eitaa logo
✍️قلم زنی✒️
233 دنبال‌کننده
642 عکس
117 ویدیو
3 فایل
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم ذره ای بودم و مهـــر تو مـرا بالا برد اینجا محفلی است، برای قلم زنی در عرصه‌ی نگارش دل‌نوشته‌های تحلیلی، تاریخی و ناگفته‌هایی از جنس افکار زن نگار ارادتمند #فاطمه_شکیب‌رخ دکتری تاریخ @Shakibrokh
مشاهده در ایتا
دانلود
Hossein Sotode موزیکدلhossein_sotode_ghariban_vahidan 128.mp3
زمان: حجم: 4.16M
السلام علیک یا اباعبدالله غریبا وحیدا فریدا میگفت زینب(س) از خیمه دیدا ... 😭 🎤 حسین ستوده @Ghalamzaniii
می دانم که افراد هرگز نمی تواند تصور کند که وقتی یک مادر از حیات جسمانی می رود، دنیا چگونه بی روح می شود… باورش سخت است ولی حسرت دیدار یک لحظه ی او ذره ذره قلب آدمی را آب می کند… عطر وجود مادرانه هایش و آن چادر گل گلی به هنگام ‌نمازش و یا سجده های طولانی و نماز های نیمه شبش با هیچ جبرانی، پُر نمی شود… نه گمان نمی برم، کسی بتواند درک ‌کند؛ وقتی خاک بهشت زمین را از دست می دهد، وقتی آن نگاه مهربان و خالص و همیشه نگران را دیگر ندارد؛ چه التماس هایی تمام وجودش را پُر می کند… اینها را اینجا می نویسم تا آنان که نعمت مادر را در این سرای زمینی دارند، یادشان نرود که اگر او را از دست بدهند؛ حسرت تمام لحظه های تلخ و شیرین مادرانه اش را عمری در اعماق جان، حمل خواهند کرد… شادی تمام عزیزان سفر کرده و مادر مرحوم بنده “من یقرا الفاتحه مع الصلوات”. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
«مادرت را دریاب» مردی به حضور رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آمد و عرضه داشت: ای رسول خدا! به کدام یک از بستگانم نیکی کنم؟ فرمود: به مادرت. مرد پرسید: بعد از آن؟ فرمود: به مادرت. برای بار سوم پرسید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مادرت. و سپس حضرت در نوبت چهارم فرمودند: به پدرت نیکی کن*! آدمی قدر فهم و عقلش با گوهران رفتار می کند, نه به میزان ارزش و مقدار جواهرانی که پروردگار عالم به او هدیه کرده است! اگر فرزندی را دیدید که حق مهربانی و زحمت های بیشمار مادر و‌ پدر خویش را نمی داند؛ او را مواخذه مکنید که قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری… شب جمعه است و رفتگان به انتظار خیراتی از ما دنیا نشینان چشم براه مانده اند؛ تا بلکه چراغ حیات برزخی ایشان شود… هدیه به ارواح مومنان «اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» * «الکافی (ط–الإسلامیة)، ج ۲، ص: ۴۰۹» @Ghalamzaniii
تمام بدنم درد می کرد، قلبم اما بیشتر… به یاد روزهایی که به‌ هنگام بیماری، با پیامکی به تو، شفای تمام احوالم محقق می شد؛ زانوی غم به سینه می فشردم… سجاده عاشقی ات با خدا آنچنان گشوده بود که مرا از درمان طبیب بی نیاز می کرد… دلم شکست، صدای زلزله دیواره های قلبم، اشک هایم را جاری کرد…تو را صدا کردم؛ من هنوز هم به دعایت محتاجم، نمی بینمت اما؛ به آن نگاه مهربان بسی نیاز‌ دارم… تمام دردهایم به یکباره مرا رها نمود؛ به گمانم دعایت دگربار مستجاب شد! گر از دیدگانم رفته ای اما؛ تمام نگاهت از آسمان، مرا در آغوش محبت گرفته است… شادی تمام عزیزان سفر کرده و مادر مرحوم بنده “من یقرا الفاتحه مع الصلوات”. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
23.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداح شوریده دل، از دلتنگی حرم و دوری یار می خواند… به دل خویشتن که بازگشتم، دیدم که ارکان وجود من نیز به حلاوت آن دیدار، بسی محتاج است! ما را به عشق حضرت یار، هرگز نتوانند مواخذه کنند که هبوط در کعبه عشق و بهشت برین حسین (ع) بر وجود خالق بی همتا نیز، واجب می شود! اصلا چگونه، دل سوخته ی عاشقان حسین (ع) در این فراق، آرام‌ باشد؛ وقتی که حرم او، از بهترین های آسمان و زمین، پُر می شود؟! کنار تو اما تمام دردها پایان می یابد، بی آنکه صله بر زخم های کهن نشسته باشد، شاید که گرفتاری بر عشق تو است، که چنین ختم کنندهِ حضور تمام آنچه غیر تو هست، می گردد. حسین جان, بیا و از آشفته بازار یوسف فروشی، قلوب ما را برای خویشتن انتخاب کن؛ که تا دنیا برقرار است، به جز خاطر تو در آن خطور نکند… ✍🏻فاطمه شکیب رخ @Ghalamzaniii
آدم‌ها هرگز نمی‌توانند تصور کنند وقتی یک مادر از حیات جسمانی می رود، دنیا چگونه بی روح می شود… باورش سخت است ولی حسرت دیدار یک لحظه‌ی او ذره‌ذره قلب آدمی را آب می کند… عطر وجود مادرانه‌هایش و آن چادر گل‌گلی به هنگام ‌نمازش و یا سجده های طولانی و نمازهای نیمه شبش با هیچ جبرانی، پُر نمی شود… نه گمان نمی برم، کسی بتواند درک ‌کند؛ وقتی خاک بهشت زمین را از دست می دهد، وقتی آن نگاه مهربان و خالص و پناه را دیگر ندارد؛ چه التماس‌هایی تمام وجودش را پُر می کند… اینها را اینجا می نویسم تا آنان که نعمت مادر را در این سرای زمینی دارند، یادشان نرود که اگر او را از دست بدهند؛ حسرت تمام لحظه های تلخ و شیرین مادرانه اش را عمری در اعماق جان، حمل خواهند کرد… شادی تمام عزیزان سفر کرده و مادر مرحوم بنده “من یقرا الفاتحه مع الصلوات”. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
ای پَرزده به شوق پریدن سفر بخیر تنها گل محمدی من سفر بخیر باور نمی‌کنم که از این خانه رفته‌ای در نور با شهامت پروانه رفته‌ای مانند ماه در دل مهتاب زیستی گریان کنار خیمه ارباب زیستی یادم نمی‌رود همه را جا گذاشتی وقتی به کربلای شفق پا گذاشتی شاعر محترم دوست عزیزم خانم «مهتا صانعی» برای دختر آسمانی‌ام این شعر را سروده است💔 شادی تمام عزیزان سفر کرده؛ دختر عزیزم و مادر مرحومم “من یقرا الفاتحه مع الصلوات”. @Ghalamzaniii
بیا برگرد خونه ای کس و کارم🥺 هدیه به ارواح همه‌ی مومنان سفر کرده؛ دختر عزیزم و مادر مرحومم؛ «اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات» @Ghalamzaniii
✍️قلم زنی✒️
«مزه ی مادری» آن روز که فهمیدم مادر کیست! روزی بود که پس از سختی های ایام حمل، نوزادی کم توان، آغوش
آینه تمام قد مادر کجایی؟! 🥺 هدیه به ارواح همه‌ی مومنان سفر کرده؛ دختر عزیزم و مادر مرحومم؛ «اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات» @Ghalamzaniii
✍️قلم زنی✒️
ای دل کمی آرام باش… بی تابی‌ات را خدای بیچارگان خریدار است… صبوری کن و با بی قراری جان‌ات بساز که ت
هدیه به ارواح همه‌ی مومنان؛ دختر عزیزم و مادر مرحومم؛ «اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَات»
«شب اول» تا سیگارش را بلند کرد تا به کنج لبش برساند، به کنارش رسیدم. چهره اش حکایت از کم و سن سالی اش می‌کرد. _دخترم حیف چهره‌ی مثل گل تو نیست که دود به این سیاهی خرابش کند؟! سیگار را به گوشه‌ای پرت کرد؛ همیشه نمی کشم! توی دلم می جوشید، نکند‌ حرفی بزنم که روح جوانی‌اش تَرَک بردارد! زمان ِنه چندان طولانی را با او و دوستش گذراندم، نه به روسری افتاده از سرش فکر کردم و نه به لباس نیم تنه‌ای که بر تنِ دخترک بود! تمام توانم را جمع کردم؛ تا اشک هایم سرازیر نشود، چقدر به نوجوان سفرکرده‌ام شبیه بود. هلال ماه محرم در آسمان، مرا غرق در افکار کرد؛ به نداشتن دختری می اندیشیدم که امسال، دلم برای قضا شدنِ هیئتش شور نمی زند و چه آرام شدم، وقتی که دیدم؛ مزارش زیر قدوم عزاداران اباعبدالله (ع)، می درخشد. _شبِ اول محرم الحرام، قم، گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) شادی تمام عزیزان سفر کرده و مادر مرحوم بنده “من یقرا الفاتحه مع الصلوات”. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
✍️قلم زنی✒️
«روز سیزدهم محرم الحرام» امروز یکی از روزهای بیاد ماندنی زندگی‌ام بود؛ تجربه حضور در عزاداری قبیله
سیزدهم محرام الحرام سال پیش در کنارم بودی، تنها همراه و هم‌قدمم بودی، با هم بدنبال زنان بنی اسد، هروله می کردیم… آنچه دنیا برای ما خواست، فراق بود؛ تا بیاموزیم که دنیا دنی و پست است و دل‌بستن به اعتبارات آن بیهوده… دنیا با همه بزرگی‌اش، برای دل تنگ جایی ندارد… نه باران قادر است بشورد، رنگ دلتنگی اش را... نه آفتابِ گرمابخش، می کاهد سردی هوای تنهایی ‌اش را… شادی تمام عزیزان سفر کرده و مادر و دختر مرحومم “من یقرا الفاتحه مع الصلوات”. @Ghalamzaniii