eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞🏴
114 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
647 ویدیو
230 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
زهـر از قـبل تو نوشــدارو فحش از دهن تو طیّبات است ☕🫖🌱
Mohammadreza Shajariyan - Msbmusic.IRMohammadreza Shajariyan - Saaz Va Avaz.mp3
زمان: حجم: 19.46M
🎵ترنّم مهــر🎼 «آرام جان» ساز و آواز بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شـب و روز در خـیالی و ندانمت كجـایی؟ 🌱 همنوازان گروه آوا داریوش پیرنیاکان: تار بهزاد فروهری: نی آواز: محمدرضا شجریان ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌• ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• - ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
زهـر از قِبل تو نوشـــدارو فحش از دهن تو طیبات است 🌱
یا رب آن روی است یا برگ سمن؟ یا رب آن قدّ است یا سرو چمن؟ 🌱
🍀 دیگـران چون بروند از نظــر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
🍀 تو از هـر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی دری باشد که از رحمت، به روی خلق بگشایی
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک جرعه شعر ناب✓༺‌‌‌• 🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃 ‌ این که تو داری قـیامـتست نه قامـت وین نه تبسّم که معجزست و کرامت هر که تماشای روی چون قمرت کرد سـینه سـپر کرد پیش تیـر ملامت هر شب و روزی که بی تو می‌رود از عمر بر نفــســی مـی‌رود هــزار ندامــت عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم باقــی عمــر ایســتاده‌ام به غرامت سـرو خـرامـان چو قـد معـتدلت نیست آن همه وصفش که می‌کنند به قامت چشم مسافر که بر جمال تو افتاد عـزم رحیلش بدل شـود به اقـامـت اهل فریقین در تو خیره بمانند گـر بروی در حسابگاه قیامت این همـه سخـتی و نامـرادی سعــدی چون تو پسندی سعادتست و سلامت
Mohammadreza Shajariyan - Msbmusic.IRMohammadreza Shajariyan - Saaz Va Avaz.mp3
زمان: حجم: 19.46M
🎵ترنّم مهــر🎼 «آرام جان» ساز و آواز بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شـب و روز در خـیالی و ندانمت كجـایی؟ 🌱 همنوازان گروه آوا داریوش پیرنیاکان: تار بهزاد فروهری: نی آواز: محمدرضا شجریان ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌• ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• - ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
✍️رشوند ﴿ گذر کردن از گزاره‌های نارسا در متون ادبی و پیوندِ عمیقِ فکریِ فارسی زبان‌ها نسبت به مفاهیمِ متعالی با ادای احترام به تمامی صاحب نظران و اهالی قلم، گاهی در آثار برخی از متقدّمین و متأخرین، مشاهده می‌شود که شاید از روی تواضع به همراه اعتراف در قصور و فروگذاری در بندگی، مطالبی نپخته به زبان جاری کرده‌اند و بدیهی است که خوانندگانِ آثارِ ادبی حق دارند، به جای پرداختن به آن سخن‌ها از آثارِ سرآمدانِ ادبیاتِ فاخرِ فارسی بهره‌ی لازم را ببرند. به طور مثال، یکی از کبار مشایخ متصوفه در آغاز قرن ششم، چنین اعترافی کرده: من معترفم که به بلایِ دوست و بر بلایِ او، دو مقامِ عالی است. اما چون مرا نیست، چه کنم؟ آن را که باشد، نوشش باد! ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ حالا همین تفکر را با نگاهِ عمیق و سرشار از معرفتِ و مقایسه می‌کنیم. به کوش تو ای دل که حق رها نکند چنین عـزیـز نگیـنـی به دسـت اهـرمـنی این که پیـرانه سرم صحبت یوسـف بنواخت اجر است که در کلبه‌ی احزان کردم کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست چـاره‌ی عشـــــق احتمــال شــرط محبّت وفــاست بر جـور و بی مــرادی و درویشــی و هِــلاک آن را که نیست محبت نه کار اوست سعــدی اگر طالبـی راه رو و رنج بر کعبه دیدار دوست بیابان اوست به داده بده وز جبین گره بگشای کـه بر مـن و تو درِ اخـتیار نگـشـادسـت پند حکیم محض صواب است و عین خیر فرخنده آن کسـی که به سمـع شـنید چو قسـمتِ ازلی بی حضـور مـا کردند گر اندکی نه به وفق خرده مگیر تیـغ برآر از نیـام زهـر برافـکـن به جـام کز قبل ما قبول وز طرف ما دوست به دست آر و دیگران بگذار هـزار فـتنه چه غــم باشــد ار برانگـیـزند ‌‌ ‌‎‎‌ ‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ ما از آثار همه‌ی بزرگان، بهره می‌بریم ولی هرکجا که با مطالبِ اینچنین روبرو شدیم، قطعا ترجیج بر آن نگاهِ متعالی است که برای جویندگان معرفت و حقیقت، راه را هموار ساخته است. 🌱
غــمِ زمـانه خورم یا فـراق یار کشم؟ به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟ نه قـوّتـی که توانـم کـناره جســتن از او نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم نه دستِ صبر که در آستین عقل برم نه پای عقل که در دامــن قــرار کشم ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست جـفــای دوســـت زنم گــر نه مــردوار کشم چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو چـرا صـبور نباشـــم کــه جـور یار کشم؟ شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل ضرورت اسـت که درد سـر خـمـار کشم گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید کمــینه دیده سعــدیش پیش خــار کشم