eitaa logo
- قرین -
893 دنبال‌کننده
402 عکس
9 ویدیو
7 فایل
•· در زبان عربی ¹² لایه دوستی وجود دارد ! •· قرین دوازدهمین لایه است ؛ در معنایِ جدایی ناپذیر 🏹 ‌ ‌ ‌ * راویِ قصه‌ها و عکس‌های تار * راویِ غم‌‌های خویش هستم:)🩸 ‌ ء من ؟ آبیِ غم رنگم:)🐋
مشاهده در ایتا
دانلود
من کامل نیستم ! اذیتت می کنم ، زیاد گریه می‌کنم ، حرف‌های احمقانه‌ای می‌زنم یا اصلاً حرف نمی‌زنم ! اما می‌خوام بگم همه این‌ها رو کنار بگذار . تو هرگز شخصی رو پیدا نمی‌کنی که بیشتر از من بهت اهمیت بده و یا دوستت داشته باشه:))
به هر غمی یک ناخونک زدم .
پیش از این ، همه چیز داشتم به جز تو ! آنچه مرا از زندگی مأیوس کرده بود همین بود که نمی‌توانستم قلبی به مهربانی و عاشقیِ تو پیدا کنم که زندگی‌ام را توجیه کند ؛ که دلیلی برای زندگی کردن و زنده بودن من باشد . حالا من از زندگی چه دارم ؟ به جز تو هیچ:)))
دیدن بعضی آدم‌ها شروعی برای مرور خاطراته ! ..
داشتم ‏به تو فکر می‌کردم برای همین از لیوان یک چای برداشتم و قندان را سر کشیدم !
ای خدای پر زور من:) پناه می‌برم به تو از غربتِ دلتنگی‌هایی که نمی‌شود آن‌ها را با کسی قسمت کرد !
از انسان‌هایی بودم که راویِ غم خویشند .
اینکه نمی‌تونم جلوی غم‌هامو بگیرم من‌رو بیش‌از هرچیزی غمگین می‌کنه !
من می‌فهمم که باید صبر کنم و وقتی یک‌چیزی نشد حتما حکمتی توش بوده و نباید عجله کنم . ولی آخه چرا باید همه‌ی این‌ها برای من اتفاق بیفته ؟ چراً همیشه من باید صبر کنم ؟ چرا اون‌ یکی بدون صبر و حکمت کارهاش راست و ریس میشه ؟ درسته ! من چیزی نمیدونم از بارگاه کبریایی و شاید اصلاً خود این هم حکمتی داره
هر آدم سالمی برای یک‌بار هم که شده باید از خودش بپرسه : داره با عمر و زندگیش چیکار می‌کنه ، اما نه وقتی که شبه:)))
•· باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
آه ! یادم نبود گوش‌های تو شنوای حرف‌های من نیستند .
می‏خواستم بهت بگم : بیا من رو بردار بگذار تو جیبت و با خودت هرجا که میری ببر ! قول میدم که دختر خوبی باشم . می‌خواستم بگم من رو بردار و حبس کن تو بغلت: )
و اندوه تمام شدن لحظه‌هایی که تمایل داری کش بیان <<<
دریغ از ذره‌ای رغبت به ادامه‌ی زندگی ء.
آدم مگر چقدر توان داره که هی عشق بکاره و قبل از دِرو آفت بخوره به محصولش ؟ ..
من ، خویشتن از دست بدادم در هوای تو:)
یک عده هم شبیه کار پاره وقت دین داره پاره وقت هستند !
هنوز هم بعد از گذشت سه‌سال نتونستم با این قضیه کنار بیام که من برای بهتر دیدنِ دنیا ، نیاز به یک شیء خارجی به نام عینک دارم ! ..
خون می‌رود نهفته از این زخم اندرون ماندم خموش و آه که فریاد داشت درد
پیام داد بهم : من قلبم برای شنیدن خبرهای بد خیلی کوچکه ! بگو که هنوزم می‌تونم صدات رو بشنوم ..