#باوفاترین_اصحاب
#مسلم_بن_عوسجة
با سلام و عرض تسلیت خدمت شما همراهان گرامی و شکر الهی به جهت درک دوباره ماه عزای سید الشهداء (علیهالسلام).
به توفیق الهی در این ایام، روزانه با معرفی یکی از شهدای کربلا که کمتر از آنها یاد میشود در خدمت شما خواهیم بود.
🌷مسلمبنعوسجة اسدی
او را همین افتخار بس که در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه به او سلام داده شده است.
◾️ او اولین شهید عاشوراست که در حمله نخست به شهادت رسید. پیرمردی بزرگوار از طایفه بنی اسد و از چهرههای درخشان کوفه، از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و حاضر در همه جنگهای امیرالمومنین علیهالسلام .
مسلم بن عقیل در برنامه کوتاه مدت نهضت او را در راس عدهای از طایفه مذحج و اسد قرار داد.
◾️حرکت به کربلا
مسلم بن عوسجه بعد از شهادت حضرت مسلم مخفیانه می زیست؛ تا اینکه خبر ورود امام(علیه السلام) به کربلا در میان مردم کوفه منتشر شد. حبیب بن مظاهر از خانه بیرون آمد. مسلم بن عوسجه را بر در مغازه عطاری دید که ایستاده. حبیب پرسید: برای چه ایستاده ای؟ گفت: می خواهم حنا بخرم و خضاب کنم! حبیب گفت: مگر نمی دانی که امام حسین(علیه السلام) وارد کربلا شده، بشتاب تا خود را به آن حضرت برسانیم و او را یاری کنیم.
مسلم بن عوسجه با شنیدن این خبر سر از پا نشناخت. بدون درنگ آماده سفر کربلا شد و به همراه حبیب بن مظاهر به سرعت به قافله حسینی پیوست.
◾️اعلام وفاداری در شب عاشورا
شب عاشورا که امام از یاران خواست از تاریکی شب استفاده کرده، از صحنه خارج شوند، در آن هنگامِ حسّاس، یاران امام هر یک با عبارتی احساسات و عشق و علاقه خود را به امام(علیه السلام) ابراز کردند و بر عهد خود دوباره پای فشردند. بعد از جوانان بنی هاشم، مسلم بن عوسجه اولین کسی بود که بلند شد و سخنانی سرشار از عشق به خدا و اهل بیت:، بیان کرد و اظهار داشت:
ای ابا عبدالله ! ایا ما تو را رها کنیم؟ آن گاه در مورد ادای حق تو در پیشگاه الهی چه عذری بیاوریم. نه، به خدا. ما هرگز تو را رها نمی کنیم، دست از تو بر نمی دارم تا اینکه نیزه ام را به سینه های دشمن بکوبم و با شمشیر خود آنان را آن قدر بزنم تا شمشیر از دستم بیفتد و بعد از آن اگر هیچ سلاحی نداشته باشم، دشمن را سنگ باران خواهم کرد.
سوگند به خدا، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا خداوند بداند (و ثابت کنم) که ما حرمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را درباره تو پاس داشتیم .
أمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أنِّی أقْتَلُ ثُمَّ أحْیا ثُمَّ أحْرَقُ ثُمَّ أحْیا ثُمَّ أذْرَی یفْعَلُ ذَلِک بِی سَبْعِینَ مَرَّةً مَا فَارَقْتُک حَتَّی ألْقَی حِمَامِی دُونَک فَکیفَ لا أفْعَلُ ذَلِک وَ إِنَّمَا هِی قَتْلَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ هِی الْکرَامَةُ الَّتِی لا انْقِضضَاءَ لَهَا أبَداً
به خدا قسم، اگر بدانم که من کشته می شوم، سپس زنده می گردم، سپس سوزانده می شوم و خاکسترم بر باد می رود و بار دیگر زنده می گردم و هفتاد بار با من چنین کنند، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا اینکه در رکاب تو به شهادت برسم. چگونه چنین نکنم؛ در حالی که فقط یک بار کشته می شوم، سپس کرامت و خوشبختی ابدی خواهد بود؟
◾️امام بر بالین مسلم
دشمن چون در نبرد تن به تن یارای جنگیدن با او را نداشتند، او را سنگباران کردند. چون مسلم به زمین افتاد، رمقی در تن داشت که امام حسین علیهالسلام و حبیب بن مظاهر خود را به او رساندند.
در این لحظات این مدال را از دست امام گرفت که به او فرمود: رحمک الله یا مسلم؛ مسلم خدا تو را رحمت کند.
آن گاه حضرت این ایه شریفه را تلاوت فرمود: فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلا
برخی از مؤمنان پیمان خود را به آخر بردند (و در راه حق به شهادت رسیدند) و برخی دیگر در انتظار شهادت به سر می برند و هرگز در عهد و پیمان خود تغییر و تبدیل ندادند.
◾️وداع با حبیب
در آن لحظه دوست دیرینش حبیب به او نزدیک شد و گفت: چه سخت است بر من که به خاک افتادن تو را شاهد باشم، تو را بهشت بشارت باد!
مسلم نیز پاسخ داد: خدا تو را به خیر و سعادت بشارت دهد.
حبیب به او گفت: اگر نه این بود که لحظاتی دیگر به دنبال تو خواهم آمد، خیلی دوست داشتم که آنچه دلت می خواهد و برایت مهم است، به من وصیت می کردی!
◾️آخرین وصیت
مسلم در حالی که به سوی امام اشاره می کرد، به حبیب گفت:
🔸فإّنی اُوصیک بهذا، فقاتل دونه حتی تموت
تو را فقط به این آقا وصیت می کنم که هرگز از او جدا نشوی تا اینکه در راهش جان دهی🔸
حبیب گفت: به خدای کعبه، چنین خواهم کرد.
آن گاه روح بلند مسلم به ملکوت اعلی پر کشید.
السَّلامُ عَلَی مُسْلِمِ بْنِ عَوْسَجَةَ الأسَدِی
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴قرارگاه معنویت 👇
╭┅─────────────┅╮
🌷 @Gh_Manaviyat 🌷
╰┅─────────────┅╯
┈••✾•🌿🌷🌿•✾••┈