eitaa logo
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
170 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما....نمیایی! عیبی ندارد مولایم،هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست...... پاسخگویی: @gomnam_65 تاسیس کانال :۱۴۰۱/۱۱/۲۵ پایان کانال: ظهورآقاامام زمان(عج)ان شاء الله⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک احکام: از امام جماعت جلو نزن! 🔸 احکامی که باید بدانیم @Ghadami_Bara_Zoohor
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بچه‌ها باید در حدّ کُشت همدیگر رو بزنند.😉 ❌اتاق شخصی ممنوع ✅بچه ها باید سه جور با هم درگیر باشند: 1⃣ 2⃣ 3⃣ @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
خداقوت برشما بزرگواران این هفته آداب راه رفتن رو به فرزندان تون یاد بدید🎁 ادامه آداب 🎊 📕📗📘📙📚📖 #آد
🍒🍎🍏🥛🍑☕️🍊😋 ✨ 🔆 مستحب است آب را با سه نَفَس بیاشامیم و اول هر نفس" بسم الله" و آخر هر نفس" الحمدلله " بگوییم. 🌀🌀🌀🌀 👈 سفارش شده در روز ایستاده 🙋‍♂ و در شب به صورت نشسته🙅‍♂ آب بنوشیم. آب را بمکیم و از ظرف شکسته آب ننوشیم. 😊👌 🌱پس از نوشیدن آب ، بر امام حسین علیه السلام سلام و بر قاتلان آن حضرت لعن بفرستیم . @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار
✍️ 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست... @Ghadami_Bara_Zoohor
برگـــــــــــــردانتظار اهالی آسمان.... خیره به راه آمدنت مانده چشممان... داریم از نیامدنت زجر می کشیم... عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان... تعجیل در فرج مولایمان صلوات @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🎁 به کی رای بدیم؟ بخش بیست و دوم ❇️ یکی از مسائلی که در انتخابات ها خیلی مطرح میشه موضوع کار اجرای
📥 به کی رای بدیم؟ بخش بیست و سوم ✅ گفتیم که در آخرالزمان مومنین باید ولیجه ها رو کنار بذارن. قراره ظهور اتفاق بیفته و حکومت جهانی اسلام رخ بده. برای همین مردم باید آمادگی پذیرش چنین حکومتی رو داشته باشند. 🏮 مردمی که خودشون تحلیل و فکر نداشته باشن حتما مقابل امام می ایستند مثل مردم کوفه. برای همین جامعه ما باید به سمتی بره که دیگه حرف افراد تاثیرگذار نباید براشون مهم باشه. 🔻 اینکه ببینیم فلان سلبریتی چی گفت ما هم طبق نظر اون رای بدیم کار درستی نیست. ⭕️ اینکه ببینیم حتی فلان عالم و دانشمند از کی حمایت کرده ما هم ازش کپی برداری کنیم و چشم بسته اطاعت کنیم خیر. کار درستی نیست @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
📥 به کی رای بدیم؟ بخش بیست و سوم ✅ گفتیم که در آخرالزمان مومنین باید ولیجه ها رو کنار بذارن. قرار
به کی رای بدیم؟ بخش بیست و چهارم ✅ همه ما باید در مسائل سیاسی کشورمون مشارکت داشته باشیم و خصوصا در انتخابات به خوبی عمل کنیم. 🌹و برای انتخاب اصلح رجوع کنید به عقلتون. به مجموعه اطلاعاتی که کسب کردید. و به دلتون... 🔹ببین با توجه به همه حرفا و بحثایی که شده اخرش دلت هست که به کدوم کاندیدا رای بدی همون رو انتخاب کن. ببین کدوم کاندیدا اخلاص بیشتری در کلامش داره. احساس میکنی کدوم صداقت داره همون رو انتخاب کن. آدم مخلص هم میدونید که چه ویژگی داره؟ ❇️ آدم مخلص سر و صداش خیلی کمه ولی خیلی کار میکنه. آدم مخلص چهره ش نورانیه و هر وقت بهش نگاه میکنی حس خوب میگیری. ❤️ آدم مخلص خیلی پرکاره و فقط براش رضایت خدا مهمه نه هیچ چیز دیگه... به هر کسی احساس کردید آدم مخلصی هست رای بدید که خداوند به اون رای برکت فراوانی خواهد داد... @Ghadami_Bara_Zoohor
هدایت شده از ܠَܩحܣ؛
اَگَـریِک‌نَـفَر‌را‌بِه‌اووَصـل‌کَردۍ . . بَراۍِسِـپـٰاهَش‌توسَردار‌ِیـٰارۍ. . . !
هدایت شده از ܠَܩحܣ؛
‌‌‌جـٰایی‌که‌آنجـٰاآرامِش‌است،بدان..آنجـاخــدااست.
پزشکیان در مناظره اول: نمی‌دونم، نمی‌تونیم مناظره دوم: من فقط می خوام رای بیارم مناظره سوم: اگه به قدرت برسم..((: «اقای پزشکیان شما اومدی خدمت کنی نه پادشاهی و فرمانروایی یاد ‎ بخیر که تمام دغدغه اش خدمت بود و در راه خدمت به مردم جان داد 🗣عالیجناب ایشی خاکی» @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۶۳ 🔶 در هفت سال اول ما از بچه نمیخوایم که با دوست داشتنی هاش مخالفت کنه و برنامه
64 🔷 رفتارهایی که کودک از شخصیت مادرش تاثیر میگیره تا اخر عمر همراهش خواهد بود. مثلا ممکنه مادر به نجس و پاک بودن فرش و مبل خونه اهمیت نده. این بچه هم تا اخر عمر در این زمینه مشکل خواهد داشت. 💢 یا مادر اهل جلب توجه دیگران باشه و توی جمع بخواد همه رو با کاراش بخندونه! طبیعتا اون بچه اهل جلب توجه بار میاد و نمیتونه به این سادگی ها ریا و نفاق رو کنار بذاره. ✅ خصوصا اگه مادر اهل روضه و هیات باشه و مرتب جلسات روضه در منزل برگزار کنه اون بچه واقعا محبت اهل بیت در قلب و جانش قرار میگیره و تا آخر عمر ازش جدا نمیشه. وقتی بچه میبینه که مادر داره برای حضرت علی اصغر گریه میکنه اونوقت این علاقه در بچه شکل میگیره. وقتی نام حضرت زهرا میاد مادر میگه جانم به این خانم... اونوقت این بچه نام حضرت زهرا سلام الله علیها براش مقدس و قابل احترام میشه. ✅ هرچقدر توی خونه به اهل بیت علیهم السلام و قرآن احترام بذارید یک عمر زندگی آینده فرزندتون رو تضمین میکنید.. @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند 64 🔷 رفتارهایی که کودک از شخصیت مادرش تاثیر میگیره تا اخر عمر همراهش خواهد بود.
65 🔶 در هفت سال اول کودک باید مثل یک ارباب باشه و پدر و مادر مثل یک عبد باشن. 🔹 در هفت سال دوم این موضوع برعکس میشه. یعنی کودک عبد میشه و والدین ارباب میشن و❇️ قتی این بچه این دو تا هفت سال رو به خوبی و طبق همین موارد تربیت بشه دیگه کااااملا آماده هست که وارد دوران بندگی پروردگار عالم بشه. ولی متاسفانه معمولا پدر و مادرها این دو تا هفت سال رو رها میکنند بعد که بچه به 14 سالگی رسید و شروع به بی دینی کرد یه دفعه ای میگن جامعه بچه ما رو خراب کرد! بنده خدا شما وقت برای فرزندت نذاشتی! چه ربطی به جامعه داره؟ ✅ توی این دو تا هفت سال باید تک تک مسائلی که گفته میشه رو رعایت کنی تا فرزندت در سن 14 سالگی با خیال راحت بندگی خدا رو بپذیره. @Ghadami_Bara_Zoohor