✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢این قسمت:کندوهای زنبور عسل
🍂مشهور است#شب_عاشورا هر کسی که از کنار چادر و خیمه اصحاب امام حسین(ع)عبور میکرد احساس می کرد که داره از کنار کندوهای عسل گذر میکنه و زمزمه مناجات اصحاب امام حسین علیه السلام در اون شب شبیه فعالیت زنبورای عسل بود و صداها در هم می پیچید. این را من به عینه در غرفه های الرشید در شبهای متوالی دیدم.از هر غرفه ای زمزمه ای شنیده می شد. عده ای زیارت عاشورا ، عده ای دعای توسل ، عده ای نماز شب و عده ای تلاوت قرآنی که از حفظ داشتن و نماز شبهایی که بصورت نشسته و ایستاده و با قامتی خمیده برپا می گردید.
🍂می شد شکوه و عظمت یک ملت بزرگ رو در رخساره خسته غواصانی مشاهده کرد که روزی بر امواج سهمگین اروند سوار بودن و امواج رو به تسخیر خود در میاوردن و امروز در این فضای تنگ و پر مِحنت دل رو به خدا سپرده و اسلحه شون شده بود باران اشکی که به عشق محبوب و بیاد سرور و سالار شهیدان و قافله اسرای کربلا از گونه های نحیف و پلاسیده شون جاری بود و چه زیبا این نکته در دعای کمیل منعکس شده است: «ارحم من راس ماله الرجاء و سلاحه البکاء»
🍂این گریه ها نه بخاطر درماندگی و استیصال ، که سلاحی جدید و تنها سلاحی بود که جنگاوران دیروز و اسیران امروز در دست داشتند و به جنگ سختیا رفته و خود رو تسکین می دادن و هم به پیکار دشمن خونخوار می رفتن که مقهور ظلم و خشونت آنها نشوند و هم نفْس خود را به تسخیر خویش در میاوردن که جا نزده و مایوس و نا امید از درگاه خدا نشوند.
🍂هر چه بود آرامبخش بود و تسکین دهنده ی دردهای بی شمار. جلوه ای بود از نور الهی و هدیه ای ارزشمند بود که حضرت دوست به بچه ها تقدیم کرده بود تا احساس غربت و تنهایی نکنند و خود را در خلوتگه یار ببینند.
به تدریج روزهای تنگ و فضای گرفته غرفه های الرشید داشت به پایان می رسید. در این مدت دشمن مقدمات ایجاد یک اردوگاه بزرگ را در حوالی#شهر_تکریت (زادگاه صدام) می چید...
#رمان
#داستان_دنباله_دار
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم ✋🌸😍🍎
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید حسن باقری:
اگر از دست کسی ناراحت هستید،
دو رکعت نماز بخوانید و بگویید؛
خدایا!
این بنده تو حواسش نبود، من از او گذشتم، تو هم بگذر ...
#سختهنه؟
#امتحانکنیمشایدخوببود..
+و اینگونه بود که بعضیها عزیز ِدل خدا شدند ...
خدا خریدشون...شدن شهید حسن باقری..🍃
🌹قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran
🍀 می گفت : تا دخترم رفت عکس بگیره ایشون به احترام چادر دخترم نشست و گوشه چادرش رو بوسید
خدا میدونه چقدرررر دلگرم شدم و چقدرررر واسه دخترم و چادرمون حس غرور و ارزش کردم ...
#حجاب #امنیت
@gharargahemontazeran
قرارگاه منتظران
✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢این قسمت:کندوهای زنبور عسل 🍂مشهور است#شب_عاش
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢این قسمت :افتتاح اولین اردوگاه مفقودالاثرها
🔮بعد از گذشت ساعتها و تاخیر فراوان ، فاصله ۱۸۰ کیلومتری بین بغداد تا تکریت طی شد و تو دل شب اتوبوسا وارد پادگانی شدن که اطراف آن با دهها ردیف رشته های متعدد سیم خاردار محصور شده بود. سر در ورودی اردوگاه جمله ای به زبان عربی نوشته شده بود « انتم ضیوفنا و لا اسرانا » یعنی شما مهمون ما هستین نه اسیر. البته این جمله رو اون شب ما ندیدیم ولی بعدا که اوضاع کمی عادی تر شده بود رو دیدیم و تو دلمون به این شعار مضحک می خندیدیم. با اومدن ما به تکریت، اردوگاه جدیدی به نام «تکریت یازده» با مراسم خاص و ویژه ای افتتاح شد و چه مراسمی!
🔮اردوگاه ۱۱ تکریت ، اولین اردوگاه عراق برای اسرای ایرانی بود که از دید صلیب سرخ جهانی دور نگه داشته شد و تمامی اسرای این اردوگاه و اردوگاهای بعد تا زمان تبادل اسرا در مرداد ۶۹ بصورت مخفیانه و مفقود الاثر نگهداری شدن.
🔻تراژدی بزرگ افتتاح اردوگاه ۱۱ تکریت🔻
🔮قبلا تو استخبارات شهر بغداد، یه بار شاهد استقبال باشکوه و مهمون نوازی بعثیا بودیم و ماجرای اون دیوار مرگ و تونل وحشت هنوز تو خاطره هامون باقی بود و اجمالا می دونستیم که با هر جابجایی این نوع استقبال تکرار میشه. اما این مراسم چیز دیگه ای بود.« التکریت و ما ادریک ما التکریت » شامگاه سه شنبه روز پنجم اسفند سال ۱۳۶۵ و در حالی که هوا تاریک شده بود ، وارد فضای اردوگاهی در حوالی این شهر شدیم. اتوبوسها وارد محوطه اردوگاه شدند. مقداری معطل کردن و کسی رو پیاده نکردن تا رسم و آداب مهمون نوازی رو طبق فرهنگ ناب تفکر بعثیا بجا آورده و به رخ ما بکشن و به ایرانی جماعت یاد بدن که چگونه باید به مهمان خوشامد گفت و اون جمله سر درِ اردوگاه رو عملا برامون تبیین و تفسیر کنن.
🔮در حدود دوازده ، سیزده اتوبوس و تعدادمون حدودا پونصد نفر بود. غلغله ای داخل محوطه برپا بود و هر جا که نگاه می کردی هیاهو بود و سربازای عراقی دوون دوون خودشون رو به دو صف طولانی می رسوندن که در مقابل هم تشکیل شده بودم...
#رمان
#داستان_دنباله_دار
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
سلام حضرت پدر 😍
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ،
سلام حضرت. مادر 😍
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#سلام_بر_اهل_بیت
#به_تو_از_دور_سلام
#صحن_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#خادم_ارباب
@Gharargahemontazeran
زندگی مجموعه ای است از اشتباهات،آموزه ها،تحمل و رشد،تمرین صبر و تلاش مداوم.
#جملات_انگیزشی #انرژی_مثبت #قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴رهبر انقلاب: چرا غربیها منطقه غرب آسیا را خاورمیانه مینامند؟
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من گول خوردم فکر میکردم واقعا به شعارهای خودشون پایبند هستند بیا شما به موهای من دست بزن مگه من چیزی میگم
تازه مردها هم ریختن سرم هی بهشون میگم مگه این ناموس شماست به شما چه
فکر کنم مردها تصمیم دارن زنهای مردم رو لخت کنن ولی گویا نسبت به خانواده ی خودشون تعصب دارن خلاصه که گول شعارهای اینا رو نخورید
من بعد از اون همه کتک از خواب پریدم ولی شما مواظب باشید
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه ی چشم تو
از ملک جهان ما را بس...😢
Mahmoud Karimi - Salam Man Be Hossein (128).mp3
6.36M
سلام من به حسین و به کربلای حسین ✋🦋
#دوشنبه
#سلام_بر_اهل_بیت
Famous-madah-madahi-shahadate-emam-hasane-mojtaba9.mp3
4.59M
نوکری که در پناه حسنه
شاهه 👌چون غلام سیاه حسن 😍
افتخار یه پدر و مادر اینه
بگم بچم تو سپاه حسن 😍
نبي الله حسن 👌👌
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#سلام_بر_اهل_بیت
#دوشنبه
﷽❣#سلام_امام_زمانم❣﷽
چہ سپیده دمان دلربایے است
وقتے آفتاب یادت بر آستان دلم مےتابد
و گوشہ گوشہ ے دلم پر از شڪوفہ هاے
معطر محبتت مےشود...
انگار پر از امید مےشود،پر از پرواز،
پر از لبخند، پر از آرامش و زندگے...
من با تو بهارے ام من با تو زنده ام
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
#امام_زمانعج
شاید نتوانم جهت حرکت باد را تغیر دهم،اما میتوانم بادبانم را طوری تنظیم کنم که مرا به مقصدم برساند!
#جملات_انگیزشی #انرژی_مثبت #قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_س
https://eitaa.com/joinchat/2108620998C93025cb80f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عمامهای که جانِ کوهنوردی را نجات داد
بنا به روال هفتگیام، برای ورزش کوهنوردی به کوه صفه اصفهان صعود کردم.
در راه مکانی نزدیک به قله وجود دارد که برای استراحت کوهنوردان است؛ در این لحظه یه نفر در محلی پایینتر از این منطقه گیر افتاد که نه راه بالا آمدن داشت و نه راه برگشتن!
شرایط خطرناک بود، امکان سقوطش وجود داشت، زمانِ زیادی تلف شده بود و امکان زنگ زدن به آتشنشانی نداشتیم، به همین دلیل سریع وارد عمل شدم..
چون در آن لحظه دسترسی به طناب نداشتیم، از عمامهام استفاده کردم و دوستِ خود را با استفاده از عمامهام نجات دادم و مانع سقوطش شدیم🧗🏻♂❤️.
حضور با لباس روحانیت، در کوهنوردی مایه خیر و برکات زیادی است.
✍🏻حجتالاسلاممهدیمعینی
🔹 زیبا نیست؟
#لباس_پیغمبر
#عمامه_بوسی
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran
شهیدانه
خواهرش میگفت:اخرین بار وقتےهادۍبھ
نجف رفت، یک وصیت نامھ با دست خط
کاملا معمولےکھ پاک نویس هم نشدھ بود
داخل کمدپیداکردیم ، در آنجا نوشتھ بود:
#حجاب هاۍ امروزۍ بوی
حضرت زهرا(س) نمیدهد،
حجابتان را زهرایےکنید!
{شہیدمحمدهادۍذوالفقاری}
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب
#وصیت_شهید
@gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مناجات با امام زمان علیهالسلام
⭕️ یابنالحسن منو از خونه بیرون نکن!😭💔
قرارگاه منتظران
@gharargahemontazeran
قرارگاه منتظران
✫⇠#خاکریز_اسارت ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢این قسمت :افتتاح اولین اردوگاه مفقودالاثرها
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت شصت و دوم:گذر از تونل وحشت به آمار مرگ
🔸️دست بعثیا تا روزای آخر اسارت برای شکنجه و به شهادت رساندن بچه ها باز بود. بارها به ما می گفتن شما برای ایران مُردید. هر وقت بخواهیم شما رو میکشیم و همینجا دفنتون می کنیم. البته این فقط یه تهدید نبود ،بلکه واقعیت بود.
🔸️بسیاری از ما بعنوان شهید اعلام شده بودیم .خونواده خیلی از همین بچه هایی که داشتن اینگونه اذیت و شکنجه میشدن با تصور اینکه تو عملیات شهید شدن و جنازه شون جا مونده براشون مراسم ختم گرفته بودن. اصلا مسئولین جمهوری اسلامی فِکر نمی کردن صدام و رژیم بعثی همچین تصمیمی بگیره که دیگه تمامی اسرا رو تا پایان جنگ بصورت مفقودالاثر نگهداری کنه و به صلیب سرخ معرفی نکنه.
🔸️این تصمیمی غیر انسانی بود که صدام بر ای اِعمال فشار بیشتر به نظام جمهوری اسلامی و مردمِ ایران گرفته بود تا بتونه از اون بعنوان برگ برنده ای استفاده کنه.بالاخره اون شبِ بیاد موندنی و تونل وحشتش تموم شد بدون اینکه حتی جرعه ای آب به بچه ها بِدن، از شدتِ سرما به هم چسبیده بودیم و مثل یه عده بچه#یتیم روی کف سرد و سیمانی آسایشگاه سرمونو زمین گذاشتیم و از فرط خستگی خواب رفتیم.
🔸️خوابی توام با بیدار شدنهای مکرر و دردای شدید و سرمای فلج کننده. نه خبری از پتو بود ونه از لباس گرم. تا صبح همچنان آه و ناله خفیف مجروحا بگوش میرسید و از سرما می لرزیدیم. هیچ فریادرسی جز خدا نبود. یاد خرابه های شام و غریبی و غربت اهل بیت(ع) میفتادیم و صحنه های دردناک اذیت و آزار قافله اهل بیت و خوابیدن اونا تو خرابه ها برامون مجسم میشد .
🔸️حالا می فهمیدم اون بزرگواران تو اون سفر پر بلا چی کشیدن. به بی بی زینب(س)متوسل میشدیم و گاهی با همنوایی با قافله اهل بیت(ع) خومونو تسکین می دادیم.
نمی دونستیم برای فردا چه خواب و خیالی برامون دارن. شرایط عوض میشه یا بدتر میشه. همه چی مبهم بود. افکار متضاد و گوناگون به مغزمون فشار میاورد. نفس ها به سختی بیرون می اومد و گلومون از تشنگی و اضطراب و تعقیب و گریز تونل وحشت خشک شده بود. سرمای کشنده اسفند ماه هم قوز بالا قوز شده بود. پاها و زیر تنه مون که روی کف سیمانی آسایشگاه قرار داشت بی حس و کبود شده بود...
#رمان
#داستان_دنباله_دار
#قرارگاه_منتظران
@gharargahemontazeran