eitaa logo
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏
89هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
4هزار ویدیو
25 فایل
‍ ❣دوست واقعى فقط خداست "خدا" تنها دوستيه ❣ ڪه هيچوقت پشتت رو خالى نمیڪنه و ❣ تنها دوستيه ڪه هميشه محبتش یڪ ❣طرفه است با خدا دوستى ڪن ❣ڪه محتاج خلق نشی تبلیغاتــــ ما🤍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1016528955C6f8ce47ae9
مشاهده در ایتا
دانلود
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه 👈(( بزرگ ترین مصائب)) ◆✍حال و روزم خیلی خراب بود. دیگه خودم هم متوجه نمی شدم، راه می رفتم از چشمم اشڪ می اومد. خرما و حلوا تعارف می ڪردم، از چشمم اشڪ می ریخت. از خواب بلند می شدم، بالشتم خیس از اشڪ بود. همه مصیبت خودشون رو فراموش ڪرده بودن و نگران من بودن.ـ این آخر سر ڪور میشه، یه ڪاریش ڪنید آروم بشه.همه نگران من بودن، ولی پدرم تا آخرین لحظه اے ڪه ذهنش یاریش می ڪرد، متلڪ هاے جدیدش رو روے من آزمایش می ڪرد. این روزهاے آخر هم ڪه ڪلا، به جاے مهران، نارنجی صدام می ڪرد. ◆✍البته هر وقت چشم دایی محمد رو دور می دید. نمی دونم چرا ولی جرات نمی ڪرد جلوے دایی محمد سر به سرم بزاره.هر ڪسی به من می رسید به نوبه خودش سعی در آروم ڪردن من داشت. با ، با ، با…اما هیچ چیز دلم رو آرام نمی ڪرد. ◆✍بعد از چند ساعت تلاش، بالاخره خوابم برد. اے بود سوت و ڪور، اے ڪنار دیوار نشسته داشت می خوند. نماز ڪه به آخر رسید، آرام و سرش رو بالا آورد.ـ آیا مصیبتی ڪه بر شما وارد شد، بزرگ تر از مصیبتی بود ڪه در بر ما وارد شد؟ ◆✍از خواب پریدم، بدنم یخ ڪرده بود، صورت و پیشانیم از عرق خیس شده بود، نفسم بند اومده بود، هنوز به خودم نیومده بودم ڪه صداے اذان صبح بلند شد.هفتم مادربزرگ بود و سخنران بالاے .چند ڪلمه اے درباره نماز گفت و گریزے به ڪربلا زد. “سلام الله علیها” با اون مصیبت عظیم، ڪه برادران شون رو جلوے چشم شون ڪردن، پسران شون رو جلوے چشم شون شهید ڪردن، پسران برادرشون رو جلوے چشم شون شهید ڪردن، اون طور به ها حمله ڪردن و اون فاجعه عظیم رو رقم زدن، حتی یڪ نمازشون به تاخیر نیوفتاد. حتی یڪ شب نماز شب شون فراموش نشد. ◆✍چنین روح عظیمی داشتند این بانو و سرور بزرگوارهنوز تڪ تڪ اون ڪلمات توے گوشمه اون خواب و اون ڪلمات و صحبت هاے سخنران باز هم گریه ام گرفت، اما این بار اشڪ هاے من از داغ و دلتنگی بی بی نبود، از شرم بود. شرم از روے خدا، شرم از ام المصائب و سرورم زینب. من، ۷ شب، نماز شبم ترڪ شده بود. در حالی ڪه هیچ ڪس، عزیز من رو مقابل چشمانم تڪه تڪه نڪرده بود. . ◆✍از این قسمت زندگی مهران قصه ے ما به عشق عمه جان زینب سلام الله علیها زندگی میکنه … . ✍ادامه دارد......   ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃
❤️قال امـام علی علیه السلام: ڪردن تو در حضــور جمـــع خُــــرد ڪردن و ڪوبيدنِ شخصيّت طـــرف است. 📚غـــررالحڪم حدیث ۹۹۶۸ 🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸 ‌➣ @ganje_arsh ❤️
💙🍃 🍃🍁 📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی 📝نسل سوختــه 👈(( بزرگ ترین مصائب)) ◆✍حال و روزم خیلی خراب بود. دیگه خودم هم متوجه نمی شدم، راه می رفتم از چشمم اشڪ می اومد. خرما و حلوا تعارف می ڪردم، از چشمم اشڪ می ریخت. از خواب بلند می شدم، بالشتم خیس از اشڪ بود. همه مصیبت خودشون رو فراموش ڪرده بودن و نگران من بودن.ـ این آخر سر ڪور میشه، یه ڪاریش ڪنید آروم بشه.همه نگران من بودن، ولی پدرم تا آخرین لحظه اے ڪه ذهنش یاریش می ڪرد، متلڪ هاے جدیدش رو روے من آزمایش می ڪرد. این روزهاے آخر هم ڪه ڪلا، به جاے مهران، نارنجی صدام می ڪرد. ◆✍البته هر وقت چشم دایی محمد رو دور می دید. نمی دونم چرا ولی جرات نمی ڪرد جلوے دایی محمد سر به سرم بزاره.هر ڪسی به من می رسید به نوبه خودش سعی در آروم ڪردن من داشت. با ، با ، با…اما هیچ چیز دلم رو آرام نمی ڪرد. ◆✍بعد از چند ساعت تلاش، بالاخره خوابم برد. اے بود سوت و ڪور، اے ڪنار دیوار نشسته داشت می خوند. نماز ڪه به آخر رسید، آرام و سرش رو بالا آورد.ـ آیا مصیبتی ڪه بر شما وارد شد، بزرگ تر از مصیبتی بود ڪه در بر ما وارد شد؟ ◆✍از خواب پریدم، بدنم یخ ڪرده بود، صورت و پیشانیم از عرق خیس شده بود، نفسم بند اومده بود، هنوز به خودم نیومده بودم ڪه صداے اذان صبح بلند شد.هفتم مادربزرگ بود و سخنران بالاے .چند ڪلمه اے درباره نماز گفت و گریزے به ڪربلا زد. “سلام الله علیها” با اون مصیبت عظیم، ڪه برادران شون رو جلوے چشم شون ڪردن، پسران شون رو جلوے چشم شون شهید ڪردن، پسران برادرشون رو جلوے چشم شون شهید ڪردن، اون طور به ها حمله ڪردن و اون فاجعه عظیم رو رقم زدن، حتی یڪ نمازشون به تاخیر نیوفتاد. حتی یڪ شب نماز شب شون فراموش نشد. ◆✍چنین روح عظیمی داشتند این بانو و سرور بزرگوارهنوز تڪ تڪ اون ڪلمات توے گوشمه اون خواب و اون ڪلمات و صحبت هاے سخنران باز هم گریه ام گرفت، اما این بار اشڪ هاے من از داغ و دلتنگی بی بی نبود، از شرم بود. شرم از روے خدا، شرم از ام المصائب و سرورم زینب. من، ۷ شب، نماز شبم ترڪ شده بود. در حالی ڪه هیچ ڪس، عزیز من رو مقابل چشمانم تڪه تڪه نڪرده بود. . ◆✍از این قسمت زندگی مهران قصه ے ما به عشق عمه جان زینب سلام الله علیها زندگی میکنه … . ✍ادامه دارد......   ➢ @Ganje_aarsh ❤️ 🍃🍁 💙🍃