دنیا را باید خوب دید…
با تمام آنچه به نظر، خوب نمی آید…
طبیعتی که ما در آن پرورش یافته ایم، با عبرت های بیشمار، امتزاج یافته است…
برای آنکه بذر، تبدیل به گیاه شود، مشقتِ شکافتن خاک را می بایست تحمل کند…
گاه برای تولد یک درخت، بریدن شاخه از تنه واجب می شود، تا بلکه شاخه جدید، درخت تنومند دیگری را به طبیعت ارزانی دارد…
گاه بادهای شدید بر طبیعت عارض می شوند، تا با یاری درختان پر از آفت و ریزش برگ های ضعیف، امکان رویش، برای برگ های جوان، مهیا گردد…
گاه خورشید، در پشت ابرها پنهان می شود؛ تا درختان و گیاهان از داغی تابش پیوسته در امان باشند…
طبیعت مانند زندگی ما آدمیان پر از مشقت ها، طوفان ها و بریدن هایی ست که با وجودِ تمام تلخی هایش، در نهایت مسیر رشد را برای ما خواهند گشود؛ اگر که ما باور داشته باشیم، زندگی مانند طبیعت بر مدار جریان است و مدیری مدبر دارد…
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#پندانه
@Ghalamzaniii
«مسئولیت غیر رسمی آسیب زاست»
وقتی خبر پرواز رییس مجلس ایران آقای قالیباف به کشور لبنان در رسانه ها پیچید، این رفتار سیاسی مورد تقدیر و تحسین رسانه های داخل و خارج قرار گرفت؛ همان موقع شیرینی این اقدام شجاعانه، توسط برخی خبرگزاری ها با حضور غیر ضرور پسران ایشان در این سفر، کمی کمرنگ شد!
در برابر این شیطنت رسانه ای، عده ای دیگر یادشان افتاد، آقای پزشکیان نیز خانواده را به سفر کربلاء (عراق) برده بود و نتیجه گرفتند که آن اقدام به این اقدام دَر می شود!
گذشته از شیوع سنت خانواده حاکمیتی که در سال های اخیر در ارکان نظام اسلامی رسوخ عمیقی داشته و جایگاه هایی تحت عناوین همسر رئیس جمهور، دختر و داماد رئیس جمهور، پسران رئیس مجلس، کم کم در حال عادی انگاری توسط دولتمردان است؛ باید در نظر داشت که معرفی ساختار جدید در نظام اسلامی، آسیب هایی از جمله بنیان گذاری حاکمیتی نزدیک به آنچه در ساختار سلطنتی حکومت های پیشین وجود داشت؛ خواهد شد و کمترین اثر رسمیت یافتن چنین ساختاری، در نهایت به افت میزان عدالت اجتماعی منجر خواهد گشت.
شایسته است که موضوع روابط و نقش غیر رسمی خانواده های مسئولان و مدیران ارشد کشور، توسط نهاد و ارگانی فارغی از دولت و مجلس نظارت شود تا در آینده شاهد گسترش چنین رفتارهایی در ارکان حاکمیت نباشیم.
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#پندانه
#حاکمیت_خانوادگی
@Ghalamzaniii
«از ماست که بر ماست»
کودکی ما ایرانی ها با تربیت های شگفت انگیز همراه بود؛ وقتی زمین می خوردیم، زمین را می زدیم، وقتی به میز و دیوار بر خورد می کردیم، آنها را مقصر می دانستیم!
اگر در درس ها خوب پیشرفت نمی کردیم؛ شاگردان درس خوان را خرخوان صدا می زدیم؛ تا شاید کاستی های عملی ما کمتر دیده شود!
خلاصه آنکه از همان ابتدا تِزِ «همه مقصرن جز خود ما» را خوب آموخته بودیم و با همین فرهنگ رایج، پای صندوق رأی رفتیم و از رئیس جمهور و نماینده و غیره را انتخاب کردیم!
در نتیجه ی انتخاب هایمان، افرادی از جنس خودمان بر مسند مسئولیت تکیه زدند که خوب می دانستند؛ چگونه در هنگام بن بست های سکانداری، زمین و زمان را مقصر بدانند؛ تا بلکه کسی آنان را به ناتوانی و ضعف عملکرد متهم سازد!
مخلص کلام آنکه، اندر احوالات این روزهای دولتمردان که بیش از بیش تمام مشکلات اقتصادی را به عدم ارتباط با برادرانشان و یا fatf گره می زنند، گاهی باید خاطرات طفولیت آنان را برای ایشان مرور کرد که ای آقایان بر صندلی نشسته، باور نمایید، این میز و این دیوار را نباید به جای خودتان متهم بدانید، از آنها عبور کنید که پیش از شما هر که در آن توقف کرد، راه به جایی نرساند!
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#پندانه
@Ghalamzaniii
«عناوین غیر واقعی»
شاید شما هم متوجه شده باشید که بسیاری از عناوین دنیای ما، قراردادی است و در بیشتر مواقع، بر اساس حقیقت تمام آن عنوان، چینش نشده است!
مثل آن قلمی که خوب نوشتن را به آن نسبت می دهند؛ درحالی که، اندیشه، آن محتوا را تولید کرده و زحمت نگارش آن بر عهده ی دست صاحب اندیشه بوده است! و در نهایت، تمام این چرخه ی تلاش انسانی به نام قلمی از جنس اشیاء، تمام می شود!
بر این اساس، عناوین را می توان، نسبت هایی مجاز دانست که برای رساندن معانی، در فرهنگ ها، چیده شده اند و این مطلب از آن رو ست که
تمام انسان های عاقل از شنیدن نوشتن خوب قلم، بیاد جوهر و ساختمان فیزیکی قلم نمی افتند؛ بلکه عموما ایننگاه متوجه صاحب قلم فرض می شود!
در اینجا ممکن است سوال شود که از عناوینی که مجاز است و قراردادی، چگونه می توان انتظار تلقی و انتقال مفهوم واقعی را داشت؟
در واقع باید اعتراف کرد که پاسخ به این سوال نمی تواند مثبت باشد؛ زیرا هیچ عنوانی را نمی توان یافت که بر اساس واقعیات تمام آن مفهوم، چیده شده باشد و جالب تر آنکه، آدمی که خود مسئول خلق عناوین موجود است، از حمل آن بر خویش لذت می برد، فخر می فروشد و گاهی در کسب آن عناوین، جوهر وجودی خویشتن را نیز از یاد می برد!
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#پندانه
#تأملات
@Ghalamzaniii
«گندم از گندم بروید»
چند روزی هست که با پدیده ای بنام پرش پلک، در صندوقچهی خاطراتم سیر می کنم. مادرم خدابیامرز، هرگاه با این پدیده روبرو می شد؛ اگر پلک راستش بالا و پایین می کرد؛ منتظر خبر خوب می نشست و اگر پلک چپ، سرجایش آروم نمی گرفت، به آمدن خبر ناخوش، اعتقاد داشت و جالب آنکه اتفاقاً، انتظاراتش برآورده می شد و خبرهای خوب و بد برایش می رسید!
در جستجوی بررسی صحت این باور، با چند سرچ ساده متوجه شدم که این تصور نیز، مانند بسیاری از باورهای رایج در کشور ما از جمله تخم مرغ شکستن برای رفع چشم زخم، منبعی دیگری جز خرافات ندارد. به خصوص آنکه، حتی باور مادر مرحومم، با خرافات مرسوم نیز منطبق نبود و دقیقاً برعکس آنچه می پنداشت؛ از چشمراست خبر بد و از چشم چپ، خبر خوب را باید انتظار داشت!
نکته مهم این مسئله آنکه، بسیاری از باورمندان خرافات در جامعه ما، از اعتقادات خود نتیجه می گیرند؛ و این مطلب دور از واقعیت نیست و با علم روان شناسی مدرن نیز منافات ندارد؛ زیرا که این باور انسانها است که در نهایت، کائنات را برای برآوردن آن تفکر به حرکت وا می دارد و مقصد و مسیر زندگی افراد را مشخص می سازد!
به عبارت دیگر باورها، افکار و اعتقادات ما، نقشه و قالبی برای شکل گیری روزمره های آتی ما هستند که ما با محتوای منفی و مثبتی که آن را پُر می کنیم، دست تقدیر کائنات را برای تحقق آن گشوده می سازیم!
✍🏻 فاطمه شکیبرخ
#پندانه
#مثبت_اندیشی
@Ghalamzaniii
«دارالمکافات دنیا»
یاد دارم که در مراسم ختم یکی از اقوام، دیدار یکی از خویشاوندان قدیمی من را آنقدر خوشحال کرده بود که غافل از رفتار منطقی در یک مراسم عزا شدم و با او به گفتگو و خنده نشستم… چند سال بعد هنگامی که در مراسم ختم مادر مرحومم، در حالی که غم و اندوه بر سینه ام سنگینی می کرد، متوجه چند نفر از حاضرانی شدم که در حال گپ و خنده با یکدیگر نشسته بودند! ناآگاه تصویر همان روزی که من نیز با غفلت از حال صاحب عزا، به شعف گذرانده بودم؛ در برابر چشمانم نقش بست؛ با خود زمزمه کردم که دنیا دارالمکافات است؛ از آن دست که دادی، امروز از همان دست گرفته ای…
دارمکافات بودن دنیا کنایه از آن است که بر اساس ضوابط و سنت های جاری در جهان، ذرات هوشمند هستی، پاسخ مناسبی به هر رفتار و عملکرد انسانی خواهند داد.
به عبارت دیگر، مکافات دنیا را می توان واکنشی دربرابر کنش انسانی دانست؛ که می تواند با توجه به اصل آن عمل، مثبت و یا منفی منعکس شود!
راستی اگر آدمی، تنها همین یک حقیقت را باور می کرد، آیا می توانست به راحتی با خطاها و رفتارهای نادرست خویش، زندگی را بر احوال دیگران تلخ کند؟!
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ... اگر نیکی کنید به خودتان نیکی می کنید و اگر بدی کنید پس به خودتان بدی می کنید (اسرء؛۷)
✍🏻 فاطمه شکیبرخ
#پندانه
#تلنگر
@Ghalamzaniii
«کلنیک ترک بی حجابی»
عناوین، همیشه در معرض نقد آگاهان و یا ناآگاهان نسبت به محتوا بوده است، اما اینکه ما عنوانی را انتخاب کنیم که با محتوا سنخیت لازم را نداشته باشد؛ طبیعتاً عقلانی و مطلوبِ جامعه علمی نخواهد بود!
معمولاً کلینیک یا همان درمانگاه، ساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مرکز بهداشتی-درمانی است که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی می پردازد.
اینکه عنوان کلنیک ترک بی حجابی، بنا به اظهارات معاون اجتماعی و دستگاههای حاکمیتی ستاد امر به معروف کشور، همان محلهای مشاوره است و قرار خواهد بود که در این مراکز، تنها کارهای تربیتی و فرهنگی صورت بگیرد؛ بر طبق ادبیات مرسوم، با عنوان مطرح مطابق نیست و اشکال ادبی دارد!
از سوی دیگر ستاد محترم، چنانچه این کانون تربیتی- فرهنگی در دست احداث را که کلنیک نامیدهاند؛ با نام عفاف، پیوند بزنند، هم در تلّهی تهاجم دیدگاههای منتقدان حجاب قانونی، قرار نخواهند گرفت و هم متهم به تبعیض جنسیتی در جامعه نخواهند شد؛ زیرا آنچه امر الهی در باب حجاب در قرآن مطرح است، تنها خطاب به بانوان نبوده و بلکه در ابتدا آقایان، مکلّف به رعایت حجاب یا همان ترک نگاه ناپاک شده اند و سپس بانوان! (نور؛۳۰)
براین اساس، می توان گفت؛ رعایت عفاف، حیاء و حجاب، توسط هر دو جنس لازم است؛ تا در نهایت، سبب آرامش و پاکی در جامعه اسلامی گردد!
از این رو، به مسئولان ستاد محترم، پیشنهاد می شود، ضمن اهتمام برای راهاندازی مراکز مشاوره عفاف در سراسر کشور، این کانون ها را مختص به بانوان اعلام نکنند و از آقایانی که با هرزگی نگاه خویش، جامعه را به دامان ناپاکی ها سوق می دهند نیز، برای درمان، دعوت به عمل آورند!
و من الله التوفیق
✍🏻 فاطمه شکیبرخ
#پندانه
#ستاد_امر_به_معروف
@Ghalamzaniii
«کوله بارت را رها کن»
با کوله بار خستگی از نامهربانی های خانوادهی همسرش، برایم درد و دل می کرد. تمام وجودش خشمی نابخشودنی بود که در هیجان کلامش فهمیده می شد…
همه را که شنیدم، پرسیدم چندسال است ازدواج کردهای؟
گفت بیش از ده سال…
گفتم یعنی در این سالها که گذشته است؛ این کوله بار پر از خشم را هر روز و هر لحظه، با خودت حمل می کنی؟!
مگر یک بانو که ریحانهی خلقت است، چقدر تاب آوری در بارکشی رنجشها دارد؟!
آیا فکر نمی کنی که وقت آن رسیده است که این هجم پُر از آزردگی را برای همیشه از دوش خویش برداری؟!
برای آنکه خودت، آسوده خاطر زندگی کنی…
برای آنکه خانهی خاطراتت با انباشت تلخیها، انبار کدورت و ناخوشایندی روزگار نباشد…
دنیا محلِ داد و ستد است!
اما نه صرفاً از منظر اموال و دارایی ها، بلکه آنچه داد و ستد گفته می شود، بخشیدن چیزی در ازای بدست آوردن چیز دیگری است...!
برای داشتن حال خوب در زندگی، میبایست به دیگران حال خوش ببخشایی و برای آنکه توان بخشیدن احوال نیک به دیگران را داشته باشی، نخست باید حال خویشتن را از زنگار کدورت ها و دل آزردگی ها پاک نمایی…
✍🏻فاطمه شکیبرخ
#تلنگر
#پندانه
#انرژی_مثبت
@Ghalamzaniii
«درسهای پاییزی»
پاییز دوست داشتنی است؛ زیرا به
فصل تغییر و دگرگونی، شناخته می شود! آنهم تغییری که خبر از خزان می آورد!
از این رو می توان دریافت که تغییر طلبی، یکی از صفات ذاتی آدمی است که اتفاقاً، سبب رشد و بالندگی او خواهد شد!
با آنکه پاییز، بهار سرسبز و تابستان پر برکت را پشت سر نهاده تا متولد گردد؛ اما از آنجا که روحیه تنوع طلبی آدمیان را سیراب می کند، همیشه مورد توجه اهل تفکر و نظر بوده است!
پس جذابیت پاییز را شاید بتوان، به این ویژگی اخیر، نسبت داد و نتیجه گرفت که انسان یکنواخت عموماً، خواستار زیادی ندارد!
در این میان اما؛ آنچه برگ ریزان طبیعت رنگین خداوند را در منظر بینندگان، دهشتناک نمی کند؛ یقین، ایمان و امید حتمی به تولدی دیگر است که در نهایت به نو شدنِ طبیعت در اندیشه ها مرتبط می باشد!
از این رهگذر نیز میشود فهمید که ایمان، یقین و امید حتمی به فردای بهتر، یکی از عوامل مهم تحمل مشقتها و تغییرات ناخوشایندی است که گهگاه در زندگی با آن روبرو هستیم…
پاییزتان از سبد تفکر و اندیشههای متنبه، مملو باد!
✍🏻فاطمه شکیب رخ
#پاییز
#پندانه
@Ghalamzaniii
در کلام مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها، مصیبتی که از دین به انسان می رسد، بسی ناگوار تر توصیف شده، ایشان فرمودهاند؛ اَللّهُمَّ لا تَجعَل مُصیبَتی فی دینی وَ لا تَجعَلِ الدُّنیا اَکبَرَ هَمّی وَ لا مَبلَغَ عِلمی
خداوندا ! مصیبت مرا در دینم قرار مده، و «دنیا» را بزرگ ترین همّ و غم من و نهایت علم و هدف دانشم قرار مده*
گاهی یک روایت از معصوم که چند جمله هم بیشتر نیست، دنیایی از اسرار را در خود پنهان دارد!
مصیبت در دین، آنقدر بزرگ است که مصائب دنیا، در برابرش ذره ای ارزش دیدن ندارد!
و دنیا آنقدر ناچیز و کوچک است که کسب نهایت علم و دانش آن نیز، ذرهای توان سیراب نمودن روح آدمی را ندارد!
در کلام بزرگان و مفسران احادیث، مصیبت در دین به سستی و بازگشت از اعتقادات پیشین، نسبت داده شده، بریدن از محراب، ناامیدی از لطف و رحمت الهی و هر آنچه که مانع احساس نزدیکی عبد به خداوند می شود، در دایرهی همین آفت خانمانسوز است.
راستی هیچگاه فکر کردهایم که اگر آدمی چنین نگاهی به دین داشت و هم و غم خود را در دنیا محصور نمی دید، چقدر روح و روان ها در سلامت بودند و تحمل ناخوشی های دنیایی آسان تر بود…
خدایا گرچه ما آن بانوی اندیشمند را دوست داریم، اما از سیره ایشان، فاصله ای اندوهبار گرفتهایم، خودت ما را به پایان این دوری، یاری فرما که فراموش کاری مان را در قرآن، بارها به رخمان کشیدهای…
*بحارالانوار، ج 83، ص 85
✍🏻فاطمه شکیب رخ
#پندانه
#فاطمیه
@Ghalamzaniii
دنیای آدم ها را اندورنشان همچون قطعات یک جورچین می سازد، بی آنکه بدانند چگونه و چرا چنین بازیچهی سازهی درون خویش قرار گرفتهاند.
این روزها وقتی موج سواری نرخ بازارها و هیجان افتاده بر جان مردم را مشاهده می کنم، بی اختیار از حال آنها لبخند می زنم و از آنچه آنان را اینچنین نگران و پریشان ساخته، متعجب می شوم!
دنیای آدم ها باهم خیلی فرق دارد، زیراکه طعم آنچه از حقیقت دنیا چشیدهاند متفاوت است!
برخی عیارشان با نرخ دلار و سکه پایین و بالا می رود؛ اما برخی دیگر که به یک شب تمام آرزویشان به زیر خاک رفته، می دانند که در این سرا هیچ نرخی، ارزش دل مشغولی ندارد؛ مگر آن نرخی که در عالم معنا برای آدمی بریدهاند!
✍️فاطمه شکیب رخ
#پندانه
@Ghalamzaniii
هر آنچه را در این دنیا دوست داشتم از من ستاندی و آنچه را که هرگز بر نمی تافتم؛ بر من تحمیل نمودی!
زیرا که تو دنیا را سرگرمی و بازیچه مخلوقات، خلق نمودهای و ما آن را منزلگاهی برای وصال به تمام آرزوهای دور و نزدیک خویش، پنداشتهایم!
میان آنچه تو برای بندگانت پسندیدهای و آنچه آنها برای دست یازی به آن همت گماردهاند؛ فاصلهای معنادار جریان دارد!
و در این حرکت معکوسِ که بر خواست آدمی و حقیقت هستی مبتنی است؛ رتبهی نخست این تلاقی در «امیال و لذت جویی نفس» بوده که دست و پای مخلوق را در رسیدن به آنچه معبود می خواهد؛ با وابستگیها بسته است!
بارالها، شعور درک آنچه بر ما پسندیدهای را در کوله بار مسیر عبورمان قرار بده تا دنیا را به مثابهی کاروانی در حال حرکت بنگریم که از میدان بازی کودکان و ماندگاری در آن، گریزان است…
آمین یا رب العالمین
✍️فاطمه شکیب رخ
#پندانه
#مناجات_نامه
@Ghalamzaniii