eitaa logo
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
175 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما....نمیایی! عیبی ندارد مولایم،هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست...... پاسخگویی: @gomnam_65 تاسیس کانال :۱۴۰۱/۱۱/۲۵ پایان کانال: ظهورآقاامام زمان(عج)ان شاء الله⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
1 🔶 یکی از نیاز های بسیار مهم و حیاتی ما آدم ها اعتماد به نفس هست. اگه یه فرد یا یک جامعه دچار کمبود اعتماد به نفس بشه بسیاری از موفقیت های اینده خودش رو از دست خواهد داد. ✅ شما اگه میخوای به یه نفر یه خدمت بزرگی کنی باید بهش کمک کنی که استعدادهای خودش رو بشناسه، باید بهش برای انجام کارهای درست جرات و شجاغت بدی. خداوند مهربان هر کسی رو آفریده در وجودش قدرتهای خارق العاده ای قرار داده. کافیه که انسان درون خودش رو بگرده و این توانایی ها رو پیدا کنه. ✅ تک تک ما آدم ها استعدادهای ویژه ای داریم که معمولا ازش خبر نداریم و وقتی اعتماد به نفس پیدا کنیم تازه میتونیم اون توانایی ها رو کشف و استفاده کنیم. برای همین تقویت اعتماد به نفس یه موضوع بسیار مهم و اساسی در حیات بشر هست... پس ما داریم در مورد موضوع مهمی با هم صحبت میکنیم. ان شالله که تا آخر بحث همراهمون باشید🌹
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقویت_عزت_نفس 1 🔶 یکی از نیاز های بسیار مهم و حیاتی ما آدم ها اعتماد به نفس هست. اگه یه فرد یا
2 ⭕️ یکی از کارهایی که ابلیس و طاغوت انجام میدن اینه که همیشه میخوان آدم ها ضعیف باشن. میخوان که انسان به توانایی های خودش فکر نکنه. ابلیس همیشه در گوش ما زمزمه میکنه و میگه: نه تو نمیتونی! تو هیچ فایده ای نداری! تو دست به هر چیزی بزنی خرابش میکنی و... 💢 واقعا ابلیس دوست نداره انسان به سعادت برسه و برای همین مهم ترین کاری که میکنه اینه که به ما هی القاء ناامیدی میکنه. هی میخواد ما رو ضعیف نشون بده! ای نامرد! 😒 🔹 در خانواده هم همین موضوع هست. مثلا اگه توی یه خانواده ای رابطه بین زن و شوهر خیلی خوب باشه کافیه یه نفر بیاد و با خانم صحبت کنه و از شوهرش بدگویی کنه! بعد میبینی توی اون خانواده همش جنگ و دعوا هست! ولی اگه توی یه خانواده ای، زن و شوهر همش با هم درگیر باشن، کافیه یه نفر بیاد و هی خوبی های اون زن و شوهر رو برای همدیگه بگه. هی ازشون تعریف کنه و بهشون انرژی بده! کلی با هم رفیق میشن و زندگیشون خوب میشه. ❇️ پس تقویت اعتماد به نفس و انرژی دادن آدم ها به همدیگه موضوع بسیار مهمیه 3 ✅ جالبه که خدا هم توی قرآن خیلی انسان رو تحویل میگیره. مثلا میفرماید و لقد کرمنا بنی آدم... ما بنی آدم رو گرامی داشتیم. 🌺اصلا همین که این همه خداوند بلند مرتبه در قرآن با ما سخن گفته یعنی ما بزرگ و مهم هستیم برای خدا.. و واقعا هم هر کدوم از ما آدم ها قدرت های باورنکردنی داریم که میتونیم بهشون برسیم. مثلا آیت الله شاه آبادی استاد اخلاق حضرت امام میفرمود: انسان قدرتی داره که میتونه به تمام چیزهایی که تخیل میکنه برسه... خب حالا راهش چیه که بتونه به تمام تخیلاتش برسه؟ راهش اینه که اعتماد به نفس داشته باشه... ⭕️ اما ابلیس همیشه ما رو متوجه ضعف هامون میکنه. و آدمیزاد اینجوریه که اگه مدام هی بهش گفتی تو نمیتونی تو موفق نمیشی تو ضعیفی و... انقدر آدم واقعا ضعیف میشه که حتی ممکنه از ضعفش بمیره... انقدر اثر داره موضوع اعتماد به نفس... 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
جز3.mp3
4.16M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 💠 ⚜ ⚜ 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک احکام | نیت کن، روزه بگیر 🔸 احکامی که باید بدانیم 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگی‌موفق در " جز ۱ قرآن کریم " 🌿از ابرقدرتها نهراسید. (حمد ۵) 🪴
✨درس هایی از آیات قرآن برای در " جز ۲ قرآن کریم " 🪴بحث های بیهوده را رها کنید و به انجام کارهای خیر توجه کنید (بقره، ۱۴۸) 🤍شیطان انسان را قدم به قدم منحرف می کند. (بقره، ۱۶۸) 🪴وصیت باید پسندیده باشد، نه از روی انتقام یا مهر ورزیهای بیجا. (بقره، (۱۸۰) 🤍بزرگترین خطر ، نابودی اقتصاد و فرهنگ امت است. (بقره، ۲۰۵) 🪴در کارهای خیر از دیگران سبقت بگیرید. (بقره، ۱۴۸) 🤍در تغذیه به بهداشت توجه کنید. (بقره، ۱۷۲) 🪴زمان در اجابت دعا اثر دارد. (بقره، ۲۰۳) 🤍نام آنهایی را که در جنگ مردانگی نشان داده اند، زنده نگه دارید. (بقره ،۲۵۱) 🪴انفاق باید از چیزهای خوب و مرغوب باشد. (بقره، ۲۱۵) 🤍دنیا و آخرت را باهم طلب کنید. (بقره ، ۲۰۱) 🪴در اتفاق نه سخت گیر باش نه مسرف. (بقره، ۲۱۹) 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 سلام آرزوی چشمانم ، مهدی جان خدا کند این رمضان ، پایان دلتنگی ها باشد ... آغاز دیدارها ... بهار منتظران ... خدا کند این رمضان ، ناگهان لب‌های روزه‌دارمان پر از گل لبخند شود و شما بازآیید و زندگی آغاز شود ... 🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
عجل الله تعالی فرجه الشریف: هر كه ما را دوست دارد، بايد به كردار ما عمل كند و از پارسايى مدد گيرد ؛ چرا كه آن، بهترين مددكار در امر دنيا و آخرت است. 📚 /۱۰/۶۱۴ 🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
‍ دعای امروز خدایا🙏 دستمان را پُر کن و دلمان را خالی دستمان را از مهربانی و دلمان را از کینه بارالها دراین هیاهوی روز های پایانی سال دوستانم رایاری کن دستی به زندگیشان بکش وغرق درخوشبختی کن آمین یا قاضِیَ الْحاجات 🙏 ای برآورنده ی حاجت ها 🙏 🔹️@Ghadami_Bara_Zoohor
🌄 اگر فرشته‌ها را دیدم... ✍🏻 عین‌صاد ❞ اگر من صداى پرواز ملائك را شنيدم، اگر من چهره‌هاى ملائك را ديدم، بايد به چنان ذلتى در باطنِ خود رسيده باشم تا غرورى برايم ايجاد نشود. 📚 | ص ۵۱ #️⃣ 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
شب دوم.mp3
13.24M
🎧 مجموعه پادکست‌های بشنو از نی شرح دعای ابو حمزه ثمالی با بیانی روان و متفاوت از استاد علی صفایی حائری 🎙 🌙 شب دوم ماه مبارک رمضان ▫️چرا قرآن، به‌یک‌باره، نازل نشده است؟ ▪️چگونه می‌توان بر یأس‌ها و خستگی‌ها، غلبه کرد؟ ▫️برای رهایی از تاریکی‌های هستی چه باید کرد؟ 📚 #️⃣ 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_اول 💠 ماشین را که از پارکینگ بیرون زدم، سرایدار شرکت با نگرانی تأکید کرد :«خ
✍️ 💠 از ترس همه بدنم رعشه گرفته بود و با همین دستان رعشه گرفته، تلاش می کردم در ماشین را از داخل قفل کنم و نمی توانستم که همه انگشتانم می لرزید. ولی انگار به من کاری نداشتند و تنها این طعمه تنها را با تمام قدرت می زدند. با هر ضربه ای که به پیکرش می زدند، فشار بدنش را احساس می کردم که به شیشه کنارم کوبیده می شد و ماشین را می لرزاند و آخرین بار ناله اش را هم شنیدم. 💠 دیگر نمی دیدم با چه می زدند، چون شیشه کنارم با کاپشن مشکی اش پوشیده شده بود تا جایی که ردّ خون روی شیشه جاری شد. ناله مظلومانه اش را می شنیدم و ضرب ضربات را حس می کردم تا لحظه ای که شیشه ماشین از خون پُر شد و انگار دیگر توان ایستادن نداشت که جسم نیمه جانش کنار شیشه سُر خورد و روی زمین افتاد. 💠 حالا چاقوی بلندی را می دیدم که بالا و پایین می رفت و روی سر و گردنش می خورد. به نظرم قمه بود، با قمه می زدند و من دیگر سایه او پشت شیشه نبود تا پشت پیکرش پنهان شوم که از وحشت آدم کُش ها، روی صندلی کناری ام مچاله شده و بی اختیار جیغ می زدم. از شدت این ترس کُشنده تا مرگ فاصله ای نداشتم که حس کردم صداها آرام گرفته و دیگر ماشین تکان نمی خورَد. 💠 با تن و بدن لرزانم باز سر جایم نشستم، هنوز می ترسیدم که آهسته سرم را چرخاندم و دیدم کسی کنار ماشین نیست اما همچنان ناله ضعیفی می شنیدم که دلم لرزید. احساس کردم به بدنه ماشین دست می کشد و زیر لب ناله می زند که باز بغضم ترکید. چند عابر خودشان را کنار ماشین رساندند و به هر زحمتی بود می خواستند بلندش کنند که او را روی زمین تا کناره پیاده رو کشاندند و تکیه اش را به دیوار دادند. 💠 از دیدن پیکری که سراپایش خون بود، دلم خالی شد و حس کردم دارم از حال می روم که نگاهم را از هیبت مظلومش گرفتم و درمانده به مردم خیره شدم. از رنگ پریده و چهره وحشتزده ام فهمیدند حالم بد شده که با اشاره به من فهماندند خبری نیست و تخریبچی ها رفته اند، ولی من باز هم می ترسیدم در را باز کنم و هنوز قلبم در سینه پَرپَر می زد. یکی با اورژانس تماس می گرفت، یکی می خواست او را به جایی برساند و دیگری توصیه می کرد تکانش ندهند و من گمان نمی کردم به این قامت درهم شکسته جانی مانده باشد که ناگهان حسی در دلم شکست. 💠 انگار در پس همان پرده خونینی که صورتش را پوشانده بود، خاطره ای خانه خیالم را به هم ریخته بود که بی اختیار نگاهم را تا نگاهش کشیدم و این بار چشمانی را دیدم که برای لحظاتی نفسم بند آمد. انگار زمان ایستاده و زمین زیر پایم می لرزید. تنها نگاهش می کردم و دیگر به خودم نبودم که بی اراده در را باز کردم و پیاده شدم. پاهایم سست بود، بدنم هنوز می لرزید، نفسم به سختی بالا می آمد اما باید مطمئن می شدم که قدم های بی رمقم را به سختی روی زمین می کشیدم و به سمتش می رفتم. 💠 بالای سرش که رسیدم، چشمانش بسته بود و صورت زیبایش زیر بارش خون، به سفیدی ماه می زد. یعنی در تمام این لحظات او بود که به فاصله یک شیشه از من، خنجر می خورد و مظلومانه ناله می زد؟ حرکت قلبم را در قفسه سینه حس می کردم که به خودش می پیچید و با هر تپش از خدا تمنا می کرد که او زنده بماند. 💠 از لای موهایش خون می چکید، با خون جراحت های گردنش یکی می شد و پیکر و لباسش را یکجا از خون غسل می داد و همین حجم و بوی خون برایم بس بود که مقابل پایش از حال بروم. در میان برزخی از هوش و بی هوشی، هنوز حرارت نفس هایش را حس می کردم که شبیه همان سال ها نفس نفس می زد؛ درست شبیه ده سال پیش... ✍️نویسنده: 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor