. غرب ابتکار عمل واقعی خود را در خاتمه دادن به تحریم ها ارائه دهد 🔴 مهلت ایران به اروپایی‌ها برای بررسی پیشنهادات ارائه شده در وین شبکه اسکای نیوز به نقل از یک مذاکره کننده ایران گزارش داد، دور فعلی مذاکرات امروز متوقف میشود تا کشورهای اروپایی بتوانند پیشنهادات ارائه شده ایران را بررسی کنند. @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 علاج واقعی… قانون‌به روایت امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب 📆 بمناسبت ۱۲ آذر، روز قانون جمهوری اسلامی @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رفتارها آزار دهنده است! 🧑‍🦽با افراد دارای معلولیت چطور تعامل کنیم؟ ببینید @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جلوگیری از خودکشی متهم توسط یک قاضی/متهم زنده ماند، قاضی آسیب دید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ قابل توجه براندازها! ♦️روزی که «ربع یقلوی» از اغتشاشگرها حمایت کرد و در ساعتی که فراخوان تجمع در اصفهان داده بود، خودش و دختراش رفته بودن سینما و تفریح! 🤴🏻 شازده با دخترای انگلیسی‌زبانش، همینطوری دارن به سختی مبارزه میکنن! @fatemi_ar
✍️ 💠 واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟» هر آنچه از حجم حرف هایم در دلش جمع شده بود با نفسی بلند بیرون داد. دقیقاً مقابلم ایستاد، کف دستش را به دیوار کنار سرم گذاشت، صورتش را به من نزدیک تر کرد طوری که فقط چشمانش را ببینم و صادقانه شهادت داد :«فرشته جان! من اگه تو دفتر میشینم واسه با بچه هاس، همین! همونطور که بچه های دیگه مناظره می کنن، نشریه می زنن، فعالیت می کنن، ما هم همین کارا رو می کنیم!» 💠 برای لحظاتی محو نگاه گرم و مهربانی شدم که احساس می کردم هنوز برایم قابل هستند، اما این چه شومی بود که پای عشقم را می لرزاند؟ باز نتوانستم ارتباط نگاهم را با نگاهش همچون گذشته برقرار کنم که مژگانم به زیر افتاد و نگاهم زیر پلک هایم پنهان شد و او می خواست بحث را عوض کند که با مهربانی زمزمه کرد :«مثل اینکه قرار بود فردا که تولد (علیهاالسلام) هستش، بیایم خونه تون واسه تعیین زمان عروسی، یادت رفته؟» 💠 از این حرفش دلم لرزید، من حالا به همه چیز شک کرده بودم، اصلاً دیگر از این مرد می ترسیدم که بیشتر در خودم فرو رفتم و او بی خبر از تردیدم، با آرامشی ادامه داد :«یه برگزار شد، من و تو هر کدوم طرفدار یه بودیم، این مدت هم کلی با هم کلنجار رفتیم، حالا یکی بُرده یکی باخته! اگه واقعاً به سطح شهر و مردم هم نگاه می کردی، می دیدی اکثر مردم طرفدار بودن.» سپس با لبخندی معنادار مقنعه سبزم را نشانه رفت و برایم دلیل آورد :«اما بخاطر همین رنگ سبزی که همه تون استفاده می کردید و تو تجمعات تون می دیدید همه هستن، این احساس براتون ایجاد شده بود که طرفدارای بیشترن، درحالی که قشر اصلی جامعه با احمدی نژاد بودن. خب حالا هم همه چی تموم شده، ما هم دیگه باید برگردیم سر زندگی خودمون...» 💠 و نگذاشتم حرفش به آخر برسد که دوباره کاسه صبرم سر رفت :«هیچ چی تموم نشده! تو هنوزم داری می گی! میرحسین نباخته، اتفاقاً میرحسین انتخابات رو بُرده! شماها کردید! شماها دروغ میگید! اکثریت جامعه ما بودیم، اما شماها مون رو دزدیدید!!!» سفیدی چشمان کشیده اش از عصبانیت سرخ شد و من احساس می کردم دیگر در برابر این مرد چیزی برای از دست دادن ندارم که اختیار زبانم را از دست دادم :«شماها میخواید هر غلطی بکنید، همه مردم مثل گوسفند سرشون رو بندازن پایین و هیچی نگن! اما من گوسفند نیستم! با تو هم سر هیچ خونه زندگی نمیام!» 💠 از شدت عصبانیت رگ پیشانی‌اش از خون پُر شد، می دیدم قلب نگاهش می لرزد و درست در لحظه ای که خواست پاسخم را بدهد صدای بلندی سرش را چرخاند. من هم از دیوار کَندم و قدمی جلوتر رفتم تا ببینم چه خبر شده که دیدم همان دوستان دخترم به همراه تعداد زیادی از دانشجوهای دختر و پسر که همگی از طرفداران و بودند، در انتهای راهرو و در محوطه باز بین کلاس ها، چند حلقه تو در تو تشکیل داده و می چرخند. 💠 می چرخیدند، دستان شان را بالای سرشان به هم می زدند و سرود "" را با صدای بلند می خواندند. اولین باری نبود که دانشگاه ما شاهد این شکل از بود و حالا امروز دانشجوها در اعتراض به تقلب در انتخابات، بار دیگر دانشکده را به هم ریخته بودند. 💠 می دانستم حق دارند و دلم می خواست وارد حلقه اعتراض شان شوم، اما این دست و پایم را بند کرده بود. دیگر حواسم به مَهدی نبود، محو جسارت دوستانم شده بودم که برای احقاق حق شان کرده و اصلاً نمی دیدم مَهدی چطور مات فرشته‌ای شده است که انگار دیگر او را نمی شناخت. 💠 قدمی به سمتم آمد، نگاهش سرد شده بود، اصلاً انگار دلش یخ زده بود که با نفسی که از اعماق سینه اش به سختی برمی آمد، صدایم کرد :«دیگه نمی شناسمت فرشته...» هنوز نگاهم می کرد اما انگار دیگر حرفی برای گفتن نداشت که همچنانکه رویش به من بود، چند قدمی عقب رفت. 💠 نگاهش به قدری سنگین بود که احساس کردم همه وجودم را در هم شکست و دیگر حتی نمی خواست نگاهم کند که رویش را از من گرداند و به سرعت دور شد. همهمه یار دبستانی من، دانشجویانی که برای به پا خواسته بودند، عشقی که رهایم کرد و دلی که در سینه ام بیصدا جان داد؛ اصلاً اینها چه ارتباطی با هم داشتند؟ 💠 راستی مَهدی کجا می رفت؟ بی اختیار چند قدمی دنبالش رفتم، به سمت دفتر بسیج دانشکده می رفت، یعنی برای می رفت؟ بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
✍️ 💠 بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم. دفتر چند متری با حلقه دانشجویان فاصله داشت و درست مقابل در دفتر، به او رسیدم. بی توجه به حضورم وارد دفتر شد و در دفتر تنها بود که من پشت سرش صدا بلند کردم :«چیه؟ اومدی گرای بچه ها رو بدی؟» 💠 به سمتم چرخید و بی توجه به طعنه تلخم، با چشمانی که از خشمی مردانه آتش گرفته بود، نهیب زد :«اگه خواستی بری قاطی شون، فقط با نرو!» نمی دانم چرا، اما در انتهای نهیبش، را می دیدم که همچنان نگرانم بود. هیاهوی بچه ها هرلحظه نزدیک تر می شد و به گمانم به سمت دفتر بسیج می آمدند. مَهدی هم همین را حس کرده بود که نزدیکم شد و می خواست باز هم عشقش را پنهان کند که آهسته نجوا کرد :«اینجا نمون، خطرناکه! برو خونه!» و من تشنه عشقش، تنها نگاهش می کردم! 💠 چقدر دلم برای این دلواپسی هایش تنگ شده بود و او باز تکرار کرد :«بهت میگم اینجا نمون، الانه که بریزن تو دفتر، برو بیرون!» و همزمان با دست به آرامی هُلم داد تا بروم، اما من مطمئن بودم دوستانم وحشی نیستند و دلم می خواست باز هم پیشش بمانم که زیر لب گفتم :«اونا کاری به ما ندارن! اونا فقط شون رو می خوان!» از بالای سرم با نگاهش در را می پائید تا کسی داخل نشود و با صدایی که در بانگ بچه ها گم می شد، پاسخ داد :«حالا می بینی که چجوری حق شون رو می گیرن!» 💠 سپس از کنارم رد شد و در حالی که به سمت در می رفت تا مراقب اوضاع باشد، با صدایی عصبانی ادامه داد :«تو نمی فهمی که اینا همش بهانه اس تا کشور رو صحنه کنن! امروز تا شب نشده، دانشگاه که هیچ، همه شهر رو به آتیش می کشن...» و هنوز حرفش تمام نشده، شاهد از غیب رسید و صدای خُرد شدن شیشه های آزمایشگاه های کنار دفتر، تنم را لرزاند. مَهدی به سرعت به سمتم برگشت، دید رنگم پریده که دستم را گرفت و همچنان که مرا به سمت در می کشید، با حالتی مضطرب هشدار داد :«از همین بغل دفتر برو تو یکی از کلاس ها!» 💠 مثل کودکی دنبالش کشیده می شدم تا مرا به یکی از کلاس های خالی برساند و می دیدم همین دوستانم با پایه های صندلی، همه شیشه های آزمایشگاه ها و تابلوهای اعلانات را می شکنند و پیش می آیند. مرا داخل کلاسی هُل داد و با اضطرابی که به جانش افتاده بود، دستور داد :«تا سر و صداها نخوابیده، بیرون نیا!» و خودش به سرعت رفت. 💠 گوشه کلاس روی یکی از صندلی ها خزیدم، اما صدای شکستن شیشه ها و هیاهوی بچه ها که هر شعاری را فریاد می زدند، بند به بند بدنم را می لرزاند. باورم نمی شد اینجا است و اینها همان دانشجویانی هستند که تا دیروز سر کلاس های درس کنار یکدیگر می نشستیم. 💠 قرار ما بر بود، نه این شکل از ! اصلاً شیشه های دانشگاه و تجهیزات آزمایشگاه کجای ماجرای بودند؟ چرا داشتند همه چیز را خراب می کردند؟ هم دانشگاه و هم مسیر را؟ گیج که دوستانم آتش بیارش شده بودند، به در و دیوار این کلاس خالی نگاه می کردم و دیگر فکرم به جایی نمی رسید و باز از همه سخت تر، نگاه سرد مَهدی بود که لحظه ای از برابر چشمانم نمی رفت. 💠 آن ها مدام شیشه می شکستند و من خرده های احساسم را از کف دلم جمع می کردم که جام عشق من و مَهدی هم همین چند لحظه پیش بین دستانم شکست. دلم برای مَهدی شور می زد که قدمی تا پشت در کلاس می آمدم و باز از ترس، برمی گشتم و سر جایم می نشستم تا حدود یک ساعت بعد که همه چیز تمام شد. 💠 اما نه، شعار "" همچنان از محوطه بیرون از دانشکده به گوش می رسید. از پشت پنجره پیدا بود جمعیت معترض از دانشکده خارج شده و به سمت در خروجی دانشگاه می روند که دیگر جرأت کرده و از کلاس بیرون آمدم. از آنچه می دیدم زبانم بنده آمده بود که کف راهرو با خرده های شیشه و نشریه های پاره، پُر شده و یک شیشه سالم به در و دیوار دانشکده نمانده بود. 💠 صندلی هایی که تا دقایقی پیش، آلت قتاله بود، همه کف راهرو رها شده و انگار زلزله آمده بود! از چند قدمی متوجه شدم شیشه های دفتر بسیج شکسته شده که دلواپس مَهدی، قدم هایم را تندتر کردم تا مقابل در رسیدم. 💠 از نیمرخ مَهدی را دیدم که دستش را روی میز عصا کرده و با شانه هایی خمیده ایستاده است. حواسش به من نبود، چشمانش را در هم کشیده و به نظرم دردی بی تابش کرده بود که مرتب پای چپش را تکان می داد. تمام دفتر به هم ریخته، صندلی ها هر یک به گوشه ای پرتاب شده و قفسه کتب و نشریه ها سرنگون شده بود. نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم... ✍️نویسنده: @ fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جمعه ام نیامدی یار پکر شدم جانا بیا که زهیا هوی جهان کر شدم مهدوی @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام اول هفته تون به طراوت وخوشبویی وخوشرنگی گل
🍃 یک نکته از صفحه هفتم قرآن کریم @fatemi_ar
♥️امیرالمومنین علی علیه السلام ‌ 🌸 دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست، امروزت را با اعمال صالحه غنیمت شمار... ‌ 📚 شرح_غرر ، ج۲ ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄ زندگی به سبک کلام اهل بیت