هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞🏴
Mohammadreza Shajariyan - Msbmusic.IRMohammadreza Shajariyan - Saaz Va Avaz.mp3
زمان:
حجم:
19.46M
🎵ترنّم مهــر🎼
«آرام جان»
ساز و آواز
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شـب و روز در خـیالی و ندانمت كجـایی؟
#سعدی
🌱
همنوازان گروه آوا
داریوش پیرنیاکان: تار
بهزاد فروهری: نی
آواز: محمدرضا شجریان
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصهی فرهنگ و هنر
_
_
「•
•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#فرهنگ #هنر
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞🏴
لحظه لحظهی جهانِ هستی، معجزه است... رویش و جوانه زدن یک بذر، سرسبزی درختان با نفسِ زندگی بخشِ بهار،
درخت غـنچه برآورد و بلبلان مسـتند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
🌱
#سعدی
یا رب آن روی است یا برگ سمن؟
یا رب آن قدّ است یا سرو چمن؟
🌱
#سعدی
#تجاهل_العارف
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞🏴
🍀
دیگـران چون بروند از نظــر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
#سعدی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞🏴
🍀
تو از هـر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت، به روی خلق بگشایی
#سعدی
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞🏴
❀ ⃟ ⃟ ☕ یک جرعه شعر ناب✓༺•
🍃🍓⃢🍒🌸🍎⃢🍩🌸🍒⃢🍓🍃
این که تو داری قـیامـتست نه قامـت
وین نه تبسّم که معجزست و کرامت
هر که تماشای روی چون قمرت کرد
سـینه سـپر کرد پیش تیـر ملامت
هر شب و روزی که بی تو میرود از عمر
بر نفــســی مـیرود هــزار ندامــت
عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم
باقــی عمــر ایســتادهام به غرامت
سـرو خـرامـان چو قـد معـتدلت نیست
آن همه وصفش که میکنند به قامت
چشم مسافر که بر جمال تو افتاد
عـزم رحیلش بدل شـود به اقـامـت
اهل فریقین در تو خیره بمانند
گـر بروی در حسابگاه قیامت
این همـه سخـتی و نامـرادی سعــدی
چون تو پسندی سعادتست و سلامت
#سعدی
Mohammadreza Shajariyan - Msbmusic.IRMohammadreza Shajariyan - Saaz Va Avaz.mp3
زمان:
حجم:
19.46M
🎵ترنّم مهــر🎼
«آرام جان»
ساز و آواز
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شـب و روز در خـیالی و ندانمت كجـایی؟
#سعدی
🌱
همنوازان گروه آوا
داریوش پیرنیاکان: تار
بهزاد فروهری: نی
آواز: محمدرضا شجریان
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصهی فرهنگ و هنر
_
_
「•
•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#فرهنگ #هنر
هدایت شده از ۞قرارگاه ادبیات آیینی۞🏴
✍️رشوند ﴿ #حوصلهی_بحر ﴾
گذر کردن از گزارههای نارسا در متون ادبی
و پیوندِ عمیقِ فکریِ فارسی زبانها
نسبت به مفاهیمِ متعالی
با ادای احترام به تمامی صاحب نظران و اهالی قلم، گاهی در آثار برخی از متقدّمین و متأخرین، مشاهده میشود که شاید از روی تواضع به همراه اعتراف در قصور و فروگذاری در بندگی، مطالبی نپخته به زبان جاری کردهاند و بدیهی است که خوانندگانِ آثارِ ادبی حق دارند، به جای پرداختن به آن سخنها از آثارِ سرآمدانِ ادبیاتِ فاخرِ فارسی بهرهی لازم را ببرند. به طور مثال، #عین_القضات_همدانی یکی از کبار مشایخ متصوفه در آغاز قرن ششم، چنین اعترافی کرده:
من معترفم که #رضا به بلایِ دوست
و #صبر بر بلایِ او، دو مقامِ عالی است.
اما چون مرا نیست، چه کنم؟
آن را که باشد، نوشش باد!
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
حالا همین تفکر را با نگاهِ عمیق و سرشار از معرفتِ #حافظ و #سعدی مقایسه میکنیم.
به #صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عـزیـز نگیـنـی به دسـت اهـرمـنی
#حافظ
این که پیـرانه سرم صحبت یوسـف بنواخت
اجر #صبری است که در کلبهی احزان کردم
#حافظ
#صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چـارهی عشـــــق احتمــال شــرط محبّت وفــاست
#سعدی
بر جـور و بی مــرادی و درویشــی و هِــلاک
آن را که #صبر نیست محبت نه کار اوست
#سعدی
سعــدی اگر طالبـی راه رو و رنج بر
کعبه دیدار دوست #صبر بیابان اوست
#سعدی
#رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
کـه بر مـن و تو درِ اخـتیار نگـشـادسـت
#حافظ
پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسـی که به سمـع #رضا شـنید
#حافظ
چو قسـمتِ ازلی بی حضـور مـا کردند
گر اندکی نه به وفق #رضاست خرده مگیر
#حافظ
تیـغ برآر از نیـام زهـر برافـکـن به جـام
کز قبل ما قبول وز طرف ما #رضاست
#سعدی
#رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار
هـزار فـتنه چه غــم باشــد ار برانگـیـزند
#سعدی
ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ
ما از آثار همهی بزرگان، بهره میبریم ولی هرکجا که با مطالبِ اینچنین روبرو شدیم، قطعا ترجیج بر آن نگاهِ متعالی است که برای جویندگان معرفت و حقیقت، راه را هموار ساخته است.
🌱
غــمِ زمـانه خورم یا فـراق یار کشم؟
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟
نه قـوّتـی که توانـم کـناره جســتن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم
نه دستِ صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامــن قــرار کشم
ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست
جـفــای دوســـت زنم گــر نه مــردوار کشم
چو میتوان به صبوری کشید جور عدو
چـرا صـبور نباشـــم کــه جـور یار کشم؟
شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل
ضرورت اسـت که درد سـر خـمـار کشم
گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید
کمــینه دیده سعــدیش پیش خــار کشم
#سعدی