🌹#من_زنده_ام 🌹
#قسمت_پنجاه_و_یکم
خانم سبحانی مدیر مدرسه برای اینکه غائله را ختم کند از همه ی ما عذرخواهی کرد و با خواهش و تمنا و چای قند پهلو سعی کرد قضیه را ختم به خیر کند و گفت آقای یوسفی توده ای است و طرفدار کارگران و کارگرزاده هاست اما منظورش را بد رسانده و قدری هم بیراهه رفته. من او را به راه می آورم.
بعدها فهمیدیم آقای یوسفی از افراد با نفوذ سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک است و قصد داشته ما را تخلیه ی اطلاعاتی کند. او همان اوایل انقلاب متواری و ناپدید شد. به دنبال این اعتراض و اغتشاش آمار از مدرسه در رفتن و سربه سر معلم ها گذاشتن بالا رفت. کنترل اوضاع در هم ریخته ی مدرسه از دست خانم سبحانی که قیافه ی با ابهتی به خود می گرفت خارج شده بود. از آن پس جذبه ی هیچ معلمی نمی توانست بچه ها را مانند گذشته پشت نیمکت بنشاند. اصلاً مفهوم مدرسه و معلم و شاگرد و مدیر و نیمکت و تخته سیاه تغییر کرده بود. معلم ریاضی معادله های معلوم مجهول و دو مجهولی؛ معلم شیمی نحوه ی ظرفیت گیری اربیتالهای خالی و معلم فیزیک اصل کشش و نیرو را با مفاهیم سیاسی ظلم، بی عدالتی، ظالم مظلوم فقر و تنگدستی به ما تفهیم می کردند. ما در تمام به دنبال انسان بودیم انگار همه ی فرمول ها با مفاهیم انسان گره خورده بودند. دریافته بودیم که طبق قوانین فیزیکی هر قدمی که برداریم و هر فریادی که از حلقوم خارج شود انرژیهای بیشماری است که محیط بیرونی را متراکم و در هم می ریزد قطعاً در جهان هستی تأثیر دارد. می خواستیم با ریاضی مشکلات را محاسبه کنیم. موضوعات سیاسی خوراک اصلی معلم ادبیات و دینی شده بود هیچ چیز سر نبود. دفتر حضور و غیاب از اقلام همیشه گمشده ی کلاس ها بود و این امر فرصت مغتنمی برای در رفتن از کلاس را فراهم میکرد.
#بانوان_بهشتی
━━━━⊱♦️⊰━━━━
🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍
🌺جهت عضویت کلیک کنید👇
قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran