eitaa logo
قرارگاه منتظران
469 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ (ساء (۲۸) {عدنان} نفس عمیقی کشیدم و لحظه ای به این فکر فرو رفتم که این کینه از قاضی چرا و چگونه در دل من پیدا شده؛ اما به سرعت گفتم او خوب مار خوش خط و خالی است تمام راه ها را برای مرید پروری به خوبی میشناسد من حاضرم قسم بخورم او حتی نمیتواند یک مورچه را خشک کند چه رسد به اینکه بخواهد جان ماری را با اشاره دست بگیرد. این شیخ احمق میگفت او شاید مظهر اسم ممیت خداوند باشد.لابد اگر مظهر اسم ممیت است باید مظهر اسم محیی هم باشد پس از گفتن جمله ام با صدای بلند قهقه ای کش دار زدم و سعی کردم آن جماعت را با خود همراه کنم سید سمیر سیگار دیگری درآورد و شیخ رائد هم در حالی که انگشت لای دندان هایش می کرد میخندید؛ اما آن شیخ ریش بلند گویا در فکر فرو رفته بود. از اینکه چرا ما را همراهی نمی کند گفتم «هان چت شده پیرمرد چیزی بگو دارم به ماجرایی که چندی قبل در محله مان اتفاق افتاده بود فکر میکنم خنده ای مصنوعی کردم و گفتم: «برای ما هم بگو تا مثل تو گیج و ویج شویم.» در حالی که قبایش را صاف می کرد. گفت: «مطمئنی که دادو بیداد راه نمی اندازی؟ نه مطمئن نیستم! پس بهتر است نگویم. سید سمیر نگاهی به من کرد و با صدایی که بوی زیرکی می داد، گفت: «شیخ عدنان بگذار حرفش را بزند؛ اما پیش از اینکه این پیرمرد حرفش را بگوید، بگذار پیشنهادی بدهم.با بی میلی گفتم: «بگو سید سمیر به نظر من باید عرصه را بر قاضی و شاگردانش در نجف تنگ نمود؛ باید شهریه آنها را قطع کرد؛ باید به فلاکت بیفتند که یا از این علوم دست بردارند یا اینکه به شهرهایشان بازگردند. این اولین حرفی بود که تا حدی حرارت جگرم را خنک می کرد، اما چیزی که من می خواستم بیشتر از اینها بود قاضی مثل ککی بود که همه جا تخم می کرد. باید او را که قطعاً مهدورالدم بود به طریقه ای از صفحه روزگار محو می کردیم. جرئت نکردم این موضوع را به آنها بگویم ولی در ذهن خود فکرهایی پرورش می دادم و کم کم داشتم به قطعیت برای اجرای آن نزدیک میشدم در حالی که سعی کردم افکارم را مخفی کنم رو به سید سمیر گفتم: «موافقم حالا همان طور که گفتی میخواهم ببینم قصه این پیرمرد چیست پیرمرد ریش بلند در حالی که عمامه اش را روی سرش کمی بالا می داد گفت: من همسایه ای دارم که از اساتید خارج حوزه است و در درس او نزدیک به سیصد طلبه می نشینند. مدتی بود که همسرش مریض بود و روز به روز حالش رو به وخامت می گذاشت. از آنجا که فرزندی نداشتند و سی و هفت سال بود که این دو با هم زندگی می کردند. به خاطر حق همسایگی گاهی از احوال همسرش می پرسیدم. روزی از او احوال همسرش را پرسیدم و او گفت همسرم به کلی خوب شده است. تعجب کردم و باورم نمی شد که به شکل ناگهانی حالش خوب شده باشد. از او پرسیدم: ماجرا چه بوده؟ او که پیدا بود برای حرفی که می خواهد بزند، دهانش را مزه مزه می کند . گفت: تو باور نمی کنی اگر بگویم... ادامه دارد... 🔖قسمت: شصت و سوم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
مراسم ختم وسوگواری شهادت شهید آیه الله رئیسی و هیات همراه به مناسبت شب سوم پرواز ملکوتی خادم الرضا سخنرانی :سرکار خانم ملک زاده ذکر مصیبت :جناب آقای عباس زاده با اجرای سرود سیدمحرومان زمان : شنبه ۵ خرداد ساعت ۱۵ الی ۱۷ مکان مسجد موسی بن جعفر تالار تفاهم میزبان این برنامه :گروه پیداشدگان با مسئولیت سرکار خانم قربانی و تیم پزشکی با مسئولیت سرکار خانم ایلاتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم اکنون منتظر حضور گرمتان هستیم
هم اکنون تالار تفاهم 🌹
أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ (نساء (۲۸) {عدنان} من که کنجکاو شده بودم گفتم چرا باور میکنم بگو پس از کمی تامل گفت چند روز پیش مریضي زوجه ام عود کرد و اوضاعش از همیشه بدتر شد؛ تا جایی که از هوش رفت و من به استیصال افتادم که الآن از دنیا می رود. نمی دانستم چه کنم از آنجا که به سید علی قاضی ارادت داشتم، دوان دوان به سمت منزل او رفتم در زدم وارد شدم و در مقابل او نشستم، بدون گفتن هیچ مقدمه ای او خودش پرسید حال خانم چطور است آقا؟ در حالی که گریه میکردم با عجز ولا به گفتم آقا دارد از دستم می رود و من در این شهر تنها همین زن را دارم قاضی سرش را پایین انداخت چشمانش را بست و با سرعت زیر لب شروع کرد به دعا خواندن قطره های اشک از گوشه چشمش روانه شد. دستش را بلند و اشکانش را پاک کرد و با آرامشی که در صدایش موج میزد گفت شما بفرمایید منزل، خداوند ایشان را به شما برگرداند من که از ته قلب به قاضی باور داشتم با حیرت از جایم بلند شدم و دوان دوان به سمت خانه رفتم منتظر بودم همسرم را که صبح رو به قبله خوابیده بود بی جان در بستر مشاهده کنم اما در خانه را که باز کردم دیدم او سرحال از جایش بلند شده کتری را روی آتش گذاشته و به من لبخند میزند داخل شدم و از حیرت دهانم باز مانده بود. بلافاصله همسرم گفت: آقا خیلی ممنونم که پیش سید علی قاضی رفتی و به ایشان گفتی برای من دعا کند. من با تعجب به همسرم گفتم تو از کجا خبر داری؟ همسرم گفت:وقتی تو رفتی به سراغ سید علی قاضی من فرشته مرگ را دیدم که به سراغم آمد و به من گفت وقت رفتن است. جانم را از بدنم بیرون کشید تو را در حضور قاضی دیدم که از او طلب دعا میکنی روح که از بدنم جدا شد، احساس آزادی و رهایی می کردم و دیگر از آن درد و رنجی که در بدن داشتم خبری نبود. روح مرا در آسمان ها بالا بردند. عجائبی را دیدم که اگر بخواهم توصیفشان کنم هزار صفحه کتاب خواهد شد. در کنار فرشته مرگ آسمان اول را طی کردیم و پس از آن وارد آسمان دوم و بعد سوم شدیم. پس از آن داخل آسمان چهارم شدیم و در آسمان چهارم اوضاع با قبل تفاوت داشت. من که دچار شگفتی شده و مشغول تماشای آن عوالم بودم، ناگهان صدایی را شنیدم که در فضای آسمان چهارم طنین افکند: این زن را به بدنش در دنیا برگردانید سید علی قاضی درخواست تمدید حیات ایشان را داده است! تا این صدا را شنیدم به بدن بازگشتم... بس است دیگر این را این بار با نعره ای گفتم که تا پرده صماخ گوش خودم هم به لرزه افتاد با مشتهایی گره کرده و آتشی که در قلبم در حال فوران بود فریاد کشیدم ،نمی خواهم دیگر بشنوم این مردک دجال است. شما این را نمی فهمید و نشسته اید و او را مصداق علمای امت پیامبر به حساب می آورید که مظهر اسم ممیت و محیی است.این آدم ملاصدرا را فخر شیعه و ابن عربی را از کاملان به حساب می آورد و در جلساتش از مثنوی و حافظ و ابن فارض میخواند اینها قابل تحمل نیست. یادتان نمی آید در آن مجلس بزرگ که بسیاری از مراجع از جمله سید ابوالحسن و آقا ضیاء الدین عراقی حضور داشتند قاضی با صدای بلند بدون اینکه ذره ای خجالت بکشد گفت: نعم الرجل أن يكون فقيهاً صوفياً. پیرمرد درجا گفت:«شیخ عدنان تو اگر بخواهی برای انحراف قاضی به یک عبارت یا نقل قول هایی که اطلاعی از درستی شان نداریم اعتنا کنی فاتحه همه چیز خوانده میشود اگر این طور باشد تو میخواهی رساله تشويق السالكين شيخ محمد تقی مجلسی را کجای دلت بگذاری شیخ محمد تقی در این رساله سعی بلیغ کرده تا نشان دهد صوفی حقیقی و غیر حقیقی امری است که وجود خارجی دارد و اولین صوفیانی که شیفته رسول الله الله و ملزم به شریعت و پایبند به آن بوده اند. اصحاب صفه در مدینه اند با این نحوه استدلال و نقل قول و دقت نکردن به غرض گوینده کار را نمیتوان به شکل درستی جلوه داد.من مطمئنم منظور قاضی از صوفی صوفیه انحرافی نیست؛ بلکه او به این اشاره می کند که مرد حقیقی فقیهی است که قلب او صافی باشد. وگرنه آن طور که من شنیده ام او با صوفیان و خانقاه و انحرافات آنها مشکل جدی دارد و دامن خود را از ارتباط با آنان پاک کرده است. نمی شود به صرف الفاظ او را متهم کرد؛ راه دیگری لازم است.» 👇 ادامه 👇
از توجیهات این پیرمرد خرفت سرم به درد آمده بود. در حالی که به سید سمیر نگاه میکردم فریادم بود که به هوا رفت دیگر بس است ! شما خود پیش سید ابوالحسن بروید و هر آنچه میدانید انجام دهید؛ شهریه ماهیانه شاگردانش را قطع کنید و خودش را در حصر قرار دهید یا هر کار که میدانید درست است انجام دهید؛ اما من به این جماعت درسی به یادماندنی خواهم داد. از جایم برخاستم و در حالی که زانویم محکم به میز مقابلم خورد با خشم به چشمان آنها نگاه کردم و از اتاق میهمان بیرون زدم فکرم را متمرکز کردم به نقشه ای که در سر داشتم. این کار فقط به دست یک نفر ممکن بود او هم کسی نبود جز قاسم فاسق... ادامه دارد... 🔖قسمت : شصت و چهارم 👈قسمت: شصت و پنجم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یاامیرالمومنین 😇😍 السلام علیک یا ممتحنه یا فاطمه الزهرا سلام الله🦋❤️ 😍 ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran