#من_زنده_ام
#قسمت_نود
با ناراحتی گفتم: چی؟ نوشته؟ توی این بزن بزن من چطوری قول بدم نه نمی تونم من کاغذ و قلم از کجا گیر بیارم.
با عصبانیت گفت: با التماس و گریه زاری کریم رو راضی کردی و از تهران اومدی اهواز با قلدری رحیم رو راضی کردی اومدی آبادان؛ توی این آتیش و خون حالا حتی زیر بار به خط نامه نمی روی که لااقل دلمون آشوب نباشه؟
گفتم آخه تو این آتیش و خون من دنبال کاغذ و قلم و نامه نوشتن باشم، چی بنویسم؟
گفت: بابا چقدر برای دو کلمه نوشتن چانه می زنی، نگفتم شاهنامه بنویس فقط بنویس «من زنده ام».
نمی دانستم چرا باید بنویسم من زنده ام با حال بی اختیار با انگشت در خیال خودم روی پایم نوشتم: «من زنده ام».
به راستی مرگ چه ارزان شده بود!
مسجد، روبه روی خانه ی ما بود وقتی رسیدم خواهرها مشغول آشپزی و تدارکات و بسته بندی بودند.
خواهر دشتی تا چشمش به من افتاد گفت خانم کجایی؟ ستاره ی سهیل شدی زنهای حامله و مادرهای شیرده پای این قابلمه ها و ظرفها ایستادن
گفتم دد(۱)من برا زایمان زن داداشم تهران رفته بودم، آبادان حلالم کنید.
از روز سوم جنگ هم در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ اهواز بودم. برای اینکه غیبتم را در چند روز اول جنگ جبران کرده باشم، داوطلب کارهای سخت میشدم تا از دل خواهر دشتی در بیاورم او هم یک ملاقه به اندازه ی قدم به دستم داد و گفت: جریمه ات اینه که تا صبح گندم هم بزنی. فردا صبح میخوایم به رزمنده ها حلیم بدیم.
خواهر دشتی گفت: آذوقه داره تموم میشه شما چون با فرمانداری در ارتباط هستین با خواهر منیژه رحمانی به فرمانداری برید و مقداری مواد غذایی خشک بیارید.
من و منیژه به فرمانداری رفتیم ولی گفتند باید تا دو سه روز دیگه که مجوز تخلیه ی انبارهای آذوقه ی شرکت نفت صادر بشه صبر کنید.
با خودم گفتم خب تا سه روز دیگه جنگ تمومه. اما خواهر دشتی گفت: پس برید از همسایه ها ذخیره ی خونه ها رو بگیرید. همسایه ها برای جبهه و رزمنده ها، جونشون رو هم میدن.
این حرف یعنی اینکه بچه ها از خواب بیدار شوید، جنگ تازه شروع شده. او درست می گفت. تمام شهر را غیرت و جوانمردی پر کرده بود. مال من و مال تو معنی نداشت جان من و جان تو مطرح نبود. هر که هر چه
داشت در اختیار دیگران میگذاشت و مال مال همه بود. چون مسجد در محله ی خودمان بود به یاد قولی افتادم که به سلمان داده بودم. یک تکه کاغذ پیدا کردم و نوشتم من زنده ام - مسجد مهدی موعود.
🌱🌱🌱🌱🌱
۱_خواهر
#بانوان_بهشتی
━━━━⊱♦️⊰━━━━
🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍
🌺جهت عضویت کلیک کنید👇
قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran