#شعر_کودکانه
🌸 وضو
دوستان خوب و خوش رو
گلهای شاد خوشبو
با هم بریم به اردو
اسم قشنگش وضو
آب می ریزی رو صورت
دست می کشی با دقت
از پیشونی تا چونه
شسته میشه به سرعت
نوبت رسید به دستا
رو دست راست ابتدا
از روی آرنج بریز
به سمت پایین بیا
تا سر انگشت بشور
دست چپم همین جور
خدای خوب و دانا
این طوری داده دستور
وقتی رسید به آخر
حالا با یک دست تر
قبل از، مسح پاها
باید کشید مسح سر
می شوییم ما دست و رو
با آب می گیریم وضو
تمیز و پاکیزه باش
می ریم سر جانماز
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان خیال کودکانه
این داستان : فرش حرم
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
1_3096287800.mp3
9.26M
✨ستاره ای در اقیانوس ✨
داستان زندگی حضرت یونس (ع)
حضرت یونس سال های سال مردم نینوا را به خداپرستی دعوت کرد اما تنها دو نفر دعوت او را پذیرفتند.
🔹حضرت یونس، پس از تلاش های بسیار سرانجام از دعوت خود خسته شد. از مرمان نینوا دل کند و به خانه اش رفت. او یک روز با کسی سخن نگفت. در محل عبادتش نشست و آرام آرام گریه کرد.
☘او از خدا خواست که عذابی را برای مردم نینوا نازل کند.
خداوند دعای او را پذیرفت و رور عذاب فرارسید. فرشته ی بزرگ وحی از سوی خدا برای او پیغام مهمی آورد: ای یونس! عذاب من در روز چهارشنبه پس از طلوع خورشید بر قوم تو فرستاده می شود. این خبر را به آنها برسان
ادامه داستان رو گوش کنید ..
#حضرت_یونس
#ستاره_ای_در_اقیانوس
#قصه #صوتی
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
شعر سوره فلق
🌸🌸🌸🌸🌸
من دومين سوره ي
از آخر قرآنم
اگر منو شناختي
زود باش بگو تو جانم
من پنج تا آيه دارم
درباره چار تا چيز
يكيش پناه بر خدا
از تاريكي اي عزيز
يكي ديگر حسادت
كه كاري خيلي زشته
فلق نام قشنگم
درست گفتي فرشته
#قرآن
#سوره_فلق
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 دعای سلامتی #امام_زمان عج 🤲
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
💕💕
🛎داستان گرگ و الاغ🛎
روزی الاغ هنگام علف خوردن ،کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید.
الاغ خیلی ترسید ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ،
برای همین لنگان لنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید.
الاغ ناله کنان گفت : ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می کنم که قبل از خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری.
گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید اینکار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم.
الاغ گفت : چون این خار که در پای من است و مرا خیلی اذیت می کند اگر مرا بخوری در گلویت گیر می کند وتو را خفه می کند. گرگ پیش خودش فکر کرد که الاغ راست می گوید برای همین پای الاغ را گرفت و گفت : تیغ کجاست ؟ من که چیزی نمی بینم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه کنه.
در همین لحظه الاغ از فرصت استفاده کرد و با پاهای عقبش لگد محکمی به صورت گرگ زد و تمام دندانهای گرگ شکست. الاغ با سرعت از آنجا فرار کرد . گرگ هم خیلی عصبانی بود از اینکه فریب الاغ را خورده است .
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
قسمت۳.mp3
15.01M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔹ماجرای جذاب و شنیدنی کتک کاری👊قاسم با مأمور پلیس👨🏻✈️
🔸شاه روضه امام حسین(ع) رو هم ممنوع کرده...
قاسم با عصبانیت گفت: شاه غلط کرده
#دوران_جوانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹قصه قهرمان ها🔸
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#شعر_سلام
❤️سلام سلام ❤️
سلام سلام مامان جون
سلام سلام بابایی
خاله جون مهربون
عمه عمو خان دایی
سلام به دسته گلا
هم پسرا دخترا
سلام به مادر بزرگ
قصه گوی بچه ها
سلام به یک عروسک
پیر وجوون و کودک
گلای توی باغچه
به بلبل و شاپرک
سلام سلام صد سلام
هزار و سیصد سلام
به خواهر و برادر
به همگی احترام
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
#قصه_کودکانه
🔮💜گوری کوچولو💜🔮
خانم گورخر به دخترش گفت:
«گوری جان! زود باش حمام کن، تمیز شو، خوشگل شو، بریم عروسی! »
گوری کوچولو خوش حال شد و گفت: «آخ جون عروسی! » بعد هم
دوید وسط صحرا. ایستاد و به آسمان نگاه کرد. منتظر شد ابر بیاید، باران بیاید
و حمام کند؛ اما یک تکه ابر هم در آسمان نبود. هر چه صبر کرد ابرها نیامدند.
حوصله اش سر رفت. راه افتاد و رفت تا به برکه آب برسد؛ بپرد توی آب و خودش را بشورد.
توی راه، مارماری کوچولو را دید. مارماری انگار وسط دو تا سنگ گیر کرده بود و داشت
خودش را به زور بیرون می کشید. گوری گفت: «کمک می خوای؟ »
مارماری گفت: «نه، دارم حمام می کنم. می خوام برم عروسی. » گوری گفت: «با کدوم آب؟ »
مارماری گفت: «مارها که با آب خودشونو نمی شورن. من دارم لباس پوستی ام را می کشم
به سنگ ها و درش میارم. زیرش یه لباس نوی خوشگل دارم.»
گوری گفت: «من هم می تونم لباس پوستی ام را در بیارم؟»
مارماری گفت: «نه، تو باید خودت را بمالی روی خاک ها و غلت بزنی. گورخرها
این جوری حمام می کنند. » گوری خوش حال شد و غلت زد روی زمین.
خوشش آمد و هی تنش را مالید به خاک ها. پاشُد خودش را تکان تکان داد.
یک عالمه خاک به هوا بلند شد. خانم گورخر از دور دید و صدا زد:
«بسه دیگه گوری، بدو بیا یال هات را شانه کنم! دیر شد. »
گوری از مارماری تشکر کرد و گفت: «خداحافظ!
تو عروسی می بینمت.»
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
29.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍شاهنامهخوانی
#معرفی_کتاب
#فرودسی
#مشاهیر
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸️شعر شادی و نور
تو خیلی مهربانی
پروردگار دانا
هدیه فرستادهای
صاحب زمان ما را
با اذن تو
غائبه روی ماهش
اما همیشه با ماست
محبّت و نگاهش
وقتی امام ما بیاد
تموم میشه سختیا
شادی و نور و امید
زیاد میشه تو دنیا
ای بچههای دانا
شیعههای توانا
همیشه دعا کنیم ما
برای ظهور آقا
برای تعجیل در
ظهور امام زمان عج
زیاد کنیم ما تلاش
با کارهای خوبمان
الهم عجل لولیک الفرج🤲
📒 قصه های خوب 🌸👇
https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6