🌹#من_زنده_ام🌹
#قسمت_چهل_وهفتم
چند نفر دیگر از بچه ها دفترهایشان را آوردند همه ی دفترها را تکه و پاره کرد و توی سطل آشغال ریخت و با صدایی بلند گفت: معلوم است سر همه تان توی یک آخور است. از بالا تا پایین دستتان توی جیب است و از هم دزدی می کنید. رگ های بیرون زده ی گردنش تمام خون بدنش را توی صورتش جمع کرده بود. در عوض چهره های ما رنگ پریده بود و همه به درد زری گرفتار شده بودیم و گنگ و منگ همدیگر را نگاه می کردیم. او با فریاد گفت: من با هجده ساعت کار اگر نتوانم شما را در مسیر درست هدایت کنم در دزدی با پدران شما هم دست شده ام.
وقتی اسم دزد را آورد قیافه ی باحیای آقا جلو چشمم ظاهر شد. می خواستم داد بزنم، بلندتر از فریاد او فریاد بکشم. می خواستم بگم درسته پدرم کارگر است اما انسان بزرگی است. اگه تنش بوی نفت میده اما روحش بوی معرفت میده دلم برای دستان آقا تنگ شده بود، دستانی که کار می کردند و بوسیدنی بودند یاد حرفهایش افتادم که می گفت: ما آنقدر باحیا هستیم که اگر کسی دوچرخه مان را دزدید و آن را زیر پای دزد دیدیم، رو نداریم بگوییم این دوچرخه مال ماست. آقا همیشه به فکر گل های نرگس و محبوبه ی شب بود و دستانش سبز و دلش به بهار گلها خوش بود. یوسفی هنوز فریاد میزد اگر من غایب شوم و فراش مدرسه را به جای من بیاورند کار درستی کرده اند تنگدستی وقتی برای طبقه ی انتلکتوئل ها۱ پذیرفتنی شد راه فرار از تنگدستی وصله پینه می شود مثل این دفترها، آن وقت بورژواها۲ خلق میشوند.
۱_تیپ روشنفکر که به آزادی حقوق بشر تساوی زن و مرد معتقد بود در ابتدای قرن بیستم در فرانسه پاگرفت.
۲_در فرانسه عنوانی بود برای طبقه ی میانه ی سوداگر و پیشه ور یا شهر نشینانی که بر ملاک دارایی از حقوق سیاسی برخوردار بودند.
🌱🌱🌱
#بانوان_بهشتی
━━━━⊱♦️⊰━━━━
🍀 اینجا با حال و هوای خادمین صحن حضرت زهرا (س)در نجف آشنا میشی 😍
🌺جهت عضویت کلیک کنید👇
قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran