#استاد_قرائتی
#دعای_پدر
😳#اجاق_کوری_چهل_ساله😔
خداوند به پدرم فرزندی عطا نکرده بود و سنّ او از چهل سال میگذشت که همسر دوّمی انتخاب کرد، بازهم بچه دار نشد. یکی از همسایهها که وضعیّت ما را میدانست روزی یک گونی بچه گربه را که تازه در خانه آنان متولد شده بودند، به منزل ما آورد و در حالی که آنها را وسط حیاط پرت میکرد به پدرم گفت: حال که اجاقت کور است و بچه نداری این بچه گربهها را بزرگ کن! پدرم میگفت: بسیار ناراحت شدم و دلم شکست. بچه گربهها را که جمع کردم و شمردم ۱۱ تا بودند. امّا پدرم مأیوس نبود تا اینکه خداوند سفر حجّ را قسمت او کرد. ایشان در طواف و نماز به سایرین کمک میکرد و از آنان میخواست در کنار کعبه برای فرزنددار شدنش دعا کنند. مرحوم پدرم میگفت: من همانجا از خداوند خواستم نسل من مبلّغ دین باشد. به هر حال از سفر حج که برگشت، خداوند دوازده فرزند به او داد؛ یک فرزند از همسر اوّل و یازده فرزند از مادرم که همسر دوّم او بود. با لطف الهی در سن چهارده سالگی به حوزه علمیه رفتم، یک سال در کاشان، هفده سال در قم، یک سال در نجف و یک سال نیز در حوزه مشهد بودم و پس از پیروزی انقلاب در مقیم تهران شدم.
🔖 توصیه های اخلاقی علما 🔖
📲 @attash 👈
📲 @attash 👈