eitaa logo
قرارگاه منتظران
468 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» (شمس /۱) {شمس} شیخ عباس قوچانی که حدود بیست سال بیشتر نداشت و به خاطر مشکلات طلبگی در ایران تازه به نجف آمده بود. بود محو حالاتی بود که از شیخ محمدتقی بهجت هجده ساله در حجره مدرسه یزدیها که در آن ساکن بودند، مشاهده می کرد. شیخ محمد تقی عمده ساعات روزش را در سکوت سپری میکرد. زمانی که می خوابید طلاب جوان برای رفع اشکال درسهای طاقت فرسای اصول شیخ محمد حسین کمپانی از او سؤال میکردند و او در همان حال خواب پاسخ آنها را به بهترین شکل می داد. شیخ عباس نیمه شبی در تاریکی مسجد سهله او را دیده بود که در ظلمات محض احتیاج به تجدید وضو پیدا کرده و به ناچار از مسجد به سمت در شرقی و به سوی وضوخانه خارج شده بود. از آنجا که راه مخوف و تاریکی در پیش داشت، ناگهان نوری همچون چراغ در پیشاپیش او پدیدار شد که همراه او حرکت میکرد در تمام مدت این آمد و شد این نور در برابر شیخ محمدتقی بود و راه را برایش روشن میکرد. به محض رسیدن او به سجاده اش در مسجد این نور از نظر شیخ عباس ناپدید شد؛ گویا شیخ محمد تقی در عالم دیگری زندگی میکرد آن چنان اهل مراقبت از خویشتن بود که برای جلوگیری از رو در رو شدن با افرادی که لاجرم دیدن آنها موجب رد و بدل شدن سخنان لا یعنی» و غیر مفید میشد عبا به سر میکشید و از در پشتی مدرسه یزدی تردد می کرد. برای شیخ عباس سؤال بود که او با کدامین اعجوبه سرویژی پنهانی داشت که این چنین از دنیا منصرف شده و قلبش تحت حکومت لایزال احدیت قرار گرفته است. تا اینکه به هر ترتیبی بود او را به سخن آورد و به وسیله او به خدمت استادش سید علی قاضی رسید و کنده زانو برای تأدیب نفس بر زمین کوبید. در کنج دیگری شبی در خانه ای کوچک در نزدیکی محله عماره، شیخ محمد تقی آملی،در اتاق کوچکش دراز کشیده بود و در این اندیشه که به خاطر دعوت های مکرر از جانب مردم و همچنین مشکلات معیشتی طاقت فرسای زندگی در نجف، کم کم به ایران مراجعت کند. در همان حال فکر درباره استادش رهایش نمیکرد: چرا او ساعت ها در وادی السلام می نشیند؟! اصلاً چه لزومی دارد که انسان این همه در قبرستان وقتش را بگذرانند؟!کم کم چشمانش سنگین میشد. در همان حال چشمانش را به سمت کتابخانه کوچکی که در مقابلش بود برگرداند و با خود اندیشید پاهایم را که به طرف کتاب های علمی دراز کردم، بی احترامی است یا نه؟ در آخر با خود کلنجاری رفت و به خود قبولاند که این کار بی احترامی نیست و در همان افکار پلک هایش روی هم رفت و وارد خوابی عمیق شد. فردای آن روز وقتی استادش را دید قاضی پس از سلام و احوالپرسی بدون مقدمه گفت: «شما مصلحت نیست فعلاً ایران بروید! دراز کردن پا رو به کتب علمی هم بی احترامی است. شیخ آملی که شگفت زده شده بود پرسید: «شما این مسائل را از کجا متوجه شدید؟ قاضی با خنده ای زیرکانه گفت: «از وادی السلام روزی دیگر در خانه محقر دیگری در نزدیکی بازار حویش، سید محمد حسین طباطبایی که سومین فرزندش سقط شده بود و همسرش قمر السادات، در این درد جان سوز بی تابی میکرد با دلی شکسته و غمی وافر میکوشید عقبات و منازل سرسخت معرفت النفس را بپیماید. با فاصله کمی از آنجا در گوشه ای دیگر برادرش سید محمد حسن، زیر آسمانی گرگ و میش بر پشت بام خانه مشغول تکلم با ادریس نبی شده بود؛ پیامبری که هزاران سال پیش از او به معراج رفته بود. در زاویه ای از کربلای معلی در بازاری نزدیک شارع العباس ، در ظهری طاقت فرسا که از آسمان آتش میبارید در کنار کوره ای پرحرارت و سوزان، سید هاشم نعل بند در حال کوبیدن پتک بر آهن گدازان روی سندان بود؛ در حالی که غرق شده بود در تفکر و توجه به حقیقت مرگ به آن شکل که گویا خودش مرده است و در حال طی کردن منازل برزخی است او تمام تلاشش این بود که مو به مو به دستورات استادش جامه عمل بپوشاند... ادامه دارد... 🔖قسمت:شصت و ششم 👈قسمت: شصت و هفتم 📚 برای رفتن به قسمت اول کتاب روی لینک👈 قسمت_اول بزنید. 🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
31.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۸روز تا عید غدیر خم 🌹 فرمودند: خداوند دین شما را با امامت او کامل کرد،هر کس به او و کسانی که جانشین او هستند ،تا روز قیامت اقتدا نکند،اعمالش در دنیا و آخرت از بین می رود و در آتش جاویدان خواهد بود «فرازی از خطبه غدیر» رو به هرکس بزنی غیر علی، باخته‌ای ما که داریم فقط روی تمنــا به علـــی ... ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
📢 هر روز بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه سی و یک قرآن کریم سوره مبارکه البقرة ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
Quran-page-031.mp3
3.17M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه سی و یک قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
💠 🔹 امام علی علیه السلام: هر کس بد اخلاق باشد، روزی اش تنگ میشود. 📚 تصنیف غررالحکم/ص264/ح5711 ✍🏼 بداخلاقی یا و ... باعث نارضایتی و مراجعه کننده می شود و مردم به واسط بداخلاقیش از او دوری می کنند. من ندیدم در جهان جست و جو هیچ اهلیت به از خوی نکو 🍃مولوی 🍃🍃🍃🍃 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط ببینین کمتر از سه ماه چه اتفاقاتی تو مملکت رخ داد چه حوادثی چه بار سنگینی چه تلخی هایی کشور اما راست قامت ایستاد و از تمام این گردنه ها به سلامت عبور کرد ما سخت تر از این روز ها رو گذروندیم و خدای سال ۶۰ همون خدای امساله... ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
📚 📕 🍃📚 ✍🏻نویسنده:نصرت الله محمود زاده 📝ناشر:شهید کاظمی 🍃📚 📕 معرفی کتاب: کتاب عقیق،زندگی نامه داستانی سرداری است که با یک دست لشکری را فرمان می داد. این کتاب به بیان زندگی و خاطرات شهید همیشه در یاد، حاج حسین خرازی فرمانده دلاور لشکر امام حسین (ع) اصفهان می پردازد. در این کتاب خاطرات همرزمان و سخنرانی های شهید خرازی تدوین و مراحل ورود وی به جنگ و شکل گیری لشکر 14 امام حسین (ع) و موفقیت هایش بازگو شده است...🌱 🍃📚 ✂️برشی از کتاب: حسین که از همان فاصله دور ساختمان‌ های ویران شده شهر را می‌دید، به موحد گفت:«اگر خرمشهر آزاد نشود، چه جوابی برای مردم چشم انتظار داریم؟ما در برابر آن‌ها شرمنده می‌شویم.زمانی که خبر آزادی خرمشهر به امام برسد،چه خواهد شد؟ خوشحالی امام خستگی را از تن‌مان بیرون خواهد کرد.»هنوز دژ مستحکم خرمشهر در برابر حسین خودنمایی می‌کرد.منا در نظر حسین به محشری می‌مانست؛جماعتی یک پارچه سفید پوش در صحرا دنبال گمشده خود می‌گشتند و او در دل این جمعیت، اعمال حج را انجام می‌داد. از کنار قربانگاه که گذشت،چشمش افتاد به گوسفندهای سر بریده که پشته پشته روی هم افتاده بودند. رفت تا سنگ‌هایی را که شب گذشته در بیابان جمع کرده بود، به سمت شیطان پرتاب کند. او حضور فریبنده شیطان را در تمام مراحل زندگی لمس می‌کرد. سنگ‌ها را همراه با تنفری که از نفس خود داشت، پرت می‌کرد. دستی به سر تراشیده خود کشید و آن‌جا را ترک کرد تا به سوی کعبه رود... 🌱 🍃📚 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 (س) ━━━━⊱♦️⊰━━━━ @gharargahemontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا